در
کتابخانه
بازدید : 1648923تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Collapse پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
[بحث ما درباره ی] [1]پركسیس یا فلسفه ی عمل است كه ماركسیسم به آن متكی است. در جلسه ی پیش مقدار زیادی درباره ی این مطلب بحث شد. در این جلسه در نظر داریم قسمتی از آنچه در جلسه ی پیش گفته شد به طور جامعتر بحث كنیم. آنچه در آن جلسه گفته شد درواقع سه قسمت بود. یكی معنی فلسفه ی عمل بودن ماركسیسم و در واقع توضیح این فلسفه به نام «پركسیس» كه اینها چه می گویند، مقصودشان از فلسفه ی عمل چیست؟ دوم بحثی بود درباره ی اینكه فلسفه ی عمل به این معنا كه اینها می گویند با حتمیت تاریخی چگونه قابل جمع است؟ یعنی اینها كه قائل به ضرورت و جبر تاریخ هستند آن هم جبر اقتصادی، لازمه ی جبر این است كه دیگر عمل به عنوان یك امر اختیاری و یك امر برنامه پذیر نقشی نداشته باشد. مثالهایی هم در جلسه ی پیش ذكر كردیم. ما نمی خواهیم بحث این قسمت حتمیت تاریخی را تكرار كنیم، می خواهیم راجع به آن قسمت اول كه آنها می گویند پركسیس یعنی فلسفه ی عمل، توضیح بیشتری بدهیم. ما حرف اینها را می گوییم و حتی با بیانی می گوییم كه خود اینها شاید به این خوبی بیان نكرده باشند؛ جامعتر از آنچه خود اینها گفته اند یا لااقل در این كتاب آمده ذكر می كنیم.
گفتیم كه در منطق قدیم و فلسفه ی قدیم- كه مبتنی بر آن منطق است- اندیشه كلید اندیشه است و لهذا منطق با این جمله آغاز می شود كه علم یا تصور است یا تصدیق، و هر كدام یا بدیهی اند یا نظری، و ما تصورات نظری را از تصورات بدیهی به دست می آوریم و تصدیقات نظری را از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 440
تصدیقات بدیهی. این معنایش این است كه تصور از تصور و تصدیق از تصدیق [به دست می آید؛ ] تصور خودش نوعی اندیشه است و تصدیق نوعی از اندیشه، پس اندیشه را از راه اندیشه باید به دست آورد. در سه چهار قرن پیش با این منطق مبارزه شد كه نه، اندیشه را از طریق عمل باید به دست آورد نه از طریق اندیشه. و باز در مسئله ی دیگر به عنوان «معیار حقیقت» [گفتند معیار حقیقت عمل است. ] آن طریق كشف بود. طریق كشف یك مطلب است، معیار صحت و اكتساب مطلب دیگری است. حال ما از هر طریقی وارد شدیم با چه معیاری بتوانیم بفهمیم كه عمل ما به طرز صحیح انجام گرفته؛ چون ما می دانیم كه در تفكرات خود گاهی خطا می كنیم و همین تناقض و تعارض مفسرین و اختلاف نظر، دلیل بر این است كه انسان در تفكرات خودش دچار خطا می شود.

از این نظر منطق وضع شد كه معیاری باشد برای سنجش افكار از نظر صحیح بودن یا خطا بودن.

خود این منطق كه منطق ارسطویی باشد باز معیارهایش همه ذهنی است یعنی همه ی معیارهایش از سنخ اندیشه است. پس گذشته از اینكه اندیشه را كلید اندیشه می داند (از نظر تحصیل) و اندیشه را محصّل و وسیله ی كشف اندیشه می داند، اندیشه را معیار صحت و خطای [افكار] می داند، كه این هم باز در علم جدید، قبل از دوره ی ماركس و امثال او، به عنوان یك اعتراض بر منطق ارسطو ایراد شد و گفته شد كه خیر، اندیشه معیار اندیشه نیست، عمل معیار اندیشه است.
امروز دیگر به این صورت نمی گویند كه ما تصدیقات را از تصدیقات دیگر به دست می آوریم، بلكه علم امروز به این شكل می گوید كه دانشمند اول یك فرضیه در ذهنش می سازد (حال مسئله ی پیدایش فرضیه چگونه است خودش یك معمایی است. اغلب می گویند الهام است. ) یك فرضیه ای برای مطلب در ذهن دانشمند القا می شود، نمی داند این فرضیه صحیح است یا خطا. دیگر دنبال معیارهای منطقی و ذهنی ارسطویی به اصطلاح، نمی رود، می گوید ما این را در مقام عمل آزمایش می كنیم، به مرحله ی عمل می آوریم، ببینیم در عمل خوب جواب می دهد یا نه؛ اگر در مقام عمل و تجربه [جواب داد، ] اگر این تئوری جنبه ی پراكتیك و عملی پیدا كرد و در عمل جواب داد می گوییم درست است و اگر در عمل جواب نداد می گوییم نادرست است. پس عمل معیار اندیشه است.
مسئله ی دیگر این است كه باز فلسفه ی قدیمی كمال انسان را یا بگوییم انسانیت انسان را به اندیشه و علم می دانست، یعنی همه ی تكیه ها بر علم بود؛ انسان شریف، انسان عالی، انسان متعالی، انسان كمال یافته چه كسی بود؟ انسانی كه عالمتر باشد، و روی همین جهت احترامات همه بر اساس علم بود. علما محترم هستند. علما چون علما و دانشمندان و اندیشمندان هستند، به ملاك اندیشه و به ملاك دانشمندی و علم محترمند، باید هم محترم باشند چون اینها انسانهای كمال یافته هستند. چرا ما برای علما احترام قائل هستیم؟ برای اینكه برای اندیشه احترام قائل هستیم. اما این فلسفه برای اندیشه از آن جهت كه اندیشه است احترامی قائل نیست، برای عمل احترام قائل است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 441
نه برای اندیشه. كمال انسانی و جوهر انسانی را در كار انسان خلاصه می كند نه در علم انسان. انسان با كار خودش به كمال می رسد نه با علمش. می گوید ملاك شرافت، عمل و كار است و نه علم، و تازه علم هم اگر شرافتی داشته باشد از آن ناحیه است كه خود علم هم نوعی عمل است، علمی كه قهراً در طریق عمل قرار بگیرد (به قول این كتاب خیزی در راه فتح باشد) نه علمی كه فقط یك سلسله ذهنیات است. مثلاً [از نظر ما] فلان شخص خیلی مورد احترام است، چرا؟ برای اینكه او محفوظات زیادی دارد. وقتی راه می رود یك كتابخانه است كه حركت می كند. اگر ما فیش زیادی داشته باشیم و هر مطلبی را بخواهیم باید به آن فیشها مراجعه كنیم تا مطلب را از داخل كتابها به دست آوریم، او فیش زنده ی متحرك است، هر مطلبی را بخواهیم، فوراً می گوید فلان كتاب. فلان كس مثلاً هشتاد هزار شعر حفظ است. مرحوم آقا شیخ محمدعلی مسجدشاهی، مرد فقیه و خیلی عالم و هَیَوی و فیلسوف بود، ادیب هم بود، حافظه ی خارق العاده ای داشت و می گفتند هشتادهزار شعر حفظ است. خود این فقط به اعتبار دانستن، نفس این دانستن چون دانستن است، این مغزی كه محفظه ی خیلی بزرگی است برای اندیشه ها، شرافت [دارد. ]

[1] [چند ثانیه ای از ابتدای نوار افتادگی دارد. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است