در
کتابخانه
بازدید : 1648547تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Collapse دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand اجتماعی یا انفرادی بودن انسان اجتماعی یا انفرادی بودن انسان
Expand تكامل اجتماعی انسان تكامل اجتماعی انسان
Expand زندگی اشتراكی زندگی اشتراكی
Expand انتقال به دوره ی برده داری (1) انتقال به دوره ی برده داری (1)
Expand انتقال به دوره ی برده داری (2) انتقال به دوره ی برده داری (2)
Expand دوره ی برده داری دوره ی برده داری
Expand پیدایش دولت پیدایش دولت
Expand پیدایش مذهب پیدایش مذهب
Expand انتقال از دوره ی بردگی به دوره ی فئودالیسم انتقال از دوره ی بردگی به دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
- انتقادی كه به تز آقایان در مورد تحول ادوار تاریخی از كمون اولیه تا جامعه ی كمونیستی وارد است این است كه ما امروز شاهدیم كه در بعضی نقاط جهان مانند آفریقا و استرالیا جوامع ابتدایی وجود دارند و هیچ گونه تغییر و تحولی در این جوامع رخ نداده است و حال آنكه اگر مطابق تز ماركسیستی، تغییر و تحول جوامع به صورت خود به خودی و در اثر تضاد درونی صورت می گرفت باید این جوامع ابتدایی هم دیگر در این حالت ركود باقی نمی ماندند.
استاد: مطلبی كه اینها می گویند این است كه عوامل خارجی تكامل را تسریع می كند. اگر یك جامعه بسته باشد تكاملش خیلی بطی ء و كند رخ می دهد و اگر یك جامعه باز باشد به طوری كه مبادله ی فكری فرهنگی میان آن و یك جامعه ی دیگر صورت بگیرد، قهراً آمادگی اش برای سیر تحولی و تكاملی بیشتر می شود. در اینكه این اصل به طور كلی یك اصل درستی است شكی نیست؛ یعنی یك جامعه اگر بسته باشد، یك جامعه ی مداربسته به اصطلاح، نه این است كه در آن تغییر و تكامل پیدا نمی شود، پیدا می شود ولی خیلی بطی ء و كند است، اما اگر باز باشد [سریع انجام می شود. ]
مثلاً ما در كتابخدمات متقابل اسلام و ایراناین مسئله را مطرح كرده ایم كه آن تحول فرهنگی كه در ایران بعد از اسلام پیدا شد و اصلاً در ایران قبل از اسلام نبوده، یك علتش این بود كه اسلام مرزها را شكست؛ یعنی رژیم موبدی سابق یك دیوار دور ایران كشیده بود و نه از این طرف چیزی به بیرون درز می كرد و نه از بیرون چیزی به اینجا. آنوقت یك تقالید و عادات و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 589
نظاماتی داشت و در واقع یك زنجیرهایی به دست و پای مردم بسته بود كه جامعه را به همان حالت نگه می داشت. با به وجود آمدن یك جامعه ای كه این مرزها و این حدود شكست، یعنی درِ این جامعه به روی جامعه های دیگر باز شد و درِ جامعه های دیگر به روی این جامعه باز شد، جریان تبادل به وجود آمد. این بود كه پشت سر خودش حركت به وجود آورد.
آنها این حرف را اجمالاً می گویند كه به همین دلیل، عوامل جغرافیایی مؤثر است؛ یعنی اگر یك مردمی، یك قبیله ای از نظر منطقه ی جغرافیایی در یك محیطی زندگی می كنند كه رابطه ی اینها با جامعه های دیگر بریده است، اینها ممكن است یك راهی را كه جامعه هایی در دویست سال طی كرده اند در بیست هزارسال طی كنند. آنوقت می گویند علت عقب ماندگی این جامعه هایی كه الآن به حالت توحش باقی مانده اند منطقه ی جغرافیایی اینهاست، یعنی اینها در یك جایی قرار گرفته اند كه این تبادلها صورت نمی گرفته است. اما جامعه هایی كه جلو افتاده اند برای این بوده كه دروازه های آنها از نظر منطقه ی جغرافیایی باز بوده، مثلاً جنگها رخ داده (خود جنگ یك عامل تكامل است) ، تجارت رخ داده، مسافرت رخ داده، اینها رفته اند آنها آمده اند. مثلاً اگر یكی از آثار تمدن در مصر پیدا شده بعد آمده تمام این منطقه ها را گرفته، در چین پیدا شده باز سرایت كرده، در ایران پیدا شده باز سرایت كرده و همین طور. . . اما آنهایی كه شما می بینید به آن حالت اولیه باقی مانده اند در منطقه هایی بوده اند كه رابطه ی تبادل فرهنگی بریده بوده است.
- بالاخره عامل خارجی مؤثر بوده است.
استاد: عرض كردم، اینها عامل خارجی را به عنوان یك عاملِ كمك نفی نمی كنند. یك اصلی هم دارند به نام اصل همبستگی یا تأثیر متقابل كه احیاناً «همبستگی تضادها» می گویند. در خود فلسفه ی هگل هم این مطلب آمده است. دیالكتیك هگل هم یك دیالكتیك تك شاخه ای نیست، یعنی این طور نیست كه یك جریان دیالكتیكی همین جور شروع می شود و هیچ رابطه ای با جای دیگر ضرورتاً نداشته باشد. گاهی اوقات این جریان در مجموع خودش- كه یك جریانی است كه تز و آنتی تز و سنتز است- باز تز واقع می شود برای یك مجموعه ی دیگری كه آن مجموعه ی دیگر حالت آنتی تز این را پیدا می كند. پس یك جامعه در حالی كه در درون خودش دچار تضاد تكاملی هست اگر با یك جامعه ی دیگر در مجموع خودش برخورد داشته باشد، خود همان برایش عامل تحرك می شود. این با اصولشان منافات ندارد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 590
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است