در
کتابخانه
بازدید : 1648903تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Collapse پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در ماركسیسم آنچه كه اینها «پركسیس» می نامند بیشتر از آن حدی است كه امثال بیكن گفته اند. از مجموع قرائن به دست می آید كه پركسیس را به «فلسفه ی عمل» ترجمه كردن شاید درست نیست، یعنی كمی دقیقتر باید ترجمه كرد. پركسیس عمل است، ولی نه صرف مفهوم عمل و كار را كه ما به آن بدهیم برای آن كافی باشد؛ اگر هم می گوییم عمل و كار، مقصود تغییر است. پركسیس یعنی فلسفه ی عمل به معنی تغییردادن و با تغییردادن شناختن. انسان یك موجود پركتیك است، یعنی یك موجودی است كه دائماً می خواهد تغییر بدهد و با تغییردادن بشناسد. این است كه انسان پركسیسی دارد در برابر طبیعت، می خواهد طبیعت را تغییر بدهد و با تغییر بشناسد و هم بسازد. پس سه عنصر اینجا در [كار است ] : پركسیس تغییردادن است و شناختن و ساختن. پركسیس انسان در برابر طبیعت همین است كه دست به تجربه ی طبیعت می زند. «به تجربه ی طبیعت» هم كه اینها می گویند، می دانیم اینها همه ی حرفهایشان به اصطلاح مفهوم انقلابی و مبارزه دارد. می گویند كه انسان خود را در برابر طبیعت می نهد و طبیعت می شود به منزله ی تز و او می شود آنتی تز و به جنگ طبیعت می آید. حالا دیگران می گویند كه طبیعت را تجربه می كند، اینها می گویند كه «به جنگ طبیعت می آید» . طبیعت را در عمل تغییر می دهد و می شناسد و می سازد. این، پركسیس انسان در برابر طبیعت.
پركسیس انسان در برابر انسان. انسان همیشه می خواهد انسانهای دیگر را تغییر بدهد و بشناسد و قهراً بسازد.
نوع سوم، پركسیس انسان است نسبت به خودش. انسان خودش را هم می خواهد تجربه كند، تغییر بدهد و بشناسد و بسازد. خیلی كارها كه انسان می كند درواقع در خودش عمل می كند، خودش هم فاعل است هم منفعل، در خود تغییر ایجاد می كند و خود را می خواهد اكتشاف كند و خود را می خواهد بسازد.
تا حدودی خیلی مسائلش درست هم هست. یك حرفی در مورد بچه گفته می شود كه بچه ی كوچك همین قدر كه به سن یك سالگی می رسد و روی زمین می خیزد یا كمی راه می رود می بینید چقدر خرابكار است؟ بعضی این را حمل می كنند به طبیعت خرابكارانه ی انسان. به یك استكان می رسد آن را می زند به نعلبكی، نعلبكی را می زند به استكان، هر دو را می ریزد در پارچ، آن را می ریزد و هرچه كه به دستش برسد آرام نمی ایستد، دستی به آن می زند، كاری می كند كه از نظر ما آن كار خرابكاری است. این در واقع همان حالت پركسیس است. البته این را روان شناسان هم گفته اند كه این همان حس شناخت است در او، یعنی كاوش. برای ما چون مطلب كاوش شده هست تازگی ندارد (استكان را بزنیم به نعلبكی، خوب می شكند، بارها تجربه كرده ایم، این مطلب را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 431
شناخته ایم؛ لیوان را سرازیر كنیم آبش می ریزد، این را دانسته ایم؛ لیوان را بیندازیم در پارچ، قبلاً می دانیم چه می شود، این دیگر برای ما یك امر ناشناخته نیست. ) برای ما امور ناشناخته قهراً همین حالت را دارد. هر وقت در مقابل یك امر ناشناخته قرار بگیریم می خواهیم یك دستی به آن بزنیم ببینیم چطور می شود، همان حالت كودك را پیدا می كنیم. ما كه حالت خودمان را با كودك تطبیق می كنیم، می گوییم این بچه چه مرضی دارد؟ هی این را می زند به آن. صحبت مرض نیست، برای او اینها همه یك امر تازه است، برای او همه ی اینها یك امر مجهول است. آن حس كاوشگری و شناخت جویی كه دنبال شناخت می رود او را وادار می كند و آن با تغییر است، به حسب غریزه می خواهد این را این طور بكند ببیند چطور می شود. او در لابراتوارش است؛ لابراتوار او همینهاست. بعد از مدتی كه اینها برایش تجربه شد و امر عادی شد و قضیه از تازگی افتاد آرام می شود، بعد ما می گوییم عاقل شده و «عاقل شده» یعنی اینها را شناخته؛ حالا كه شناخته دیگر برایش چیز تازه ای نیست كه از نو بخواهد این كار را بكند. و خیلی افراد هستند شما می بینید همین طورند، یك شی ء تازه ای كه می بینند آرام نمی گیرند؛ تا به آن دست نزنند، زیر و رویش نكنند، نگاهش نكنند، و احیاناً یك شی ء الكتریكی و برقی است، خطر هم دارد، ولی تا به آن دستی نزنند آرام نمی گیرند.
به هر حال، انسان یك چنین موجودی است، می خواهد عمل كند، عمل تغییردهنده، می خواهد تغییر بدهد و بشناسد و بعد بسازد.
پس اینكه ماركسیسم یك فلسفه ی عمل است، معنی دوم پیدا كرد، از جنبه ی مسئله ی شناخت، یعنی فلسفه ای است كه شناخت را از راه عمل می جوید و لهذا [مؤلف ] گفت كه آن حرف معروف ماركس را كه گفته است كه فلسفه تفسیر جهان نیست تغییر جهان است، اغلب خیلی ساده تلقی كردند، خیال كردند كه او آمده اصطلاح را تغییر داده، گفته دیگران خواسته اند جهان را تفسیر كنند كه اسمش را گذاشته اند فلسفه، من اسم تغییر جهان را می گذارم فلسفه. این كه می شود اسم گذاری؛ نه، او می خواهد بگوید كه دیگران می خواهند جهان را بدون تغییر تفسیر كنند و این تفسیر تفسیر صحیحی نیست؛ من می گویم فلسفه تغییر جهان است، یعنی باید تغییر داد تا بتوان تفسیر كرد.

تفسیر، شناخت است. شناخت بر اساس تغییر است. پس [با توجه ] به این معنا وقتی كه ما می گوییم كه ماركسیسم پركسیس است، فلسفه ی عمل است، مفهوم دومی پیدا كرد، یعنی فلسفه ای است كه برای عمل تقدم بر شناخت و بر اندیشه قائل است، یعنی در مسئله ی شناخت قائل به فلسفه ی عمل است و قائل به تقدم عمل بر اندیشه. پس دو معنی مختلف شد.
اما وقتی خوب دقت كنیم می بینیم این دو معنی مختلف به یك اصل برمی گردد. آنجا ما می گفتیم كه ماركسیسم فلسفه ی عمل است، یعنی فلسفه ای است برای عمل؛ همین طور كه اینجا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 432
گفتیم كه ماركسیسم فلسفه ای است كه عمل را بر شناخت مقدم می داند، عمل را بر اندیشه مقدم می شمارد و شناخت را مبتنی بر عمل و بر تغییر می كند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است