در
کتابخانه
بازدید : 1648704تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Collapse پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اینها آمدند و گفتند خیر، شرافت انسان به كار انسان است. علم هم تا آن حد كه به عمل بپیوندد شرافت دارد؛ یعنی آن علمی كه با عمل توأم است، علمی كه به تعبیر اینها خیزی است در راه فتح كردن، محترم است. اینجا ضمناً ما به یك معیار اخلاقی خاص هم برای كار می رسیم و آن این است: وقتی كه كمال و شرف انسان به كارش شد- كه باز هم راجع به این قضیه توضیح می دهیم- به همین دلیل كار یك امر قابل فروش نمی تواند باشد. (درست توجه كنید، بعد تطبیق كردن اینها با مسائلی كه ما خودمان داریم خیلی جالب درمی آید، مخصوصاً اگر برسیم با یك مقایسه ی كاملتر نتیجه گیری كنیم. ) الآن خود ما چیزهایی را كه معیار شرف انسانیت است، ارزشهای عالی بشریت است آیا فوق فروش می دانیم یا نمی دانیم؟ اگر كسی كار خودش را بفروشد ما نه تنها او را مذمت نمی كنیم، تقدیس هم می كنیم، [می گوییم ] كار می كند، مزد می گیرد، نان می خورد. قصه ی آن شعرهای جلال الممالك است:

شنیدم كارفرمایی نظر كرد
ز روی كبر و نخوت كارگر را
بعد كارگر به آن كارفرما حرفهایی گفت، آخرش خلاصه می گوید چه منتی بر من داری؟ «گهردادی و پس دادم گهر را» مقصود این است كه تو به من پول دادی، من هم عرق ریختم و گرفتم «پس چرا بایست منت یكدگر را» . این دیگر حداكثرِ این قضیه است: كار می كند و مزد می گیرد. ولی اگر كسی بخواهد اخلاق را مصرف كند پول بگیرد، مثلاً یك مقدار از راستی را بفروشد پول بگیرد، این از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 442
نظر ما دنی ترین كارهاست، می گوییم راستی قابل فروش نیست [كه ] من این قدر پول می گیرم كه این دروغ را بگویم. یا كسی عفت را مایه ی به دست آوردن پول قرار بدهد. یا كسی آزادی را [چنین كند. ] چرا ما در فقه خودمان آزادی را قابل فروش نمی دانیم؟ انسان به ملاك دیگری می تواند برده بشود ولی انسان به ملاك آزادی خودش نمی تواند آزادی خود را بفروشد، یعنی در حدی كه آزاد است و آن شرافت ذاتی آزادی اش سقوط نكرده است و هنوز وجود دارد او نمی تواند آزادی خودش را بفروشد. یك كسی بگوید من در همه چیز آزادم و حتی آزادم كه آزادی خودم را از دست بدهم. من می خواهم خودم را برده ی فلان كس كنم، خودم را به او بفروشم، الناس مُسَلَّطونَ عَلی اَمْوالِهِمْ، یك «اَنْفُسِهِمْ» هم اضافه شود، كه در اصل نیست، البته یك قاعده ی اختیاری است، انسانها بر اموال خودشان و بر نفس خودشان مسلطاند، من اختیار خودم را دارم، می خواهم آزادی خودم را بفروشم. ولی به تو اجازه نمی دهند، می گویند تو حق نداری آزادی خودت را بفروشی، چون آزادی جوهر انسانیت است. ممكن است این آزادی خودش قبلاً تباه شده باشد و اگر تباه شده باشد آن وقت تو می توانی برده بشوی، اما مادامی كه وجود دارد قابل فروختن نیست.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است