در
کتابخانه
بازدید : 1648917تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Collapse دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand اجتماعی یا انفرادی بودن انسان اجتماعی یا انفرادی بودن انسان
Expand تكامل اجتماعی انسان تكامل اجتماعی انسان
Expand زندگی اشتراكی زندگی اشتراكی
Expand انتقال به دوره ی برده داری (1) انتقال به دوره ی برده داری (1)
Expand انتقال به دوره ی برده داری (2) انتقال به دوره ی برده داری (2)
Expand دوره ی برده داری دوره ی برده داری
Expand پیدایش دولت پیدایش دولت
Expand پیدایش مذهب پیدایش مذهب
Collapse انتقال از دوره ی بردگی به دوره ی فئودالیسم انتقال از دوره ی بردگی به دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ولی این دوره دوام پیدا نمی كند و اینها هم كه مثال می زنند بیشتر مثالهایشان را از وضعی كه در دولت رم بوده می آورند كه البته وضع به این شكلی كه می گویند، در همه جای دنیا تعمیم نداشته است. تا بعد یك سلسله تحولاتی به وجود می آید كه آن نظام بردگی دیگر قابل بقا نیست به دو جهت [1]: یك جهت اینكه خاصیت نظام بردگی این است كه چون برده خودش مالك هیچ چیزی نیست قهراً دلگرمیِ به كار ندارد و بنابراین محصول كارش زیاد نیست و اگر جامعه برسد به حدی كه به كار بیشتر نیاز داشته باشد و همان ارباب خود را به درآمد بیشتری نیازمند ببیند گاهی برای او صرف می كند كه یك مقدار به این برده آزادی بدهد برای اینكه بر میزان كارش و بر محصول و كاركرد او افزوده بشود، كه ما نظیر این را گاهی در دوره های خودمان می بینیم؛ مثلاً می بینیم یك دولت استعماری كه یك جا را ابتدا به صورت مستعمره دارد و آنجا به حسب ظاهر اختیارش خیلی بیشتر است و بنابراین درآمدش هم بیشتر، بعد آن مستعمره را آزاد می كند- واقعاً هم آزاد می كند- و به آن استقلال می دهد منتها یك نوع قراردادهایی هم با او می بندد كه این قراردادها لااقل به صورت ظاهر از قبیل قراردادهایی است كه میان دو ذی حقِ متساوی هست ولی بعد در نتیجه ی نهایی می بینیم كه آن سودی كه از این كار برده است بیشتر است از آنچه كه در دوران سابق می برده؛ یعنی وقتی عاقل باشد و منطقی فكر كند همان سودپرستی به او اجازه می دهد و به او حكم می كند كه این وضع را به وضع دیگری تغییر بدهد؛ همین طور كه می گویند انگلستان از هندوستانِ آزادشده بیشتر منفعت برد تا هندوستان مستعمره، یعنی ضمن اینكه این آزادی به نفع هند و هندی بود در عین حال او هم از كار خودش زیانی نبرد.
البته اینجا روی اصولی كه اینها می گویند من نتوانستم چیزی به دست آورم و خیال هم نمی كنم چیزی باشد كه اینها از نظر تكامل ابزار تولید قضیه را چگونه توجیه می كنند. اگر ما تنها از این نظر بگوییم كه روز به روز بر عده ی بردگان افزوده می شد و همین طور كه طبع بشر هست روز به روز بر فشار برده داران هم افزوده می شد چون بر حرص اینها افزوده می شد، روز به روز بیشتر می خواستند ولخرجی كنند و بیشتر می خواستند كه یك كاری بكنند و بیشتر بر برده ها فشار می آوردند و این امور تدریجاً برده ها را با یكدیگر متفق و متحد كرد و بعد از طرف برده ها قیامهایی علیه اینها صورت گرفت كه برده ها حق خودشان را به زور گرفتند؛ اگر این جور توجیه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 656
كنیم البته توجیه معقولی هم می تواند باشد ولی قضیه صرفاً جنبه ی روانی پیدا می كند نه جنبه ی ماتریالیسم تاریخی به شكلی كه اینها می گویند كه تكامل ابزار تولید به مرحله ای رسید كه دیگر آن روابط كافی نبود و باید تغییر می كرد؛ یعنی این مسئله را كه در دوره ی بردگی ابزار تولید از چه مرحله ای به چه مرحله ای رسید كه ایجاب كرد روبناها و روابط باید به شكل دیگری باشد كه آن شكلِ فئودالیسم است كاملاً بیان نمی كنند، یك چیزهای جزئی ذكر می كنند كه به قول خودشان از نوع تغییر كمّی است نه از نوع تغییر كیفی.
شكی نیست كه ابزار تولید دائماً در حال تغییر و تبدیل است، چون بشر است و به قول اینها كاراكتر انقلابی و خاصیت انقلابی دارد، یا آن طور كه ما فكر می كنیم روز به روز بر معلومات و تجربیاتش افزوده می شود، یعنی بشر دوره به دوره از نظر فكری و فنی تكامل پیدا می كند، برای اینكه همان قضیه ین و القلماست و بشر این قدرت را دارد كه اندوخته های فكری و تجربه های خودش را برای نسلهای بعد باقی بگذارد، نسل بعد با سرمایه های فرهنگی كه از نسلهای پیشین به ارث برده و تجربیات جدیدی كه خودش می آموزد قهراً قدرت فنی و تكنیكی او بیشتر می شود و ابزار تولید توسعه پیدا می كند؛ یعنی حالت طبیعی این است. ولی هر تغییر تدریجی و هر توسعه ی تدریجیِ ابزار تولید كافی نیست برای اینكه خصلت انقلابی داشته باشد و دوره ای را تبدیل به دوره ی دیگر كند مگر اینكه- همین طور كه خود این آقایان می گویند- تدریجاً تغییرات كمّی تبدیل به تغییر كیفی بشود، یعنی یكدفعه صنعت یك وضع جدیدی پیدا كند كه اصلاً با گذشته هیچ طرف مقایسه نباشد، مثل همان تبدیل آب به بخار، یعنی اصلاً تغییر ماهیت بدهد. مثلاً كشاورزی ماشینی با كشاورزی قبلی یك چنین اختلاف فاحشی دارد یعنی یك اختلاف ماهیتی دارد. اما اینكه در دوره ی بردگی در نهایت امر چه تكامل اینچنینی برای ابزار تولید پیدا شد كه در دوره های قبل نبود، ما در اینجا یك چنین چیزی نتوانستیم پیدا كنیم. البته اینجا یك چیزهایی می گویند ولی- عرض كردم- اینها از قبیل تغییر كمّی است نه تغییر كیفی. مثلاً می گوید:
گفتیم اصولاً وسایل تولید در یك حالت باقی نمی ماند و مرتباً رو به ترقی و پیشرفت می باشد (این البته درست است) یعنی دارای كاراكتر انقلابی است (البته این هم به همان معنا كه در یك وقت خاص ممكن است درست است ولی این طور نیست كه دائماً در حال انقلاب باشد) و در اثر تغییر آن خواه ناخواه تغییر كیفی در اوضاع اجتماعی پدیدار می گردد. در دوره ی فئودالیسم استعمال گاوآهن توسعه می یابد. (توسعه پیدا كردن كه تغییر انقلابی و تغییر كیفی نیست) و مخصوصاً رشته های مختلف فلاحتی از قبیل باغبانی، لبنیات سازی، نوشابه سازی ترقی زیاد می نماید (این مقدار ترقی كردن كه كافی نیست برای اینكه یك تحول كیفی در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 657
جامعه به وجود بیاید) یعنی اصولاً در دوره ی فئودالیسم ترقی فلاحت به عنوان تنها رشته ی مؤثر تولید قابل ملاحظه می باشد.
این، حرف درستی است. فرض این است كه فلاحت از دوره ی بردگی شروع شده است یعنی دوره ی برده داری و دوره ی فئودالیسم به شكلی كه اینها می گویند اگر ما بخواهیم از نظر ابزار تولید و وضع تولید در نظر بگیریم این هر دو دوره بیش از هر چیزی همان دوره ی فلاحت و زندگی زراعتی هستند. در دوره ی بردگی هم این طور بوده و در دوره ی فئودالیسم هم این طور بوده است. البته شك ندارد كه فلاحت تدریجاً و دوره به دوره تا یك حدی تكامل پیدا كرده كما اینكه در كنار آن صنعت و تجارت هم تغییر پیدا كرده است. حالا ببینیم اساساً اینها دوره ی فئودالیسم را چگونه تعریف می كنند.

[1] [ظاهراً فقط یك جهت ذكر شده است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است