در
کتابخانه
بازدید : 1648780تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Collapse بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در درسهای كتابماركس و ماركسیسمنویسنده چنین تعبیر می كرد كه «ماتریالیسم تاریخی یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 456
برداشت اقتصادی است از تاریخ و یك برداشت تاریخی است از اقتصاد. » ما گفتیم كه «و در عین حال یك برداشت اقتصادی است از انسان و یك برداشت تاریخی است از انسان بدون آنكه برداشتی انسانی باشد از اقتصاد و بدون آنكه برداشتی انسانی باشد از تاریخ. » پس انسان عامل درجه ی دوم قرار می گیرد، هیچ وقت عامل درجه ی اول نیست؛ چون آنچه را كه ما انسان و انسانیت می نامیم یك حالت انعكاسی و طفیلی از تكامل ابزار تولید دارد.
پس این فلسفه باید قبول كند كه انسان به معنی انسانیتش در این فلسفه از اصالت افتاده و هیچ اصالتی ندارد.
دیگر اینكه این سؤال ممكن است پیش بیاید: می گویید «تكامل ابزار تولید» ، آیا این ابزار تولید به طور طبیعی تكامل پیدا می كند؟ یعنی با نیروهای لاشعور طبیعت تكامل پیدا می كند آنچنان كه مثلاً یك درخت با نیروهای طبیعی تكامل پیدا می كند؟ یا فرض كنید یك ماده ای كه تبدیل به نفت می شود، در ابتدا یك ماده ی دیگری است بعد تبدیل به نفت می شود. آیا خود تكامل ابزار تولید یك جریان طبیعی است و به تاریخ طبیعی مربوط می شود یا باز به انسان مربوط می شود؟ یعنی انسان است كه به حكم اینكه دارای قوه ی ابتكار است و استعداد ابتكار را دارد، تجربه می كند و به تدریج تجربه اش كاملتر می شود. درست است (همان بحثی كه در «پراكسیس» خواندیم) ، عمل انسان در پیشرفت فكر انسان مؤثر است ولی باز این انسان است كه دارای چنین استعدادی هست كه عمل خودش او را جلو می برد و الاّ همه ی حیوانات دیگر هم كار می كنند. آنها هم با طبیعت در حال نبرد هستند. چرا زنبور عسل [این گونه نیست؟ ] او هم در همان محیط و جوّی كه انسان هست وجود دارد، او هم زندگی اجتماعی دارد، چرا ابزار تولیدش، فنش، هنرش پیش نمی رود؟ پس معلوم می شود كه انسان یك استعدادی در طبیعت دارد كه آن استعداد انسان است كه ابزار تولیدش را جلو می برد. نمی شود گفت صِرف عمل است. درست است كه عمل است ولی عمل در زمینه ی یك موجودی كه دارای قوه ی ابتكار است؛ یعنی اصالت مال آن قوه ی ابتكار است، حال شما می خواهید آن قوه ی ابتكار را ناشی از پیشرفتگی مغز بدانید، هرچه می خواهید بدانید، بالاخره ناشی از جوهر انسان است؛ و الاّ ابزار تولید مانند یك قارچ كه از زمین سبز می شود خود به خود تكامل پیدا نمی كند. اصلاً ابزار تولید به وسیله ی انسان تكامل پیدا می كند، یعنی به وسیله ی فكر انسان، به وسیله ی تجربه ی انسان، حتی به وسیله ی فرضیه ها.
در فرضیه ها شما همیشه چه می گویید؟ یكی از مهمترین مسائل همین مسئله ی فرضیه است.

امروز علمی به نام علم «سیبرنتیك» وضع شده كه می خواهند ببینند ماشین در چه حدی می تواند جانشین مغز انسان بشود. خیلی بحث جالبی هم هست كه ماشین تا كجا می تواند جانشین مغز انسان بشود. اولاً آن مقداری كه تا حالا شده بسیار ناچیز است و چیز خیلی ساده ای است، باز در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 457
واقع آن خود مغز انسان است كه جانشین مغز انسان شده، یعنی چیزی كه مغز انسان ساخته [و به عبارت دیگر] همان خود مغز انسان است كه مع الواسطه دارد كار می كند. ثانیاً ماشین- مثلاً كامپیوتر- تا چه حد می تواند جانشین مغز انسان بشود؟ می رسد به یك مراحلی كه حتی احتمال این هم كه یك روزی ماشین بتواند جانشین مغز انسان بشود داده نمی شود. مثلاً برای مجهولاتی كه الآن هم برای بشر مجهول است و برای سازنده ی ماشین هم فعلاً مجهول است، ماشین را ما جوری بسازیم كه خودش از نظر علمی تكامل پیدا كند، یعنی وقتی كه در مقابل یك مجهول در طبیعت قرار گرفت فرضیه بسازد، بعد تجربه كند، بعد اگر دید در تجربه درست درآمد آنوقت آن فرضیه را قبول كند، یعنی اختراع فرضیه. [چنین چیزی ممكن نیست. ] به همین دلیل اگر مغز انسان صرفاً یك ماشین بود و كار ماشینی انجام می داد چنین قدرتی را نداشت.
به هرحال انسان قادر است فرضیه ابداع كند و بعد آن فرضیه ی خودش را با تجربیات خود تأیید نماید و جلو برود. اساساً ابتكار هنر مغز انسان است. تكامل ابزار تولید خودش معلول استعداد و ابتكار انسان است، یعنی معلول انسانیت انسان است. درست است كه در ابتكار انسان خود عمل انسان تأثیر دارد، ولی باز عمل در یك زمینه ای است كه این قوه ی ابتكار در آن هست. مثلاً آن كسی كه برای اولین بار گفت كه انسان چرا نباید مثل ماهیها در آب حركت كند، مثل كبوترها در هوا پرواز كند، حال چكار كنیم كه بتوانیم این را به مرحله ی عمل برسانیم، سخن او تمام اهمیت را داراست.
بنابراین یك مسئله ی دیگر كه اینجا پیش می آید این است كه شما می گویید اصل، تكامل ابزار تولید است و تفكر انسان فرع است، نه فقط در چگونگی و در خصوصیات فرع است بلكه قهراً در اصلش هم فرع است. مخصوصاً در پیشروی اش كه صد درصد اینها فرع [می دانند] در حالی كه اگر ما انسان اوّلی را در نظر بگیریم، آن انسانی كه با سنگ غیر صیقلی كار می كرده، این ابزار تولید كه [به قول اینها] خودش پیش رفته است باز مولود ابتكار انسان است، خود به خود كه پیش نرفته.
پس شما اولاً انسان را در فرضیه ی خودتان قربانی كردید؛ دیگر دم از اومانیزم و اصالت انسان و این حرفها نزنید؛ فكرش و هوشش و هنرش [را از اصالت انداختید. ] اگر سعدی می گوید: «مایه ی عیش آدمی شكم است» اینها می گویند مایه ی همه چیز آدمی شكم است؛ مایه ی فكر آدمی، مایه ی ذوق آدمی، مایه ی هنر آدمی، مایه ی پرستش آدمی. همه ی راهها به شكم منتهی می شود. گفت: «همه ی راهها به رم منتهی می شود» از نظر اینها همه ی راههای انسانی به شكم منتهی می شود.
و ثانیاً خود این، قطع نظر از اینكه انسانیت در آن قربانی شده است، به بن بست می رسد از نظر اینكه می گویند: «تكامل ابزار تولید» كه معلوم نیست چیست؛ آیا ابزار تولید مانند یك امر طبیعی به دست طبیعت تكامل پیدا می كند؟ یعنی مثلاً این خیشی كه تكامل پیدا كرده، در بیابان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 458
خود به خود و از درون خودش اصلاح شد، یا به صورت مصنوعی و صنعت؟ وقتی به صورت صنعت است پس فكر انسان است و فكر انسان یعنی ابتكار انسان. پس باز فكر انسان است كه ابزار تولید را تكامل بخشیده.
- در جواب این بحث می گویند وقتی كه ما می گوییم ابزار تولید، مقصود همان نیروی تولیدی است كه در نیروی تولیدی، مغز انسان و دست انسان را هم مشمول می دانیم؛ یعنی انسان در ادامه ی این مسیر تكاملی اش دستش این طور شد و مغزش آن طور شد و ایندو خودشان دو عنصر ابزار تولیدند كه البته این مغز و دست با هم باز ابزار تولیدهای متكاملتر و بیشتری می سازند.
استاد: شما می گویید تفكر انسان خودش زاییده ی آن (ابزار تولید) است. آیا این حرف را شما به طور كلی در باب علم و در باب تفكر می گویید یا نمی گویید؟
- زاییده ی كنش و واكنش آن با طبیعت است.
استاد: نه، زاییده ی ابزار تولید است، انعكاسی است از ابزار تولید. علم را شما مستثنی نمی كنید. یك وقت شما علم را مستثنی می كنید؛ مثلاً درباره ی مذهب چنین حرفی را می زنید، در باب قوانین چنین حرفی را می زنید. در آنجا ما ایراد نگرفتیم. اگر در باب علم، ما چنین حرفی را بزنیم، بگوییم ما انسان و مغز انسان و نیروی علمی انسان را جزو ابزار تولید می شماریم، آن را از روبنا می آوریم به زیربنا و جزو زیربنا قرار می دهیم. ولی اینها این جور نمی گویند. اساساً علم را به طور كلی- چون اندیشه است- اصیل نمی دانند. اگر بخواهند برای علم اصالتی قائل بشوند آنوقت دیگر از نظر خودشان ایده آلیست اند و ماتریالیست نیستند. اینها كه می گویند ماتریالیسم تاریخی، می خواهند ماده را علت محرك بدانند. آن طور كه شما می گویید، علم می آید خودش نیروی محرك قرار می گیرد. ولو اینچنین تعریف بكنیم و بگوییم كه قوای تولید، ابزار تولید شامل انسان و مغز انسان هم می شود، مغز انسان كه گفتید یعنی علم انسان، و در این صورت این نظریه ایده آلیستی است. اینها نمی خواهند چنین حرفی را بزنند چون نوعی اصالت برای علم قائل شدن است كه با اصل فلسفه ی ماتریالیسم جور در نمی آید كه ما برای علم اصالت قائل بشویم ولو اینكه علم را به عنوان اینكه جزو ابزار تولید است وارد نیروی محرك بكنیم. بالاخره برمی گردد به وجدان انسان و این همان است كه اینها از آن فرار می كنند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 459
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است