حال فرق تكاملی كه طبیعت می كند با تكاملی كه در صنعت پیدا می شود همین است كه آن یك
تكامل حقیقی است و این- از نظر صنعت- یك تكامل مجازی است. تكامل طبیعت این است كه
این گیاه دیروز به صورت بذر نازكی بود كه از زمین روییده بود، مرحله به مرحله طی كرده كه
حالا به صورت مثلاً گل رز رسیده است. ولی تكامل صنعت این جور نیست كه مثلاً خود اتومبیل
یا هواپیما رشد و تكامل بكند بلكه اتومبیل پارسال را برمی دارند به جای آن اتومبیل كاملتر
می گذارند، اتومبیل امسال را برمی دارند به جای آن اتومبیل كاملتر می گذارند. این نظیر همان
معلمهای كلاس است كه عوض می شوند. اینجا تكامل در چیز دیگر صورت گرفته است، در
انسانها تكامل صورت گرفته است؛ یعنی اینجا هم یك تكامل واقعی وجود دارد ولی آن تكامل
واقعی تكامل انسان است، تكامل مخترعهاست؛ یعنی انسانی كه آن ماشین صد سال پیش را
ساخت در یك درجه ی ناقصی بود، بشریت به عنوان اینكه یك واحد پیوسته است- كه عرض كردیم
بشریت یك امر اعتباری نیست، یك نوع پیوستگی در آن هست- از نظر فنی و علمی رو به كمال
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 519
می رود، آن یك تكامل واقعی است و این تكامل واقعی سبب می شود كه آثار فنی و صنعتی كه به
بازار می آورد، هریك نسبت به قبلی در مقام بالاتر و كاملتر باشد؛ واقعاً صنعت یك حركت
دیالكتیكی و دینامیكی نكرده كه بگوییم صنعت كامل شده، انسان است كه كامل شده است.
البته انسان كه تكامل پیدا می كند، به اصطلاح حكمای ما انسان یك موجود مكتفی بذاته نیست
یعنی یك موجودی نیست كه بدون دخالت عوامل بیرونی و بدون اینكه از بیرون استفاده كند
تكامل پیدا كند. از این جهت مثل یك گیاه است. یك گیاه واقعاً تكامل پیدا می كند اما نمی شود
زمین هم نباشد باز تكامل پیدا كند، ازهوا یا آب یا نور هم استفاده نكند و تكامل پیدا كند. انسان
تكامل پیدا می كند. تجربه ای كه انسان روی طبیعت می كند، تجربه ای كه انسان روی مصنوعات
خودش می كند، این تجارب به اصطلاح حكما علل و شرایط و معدّاتی هستند برای تكامل انسان،
یعنی انسان اگر درخانه اش نشسته باشد ولو اینكه بخواهد فكر كند، بدون اینكه با طبیعت سروكار
داشته باشد هرگز فكر او تكامل پیدا نمی كند. ولی این، معنایش آن نیست كه موضوع تجربه ی انسان
واقعاً یك حركت دینامیكی و تكاملی پیدا كرده؛ آن كه یك حركت دینامیكی یا به قول اینها
دیالكتیكی پیدا می كند باز انسان است ولی انسان مانند هر موجود دیگر از موجودات عالم طبیعت
به حكم آنكه یك موجود مكتفی بذاته نیست (البته می گویند افراد استثنایی انسان مثل پیغمبران
می توانند مكتفی بذاته باشند، غیر آنها هیچ انسانی مكتفی بذاته نیست) از علل و شرایط خارج
استفاده می كند و با كمك و استفاده از شرایط محیط است كه تكامل پیدا می كند ولی آن كه تكامل
واقعی پیدا می كند اوست.