در
کتابخانه
بازدید : 1648538تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Collapse پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اینجا مسئله ای را باید دقیقاً بررسی كرد، مسئله ی اختیار انسان. آیا طبیعت همین طور است كه اینها می گویند كه انسان در مقابل مسیر تاریخ از خودش قدرتی ندارد؟ كما اینكه ما هم همیشه این حرف را می زنیم، می گوییم مسیر تاریخ مسیر تكاملی است (به نظرم ما در گذشته هم درباره ی این قضیه بحث كرده ایم، در آنجا كه كتابتاریخ چیسترا بحث می كردیم) ولی خود اراده ی كمال جوی انسانها عامل اصلی این تكامل است. این به معنی این است كه انسان چون می خواهد، تكامل جبراً
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 436
پیدا می شود؛ به معنی این نیست كه به فرض اگر هم نخواهد باز هم واقع می شود. یك وقتی یك دانشجو سؤال كرد (این سؤال سؤال ساده ای است) گفت كه آیا اگر انسان یك خطر قطعی را ببیند، مثلاً درنده ای می بیند كه قدرت مقاومت در برابرش نیست، آیا حتماً فرار می كند یا نه؟ بله. اگر حتماً فرار می كند پس این فرارش دیگر اختیاری نیست، چون می گوییم ضرورت دارد كه به صرف اینكه او را می بیند فرار می كند. جوابش این است كه فرق است میان اینكه انسان به حكم یك جبر فرار كند و اینكه انسان حتماً یك طرف را اختیار كند. در این گونه موارد انسان بالضروره یك طرف را اختیار می كند. بالضروره یك طرف را اختیار كردن غیر از این است كه جبراً به او تحمیل شده باشد. مثلاً یك انسان عالم باتقوای پرهیزكار كه دارای یك روح لطیف و ملكه ی تقوا و ملكه ی عدالت است كه ما او را «عادل» می خوانیم، وقتی كه در مقابل یك گناه و یك پلیدی واقع می شود شك نداریم كه پرهیز می كند، ولی این معنایش این نیست كه جبراً پرهیز می كند؛ یعنی در یك مرحله ای است كه همیشه این كار را اختیار می كند نه آن كار را. نه این است كه او چون با تقواست پس مجبور است؛ نه، تقوا برای او مناط اختیار است نه مناط مجبور بودن.
اینها خیال كردند كه اگر ما برای انسان اختیاری قائل باشیم یعنی بگوییم انسان قدرت دارد جلو تاریخ بایستد، انسان مجبور است. آیا الآن انسانهای دنیا مجبورند كه وضعی را كه دارند حفظ كنند و به وضع سابق خودشان برنگردند؟ یعنی اگر مردم دنیا بخواهند تصمیم بگیرند كه وضع تاریخ را به همان وضع سابق برگردانند نمی توانند؟ یك وقت ما می گوییم چنین تصمیمی را مردم دنیا نمی گیرند، این یك مسئله است، یك وقت مسئله این است كه اگر هم بخواهند تصمیم بگیرند نمی توانند. جبر آن است. جبر آن وقت است كه اگر انسان بخواهد هم خلاف آن بكند نمی تواند، نه اینكه اگر بخواهد می تواند ولی خودش نمی كند. می گوید مگر من دیوانه ام؟ ! یك آدم عاقل هرگز لباسهایش را نمی كَند مكشوف العوره برود در خیابان، ولی آیا نمی تواند؟ این جبر است؟ در مقابل یك جبر است كه نمی تواند؟ یا نمی كند؟ انسان به حكم اینكه غریزتاً كمال جو و جستجوگر است همیشه در جهت كمال سیر می كند. اما این غیر این است كه انسان نمی تواند خلاف این عمل كند. ما در تاریخ، چیزی نداریم كه نظیر زلزله باشد، چیزی نداریم كه نظیر آن ستاره ای باشد كه به طرف زمین می آید كه انسان اگر هم بخواهد نمی تواند [جلوگیری كند. ] نه، «اگر بخواهد نمی تواند» نیست ولی نمی خواهد. بشر همیشه بهبود زندگی اش را می خواهد؛ نه معنایش این است كه ضد بهبود و به اصطلاح بدبود زندگی خودش را دیگر نمی تواند بخواهد، نمی تواند به سوی بدبود زندگی خودش حركت كند؛ نه، می تواند ولی نمی خواهد. آن، مناط اختیار انسان است.
پس چیزی كه مناط اختیار است با مناط جبر نباید اشتباه شود. هیچ وقت عوامل اقتصادی و هر عامل دیگری كه شما در نظر بگیرید با اینكه قابل پیش بینی است، جبر نیست؛ یعنی هر امری
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 437
كه حتی از روی اختیار هم قابل پیش بینی است آن را با جبر نباید یكی دانست. یك مثال اقتصادی بزنیم. اگر ما یك كالایی تولید می كنیم كه با كار زیادتر و هزینه ی بیشتر كالای نامرغوب تر به وجود می آوریم، بعد یك وسیله ای اختراع می شود، یك راهی به دست می آوریم كه با كار كمتر و هزینه ی كمتر كالای مرغوبتر به وجود می آوریم و در نتیجه می توانیم این كالای مرغوبتر را به قیمت ارزانتر به بازار ببریم، آیا این منجر به شكست آن یكی می شود یا نمی شود؟ قطعاً منجر به شكست آن می شود. ولی آیا در اینجا یك جبری در كار است؟ با اینكه قطعیت هست ولی آیا جبر در كار است؟ یعنی انسانها نمی توانند با این جریان مبارزه كنند؟ یعنی اگر هم بخواهند جنس نامرغوبتر را به قیمت گرانتر بخرند و جنس مرغوب را به قیمت ارزانتر نخرند، نمی توانند؟ نه، با اینكه می توانند ولی نمی كنند و لهذا اگر یك وقتی یك جریان فوق العاده ای پیش بیاید، مثلاً جنس مرغوب ارزان مال خارج باشد و جنس نامرغوب گران مال داخل باشد، برای اینكه نفوذ خارجی را قطع كنند تصمیم می گیرند جنس نامرغوب گران خودشان را مصرف كنند. در یك چنین جریان فوق العاده ای انسانها این كار را می كنند ولی در غیر آن نمی كنند. اگر بگوییم چرا، می گویند مگر دیوانه اند كه بكنند، نمی گویند اختیارش را ندارند. در اینجا اگر [از او سؤال كنیم، ] تأیید می كند؛ می گوییم تو چرا جنس نامرغوبتر را به قیمت گرانتر نمی خری و جنس مرغوبتر را به قیمت ارزانتر [می خری ] ؟ می گوید مگر دیوانه ام، [نمی گوید] اختیار ندارم؛ یعنی عقلش حكم می كند كه این كار را بكند. این قطعیت هم بر اساس اختیار است نه جبر. مسئله ی جبر غیر از مسئله ی اختیار [و نخواستن ] است.

انسانها به حكم اینكه عاقلند و به حكم اینكه با اراده هستند و به حكم اینكه عقل می گوید همیشه راه سهلتر و آسانتر و باصرفه تر را طی كن، یعنی عقل همیشه می گوید اگر می خواهی به مقصدی بروی اقصر فواصل را طی كن نه اطول آن را، به حكم عقل خودشان و به حكم اختیار خودشان اقصر فواصل را طی می كنند و می روند. وقتی ما می گوییم «جنس مرغوبتر و به قیمت ارزانتر» یعنی اختیار اقصر فواصل. همین را به صورت مثال در می آوریم: یك جاده ای از اینجا كشیده اند تا قم [به طول ] 140 كیلومتر، راهی پرپیچ و خم؛ یك دفعه آمدند یك جاده ی مستقیم اتوبان كشیدند، به جای 140 كیلومتر 120 كیلومتر؛ بدیهی است كه این راه آن راه را شكست می دهد. قطعی هم پیش بینی می شود كه آن راه متروك خواهد شد، ولی آیا این معنایش این است كه جبر پیش آمده است، دیگر انسانها مجبورند از این راه بروند؟ نمی توانند در مقابل این جریان مبارزه كنند؟ نه، می توانند و نمی كنند. «می توانند و نمی كنند» غیر از «نمی توانند» است.
پس این یك مسئله ای است كه نباید این را اشتباه كرد و این را آقایان اشتباه كرده اند و نتیجه این است كه برای انسان فرعیتی نسبت به جریانهای تاریخی قائل شده اند؛ یعنی اینجاست كه انسان شده یك موجود فرعی و بی اختیار، حداكثرِ اختیارش این است كه همین قدر فقط می تواند خودش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 438
را [با سیر تاریخ ] هماهنگ كند، بیش از این دیگر نمی تواند. خیر، بیش از این می تواند ولی نمی كند. «می تواند و نمی كند» غیر از «نمی تواند» است. پس چنین چیزی از این جهت حكمفرما نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 439
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است