- ماركسیستها به دوران كمون اولیه به عنوان اولین دوره ی تاریخ بشر معتقدند و بر این باورند كه
در این دوره تولید به شكل دسته جمعی و اشتراكی بوده است. این موضوع كه آیا در كمون
اولیه مالكیت خصوصی وجود داشته یا نداشته چیزی است كه تقریباً مورد توافق همه ی
نظریه پردازان است، هرچند شاید با این قطعیتی كه ماركسیستها اظهار می كنند نگفته باشند. استاد: نه، در همین كتاب بود كه بعضی از دانشمندان سرمایه داری منكر اشتراك اولیه بودند. در
صفحه ی 60 می گوید:
برخی از دانشمندان سرمایه داری از یك كمونیسم و اشتراك و مالكیت عمومی در وحشت اند
و حتی به همین دلیل بسیاری از حقایق تاریخی را نادیده می گیرند [1]و اصولاً منكر اشتراك اولیه شده و مالكیت خصوصی را یك موضوع ازلی و ابدی تصور می نمایند، غافل از اینكه
مالكیت خصوصی هم مانند تقسیم طبقاتی نتیجه ی تكامل اجتماعی بعدی بوده و بشر هزاران
سال بدون توجه و تصور مالكیت خصوصی زندگی می كرده است. پس واقع مطلب این است كه این یك فرضیه است ولی اینها نمی خواهند مطلب را به صورت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 598
فرضیه [مطرح كنند. ] می گویند حقایق تاریخی، ولی در واقع حقایق تاریخی نیست.
در فرضیه ها این طور است كه اول باید یك واقعیاتی محرز باشد، بعد ما ببینیم كه این واقعیتها
را چه فرضیه ای و چه فرمولی می تواند توجیه كند و با چه فرمولی بهتر قابل توجیه است. آن
مقداری كه نشان می دهد مسلّم است- حال اسمش را حقایق تاریخی بگذاریم یا نه- این است كه
هرچه ما به عقب برگردیم زندگی بشر در یك وضع ساده تری بوده است، در این نمی شود تردید
كرد، و هرچه كه [تاریخ ] جلو آمده است زندگی بشر از هرنظر جلو آمده، چه از نظر ابزارها كه
مثلاً عصر سنگ- آنهم انواع عصرهای سنگ- و بعد عصر فلز و ذوب آهن و امثال اینها را به
وجود آورده و چه از نظر مثلاً زبان. زبان بشر مسلّم تدریجاً تكامل پیدا كرده، زبانهای اوّلی در این
حد نبوده است. همچنین معلومات و تجارب بشر تكامل پیدا كرده است.
این مقدارها را می توانیم مسلّم بگیریم. منتها ما باید با مسلّم گرفتن این جهات كه مثلاً دوره ای
دوره ی سنگ بوده [فرضیات تحول تاریخی را مورد بررسی قرار دهیم. ] مثلاً درباره ی آتش روی این
حسابها نمی شود گفت از اوّلی كه بشر روی زمین خلق شده آتش را هم كشف كرده است. باید
بگوییم پس دوره ای قبل از دوره ی كشف آتش بوده است. درباره ی كشت كردن زمین باید بگوییم یك
دوره ای بوده كه هنوز بشر كشت را كشف نكرده بوده، بعد كشف كرده است. درباره ی اهلی كردن
حیوانات باید فرض بر این باشد كه دوره ای بوده كه بشر هنوز استفاده از اهلی كردن حیوانات را
كشف نكرده بوده و بعد كشف كرده است. درباره ی انواع صنعتها یعنی تبدیل كردن اشیاء به صورتهای
دلخواه باید فرض بر این باشد كه یك دوره ای بوده كه اینها نبوده ولی بعد تدریجاً بشر به دست
آورده، و هریك از اینها را هم كه به دست آورده به آن تكامل بخشیده است. مثلاً فرض كنید ابتدا
كه آتش را به دست آوردند نگه داشتنش به این وسیله بوده كه پی در پی هیمه- كه در آن وقت
زیاد بود- برایش [تهیه می كردند] ولی این كه بشود مثلاً با یك سنگ چخماق از نو آتش را ایجاد
كرد شاید بعدها به وجود آمده، و امثال اینها. اینها همه درست، ولی ما می خواهیم ببینیم كه همه ی
اینها با كدام تئوری بهتر قابل توجیه است.
[1] اینها اسمش را حقایق تاریخی می گذارند.