در
کتابخانه
بازدید : 1648683تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Collapse مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در قدیم زمستان كه می شد دهاتیها، اغلب همین زارعها، مرد و زن چون بیكار بودند كارشان نخریسی بود. مردها هم همین طور كه بیكار بودند یا پیرمردهایی كه دیگر كارهای سنگین نمی توانستند بكنند اغلب می آمدند همان جلو كوچه، دم دكانها جمع می شدند، حرف هم كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 390
می زدند هر كدامشان یك دیگلون در دست داشتند (جَلَك هم به آن می گفتند [1]) و مشغول رشتن نخ می شدند. این یك كار فردی است. یك فرد بدون احتیاج به هیچ فرد دیگری یك مقدار پشم یا پنبه بر می دارد، چوب یا سنگی را هم بر می دارد (دیگلونها چوبهای ساخته شده ی مخصوص برای این كار بود، گاهی هم با تكه سنگ این كار را می كردند) ، كار فردی انجام می دهد. این شیوه ی تولید یك شیوه ی فردی است.
در كشاورزی، هم شیوه ی فردی وجود دارد هم شیوه ی جمعی. مثلاً یك نفر به تنهایی می رود دنبال دیمه كاری، همه ی كارها را از اول تا آخر خودش به تنهایی انجام می دهد. ولی یك شیوه های جمعی هم به وجود می آورند كه آن صورت تكامل یافته اش است. در خراسان آن گروه را می گویند «صحرا» . فریمان ما از آن قدیمها بیست و چهار صحرا داشت. هر صحرایی تشكیل می شد از یازده انسان و پنج جفت گاو. پنج انسان را «دهقان» می گفتند. هر دهقانی سرو كارش با یك جفت گاو بود. مثلاً با آنها به زراعت می رفت، كشت می كرد، زمین را می راند، یا یك كارهایی كه در وقت خرمن كوبی باید انجام می داد. پنج تای دیگر را می گفتند «سالار» كه یك درجه بالاتر از دهقان بود. بچه های تازه وارد همان كارها را می كردند، سالارها تخصص بیشتری در كارها داشتند و بیشتر كارهای تخصصی انجام می دادند؛ مثلاً زمین را آبیاری كردن كه اصطلاحاً می گفتند «گسارد» ، زمین را گسارد كردن، آبیاری كردن، چون آب را باید طوری روی زمین پهن كنند كه همه ی زمین را بگیرد. یك مهارت بیشتری می خواهد. این جور كارها را آن سالارها می كردند؛ و یك نفر هم در رأس قرار داشت كه به او می گفتند «سرسالار» . او در واقع مدیر این گروه بود. در كارهای دیگر شركت می كرد ولی بیشترْ كارهایش كارهای فكری و مدیریت بود. این خودش یك عمل كشاورزی دسته جمعی بود. این، شیوه ی تولید در آنجا بود. به طور مشترك این كار را انجام می دادند. آن وقت حساب داشت. حساب به نظرم این طور بود كه هریك گاو مساوی نیم دهقان می برد. هر دهقان، آن كه در آخر سال سهم می برد، با دو گاو برابر بود. (اغلب صاحب گاو خود دهقان بود. ) مثلاً اگر كسی یك جفت گاو داشت آخر سال سهم یك جفت گاو او برابر سهم یك دهقان بود كه می برد. سرسالار یك مزایای دیگری داشت كه می برد، یا سالار یك مزایای دیگر.

غرضم این است: كار را به طور دسته جمعی انجام می دادند. به طور دسته جمعی تولید می كردند و بعد در آخر سال با یك قرارداد قطعی كه در میانشان بود [محصول ] را میان خودشان توزیع می كردند. شیوه ی تولید فرق كرده بود و حالت دسته جمعی داشت.
در عصر جدید با پیشرفت صنعت، وجه تولید و شیوه ی تولید بكلی عوض شده، دیگر اصلاً
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 391
«فردی» هیچ معنی ندارد. یك كارخانه وقتی بخواهد بچرخد، مركّب است از عده ای افراد، با شعور مختلف. اگر بخواهد تمام كارهایش انجام بشود حتی از وجود یك روانشناس هم استفاده می كنند كه فنش از این كار فنی دور است. چندین مهندس باید داشته باشند، چندین تكنسین باید داشته باشند، كارگر عادی باید داشته باشند، متخصصهای دیگر باید داشته باشند، مدیر فنی باید داشته باشند، دفتردار باید داشته باشند، سكرتر باید داشته باشند. این خودش یك كار جمعی می شود، این دیگر نمی تواند فردی باشد. ابزار تولید كه به قول اینها تكامل پیدا كرده شیوه ی تولید هم عوض شده است. البته در آن مثالی كه ما گفتیم بدون آنكه ابزار تولید عوض شده باشد شیوه ی تولید عوض شد.
در كشاورزی ابزار تولید هیچ فرق نكرده ولی دو حالت دارد: حالت انفرادی كه كسی خودش تنها می رود همه ی كارهایش را انجام می دهد. حالت اجتماعی: همان كه عرض كردیم در آنجا به اصطلاح صحرا تشكیل می دهند، یازده نفر مرد و ده رأس گاو با سرمایه ای شامل بذر و امثال آن.

پس این را ما می گوییم «شیوه ی تولید» كما اینكه باز تولید از نظر اینكه انسان وابسته به یك نقطه ی معین باشد یا وابسته به نقطه ی معین نباشد دو شیوه ی مختلف است. كشاورزی با دوره ی پیش از آن كه دوره ی شكار است این تفاوت را دارد، یعنی شیوه ی تولید فرق می كند. ابزار هم می شود گفت فرق كرده كه حیوان در اینجا استخدام شده و در آنجا نه. در شكار، انسان یك حالت آزادی دارد، چون شكار است و شكار یك وقت در این كوه است از این كوه می رود، در آن كوه است از آن كوه می رود، در این جنگل است از این جنگل می رود، در آن جنگل است از آن جنگل می رود. احیاناً ممكن است صد فرسخ دور بشود. اصلاً در یك جای معین نیست. خانه اش آنجاست كه شكار وجود داشته باشد. لذا زندگی شكاری برابر است با زندگی خانه به دوشی؛ یك نوع زندگی خانه به دوشی است.
زندگی دامداری هم تا اندازه ای همین طور است. دامداری هم كمی انسان را متحرك می كند، برای اینكه دامدار تابع دام خودش است. دام تابع آب و علف است، هر جا كه آب و علف باشد باید آنجا باشد. آب و علف امسال اینجاست سال دیگر آنجاست، سال دیگر جای دیگر. سرزمینها هم كه در قدیم مالك نداشت. سرزمینهای خیلی وسیع در اختیار بود؛ مثل زندگی عرب. عرب زندگی دامداری داشت؛ گوسفند داشت، شتر داشت، گاو داشت، و لهذا حالت خانه به دوشی داشتند.

خانه ی اینها كجا بود؟ هر جا كه آب و علف بود. «رائد» داشتند (لا یكذب الرائد اهلَه. ) رائد آن پیشقراولی بود كه همیشه می فرستادند برای [پیدا كردن آب و علف. ] در خراسان، در آن حدود فریمان، این را می گفتند «پَل گردی» . یك كارشان گوسفندداری بود، می رفتند ببینند كجا آب و علف هست. این را می گفتند «پَل گردی» . رائد كارش این بود: در این سرزمین كه بودند احساس می كردند در اینجا ده روز دیگر بیست روز دیگر یك ماه دیگر یا آب پیدا نمی شود یا علف و این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 392
حیوانها در مضیقه خواهند بود. بعد افرادی را می فرستادند دنبال آب و علف، و هر جا پیدا می كرد خبر می آورد فلان جا مقتضی است برویم آنجا، همه حركت می كردند می رفتند آنجا. در كلام امیرالمؤمنین هست: «وَ ما كُنْتُ اِلاّ كَقارِبٍ وَرَدَ وَ طالِبٍ وَجَدَ» [2]. «قارب» همان رائدی را می گویند كه در شب دنبال آب می گردد. كسی كه در شب دنبال آب بگردد و بعد «وَرَدَ» یعنی پیدا كند می گویند «قارب وَرَدَ» . به هر حال این طور زندگی قهراً تحرك ایجاد می كند، ثبات و سكون نیست.

این، شیوه ی خاص تولید است.
ولی كشاورزی، هم با دامداری هم با صیادی فرق دارد؛ انسان را ساكن می كند برای اینكه وقتی كشاورزی می كند باید در این زمین بذر بپاشد، خود به خود یك نوع وابستگی به زمین پیدا می كند، چون این زمین است كه به او محصول می دهد. از اول پاییز كه می آیند تخم را می كارند (اگر پاییزی باشد) تا وقتی برداشت می كنند كه معمولاً خرداد برداشت می كنند حدود نه ماه طول می كشد. اگر سال دیگر هم از همین زمین بخواهد استفاده كند قهراً در یك محل باید سكنی اختیار كند، تقریباً حالت شهرنشینی برایش پیدا می شود یعنی همان سكونت و آرام گرفتن.
پس شیوه ی تولید فرق می كند، شكل تولید فرق می كند. همان طور كه شكل تولید از نظر انفرادی و دسته جمعی بودن فرق می كند، شیوه ی تولید از نظر اینكه یك تولیدِ متحرك باشد یا یك تولیدِ ساكن فرق می كند. قهراً به حساب اینها- و خواهند گفت- روی سایر قسمتها اثر می گذارد. این هم كلمه ی «وجه تولید» كه ظاهراً شیوه ی تولید هم چنین چیزی است.

[1] این مثل كلمه ی «نیشگون» است كه هر شهری كه شما بروید یك اسم مخصوص به خود دارد.
[2] نهج البلاغه، نامه ی 23.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است