اینجا مسائلی قابل طرح است و یكی از آنها را خودشان طرح كرده اند و آن این است كه می گویند
دولتها مطلقاً حافظ منافع یك طبقه ی معین هستند. دموكرات ترین دولتهای عالم هم- مثلاً اگر بگویید
در زمان ما انگلستان یك دولت دموكراتی است- باز حافظ منافع یك طبقه ی معین هستند، برای
اینكه از نظر اینها اگر جامعه جامعه ی طبقاتی باشد قهراً قوانین و مقررات هم قوانین و مقررات
طبقاتی خواهد بود و دولت هم عدالت را در حفظ همان قوانین موجود می داند و فرض این است
كه آن قوانین موجود هم ظالمانه است، پس خود آن دولت قهراً یك دولت ظالم و ستمگر می شود
و خلاصه دموكرات ترین دولتها در عصر حاضر آن دولتی است كه در مقابل ملت قانون شكنی
نمی كند. (البته او به این تعبیر نگفته ولی ما حرف او را این طور تعبیر می كنیم. ) دولت دموكرات در
جامعه ی طبقاتی یعنی دولتی كه خود آن دولت قانون شكن نیست، یعنی مثلاً انتخابات آن دولت یك
انتخابات تقلبی نیست یا تصمیماتی را كه نمایندگان ملت در مجلس شورای ملی می گیرند دولت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 626
مو به مو اجرا می كند و دولت واقعاً قوّه ی مجریه ی همان قوّه ی مقننه است. ولی اگر بنیاد اجتماعی جامعه
یك بنیاد طبقاتی باشد باز در نهایت امر قانونی كه وضع می شود قانون طبقاتی است، نمایندگانی كه
به مجلس می آیند نماینده ی یك طبقه ی معین هستند
[1]و چون این طور است بنابراین حكومتهای دموكراسی هم در واقع حكومتهای دیكتاتوری هستند یعنی نماینده ی یك طبقه ی معین هستند.
بدیهی است كه این [نظریه ] نمی تواند قابل قبول باشد. اگر ما واقعاً قبول كنیم- چنانكه
نمونه اش در دنیا هست- كه یك دولتهای دموكراتی وجود دارند كه نماینده ی همه ی مردم هستند و
برای همه ی مردم هم حق رأی قائل هستند، آن كارگر و محروم هم حق رأی برای خودش قائل
است، بنابراین نمایندگان نمایندگانِ همه ی مردم بلكه همان اكثریت خواهند بود چون فرض این است
كه اكثریت محروم هستند و بنابراین دلیل ندارد كه بگوییم قوانینی كه وضع می شود قوانینی است كه
به نفع یك گروه معین است.
به هر حال اینها این حرفها را می زنند، منتها بعد به عصر حاضر و دولت انگلستان و نظایر آن
مثال نمی زنند. شاید اگر این مثالها را می زدند گیر می كردند. مثالی كه ذكر می كنند این است كه
می روند سراغ دولت یونان قدیم، می گویند كه یكی از دموكرات ترین دولتهای دنیا دولت یونان قدیم
بوده است و یك دموكراسی در آنجا بوده است كه نمونه ی آن دموكراسی در زمان ما وجود ندارد. در
آن دولت حتی شركت در مسائل اجتماعی یك امر اجباری بوده كه هركسی كه به سن بیست
سالگی می رسد باید در انجمن شهر شركت كند، شوراها باید چنین باشد، انتخابات هم واقعاً صد
درصد طبیعی بوده است. اما وقتی كه خوب نگاه می كنیم می بینیم كه جامعه ی یونان جامعه ای است
اشرافی و اریستوكراسی، جامعه ای كه یك اقلیت آزاد در آن وجود داشته و یك اكثریت برده. در
مجموعِ چهارصد و پنجاه و پنج هزار نفر، نود هزار نفر آزاد بودند و سیصد و شصت و پنج هزار نفر
دیگر برده بودند و تازه در این نود هزار نفر هم چون چهل و پنج هزار نفرشان غلامهای آزادشده
بودند اینها هم حق رأی نداشتند، چهل و پنج هزار نفر دیگر حق رأی داشتند. این دموكراسی به
صورت كامل در میان این چهل و پنج هزار نفر اجرا می شد، باقی دیگر را كأنه در زمره ی حیوانات
حساب می كردند. پس باز ما می بینیم كه این در واقع یك حكومت طبقاتی است. بعد می گوید تمام
دموكراسیهای عالم دموكراسی است میان یك طبقه ی معین (طبقه ی حاكمه) ، طبقه ی حاكمه میان
خودشان دموكراسی دارند. مثل این است كه همه ی دزدهای عالم كه گروهی را تشكیل می دهند و سر
گردنه را می گیرند، میان خودشان خیلی به صورت عادلانه و تساوی رفتار می كنند ولی همینها كه
برای خودشان عادل و متساوی الحقوق هستند مال مردم دیگر را می چاپند. می گویند پس
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 627
دموكراسی در عالم وجود نداشته و وجود نخواهد داشت.
[1] البته این، حرف مفتی است.