در
کتابخانه
بازدید : 1648625تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Collapse پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یك فلسفه آن وقت می تواند فلسفه ی عمل و برنامه ی عمل باشد كه انسان در عمل مختار و آزاد باشد، چون فلسفه ی عمل بودن، یعنی به كار بستن یك فلسفه در عمل، فرع بر این است كه انسان این حالت را داشته باشد كه آزاد باشد كه یك طرحی را به كار ببندد و به كار نبندد، بعد می گوییم این فلسفه و این طرح را تو بیا به كار ببند. اصلاً وقتی ما می گوییم فلسفه ی عمل، اختیاری بودن عمل و آزاد بودن برای عمل در مفهومش خوابیده است، و الاّ عملهایی كه خارج از اختیار انسان است دیگر فلسفه نمی پذیرد. مثلاً حركت قلب انسان خارج از اختیار انسان صورت می گیرد؛ دیگر نمی تواند یك چیزی فلسفه باشد برای عمل قلب انسان، چون این كار كه فی حدذاته دارد صورت می گیرد در اختیار من نیست؛ و همه ی كارهای غیراختیاری. اصلاً فلسفه برای عمل گفتن، فرع بر اختیار است. و از طرفی ماركسیسم كه این همه بر عمل تكیه دارد و خود را فلسفه ی عمل می داند، قائل به نوعی حتمیت تاریخی است، یعنی قائل به جبر تاریخ است؛ و معنی حتمیت تاریخ این است كه انسان خودش مسیر خودش را تعیین نمی كند، بلكه جبر تاریخ است كه مسیر انسان را تعیین می كند، یعنی شرایط موجود است كه مسیر تاریخ را تعیین می كند. انسان اگر موافق با این شرایط حركت كند می تواند باقی بماند، اگر موافق با این شرایط حركت نكند معدوم می شود، مثل یك سیل بسیار قوی و بنیان كنی كه تلاش در مقابل آن هیچ گونه فایده ندارد. انسان اگر در داخل چنین سیلی بیفتد هرگونه تلاشی كه ما فرض كنیم بخواهد در جهت خلاف [سیل انجام دهد، ] هرگز به نتیجه نمی رسد. حداكثر این است كه یك شناگر در مسیر آب حركاتی بكند كه مثلاً به دیوارها نخورد، ولی در جهت مسیر آب، نه در جهت خلاف آن. باز درست مثل این است كه ما الآن روی كره ی زمین كه هستیم، كره ی زمین دو حركت دارد، یك حركت وضعی و یك حركت انتقالی، و ما به تبع حركت زمین حركت می كنیم چه بخواهیم چه نخواهیم. این حركت ما جبری است یعنی خارج از اختیار ماست. اینجا هم گفته می شود- یعنی خودشان طرح كرده اند- پس مسئله ی عمل با جبر تاریخ چگونه جور درمی آید؟
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است