لنین مثال دیگری در دموكراسی پیدا كرده؛ گفته است كه نظام اقتصادی بورژوازی به دنبال خودش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 335
دموكراسی می آورد. این دموكراسی روز به روز می خواهد دموكراسی بیشتر بشود، پی درپی
می خواهند زیادتر بشود، می گویند این بر خلاف اصول آزادی است، آن بر خلاف اصول آزادی
است، . . . ولی «اَلشئ اِذا تَجاوَزَ حَدَّهُ اِنْقَلَبَ اِلی ضِدِّهِ» (البته دیگران به این صورت می گویند) وقتی
كه آزادی هم خیلی زیاد شد منجر به هرج و مرج می شود. وقتی منجر به هرج و مرج شد یك
دیكتاتوری پشت سرش می آید. او این حرف را نمی زند كه دیكتاتوری پشت سرش می آید،
می گوید حكومت پرولترها می آید. البته می گوید «دیكتاتوری پرولتاریا» كه دیكتاتوری هست ولی
[این دیكتاتوری عین آزادی است. ] در عین حال قبول دارند كه دیكتاتوری هست. وقتی كه آزادی
زیاد شد و زیاد شد، مثل آزادیهایی كه در فرانسه و امریكا هست كه بچه را آزاد بگذار، زن را آزاد
بگذار، بچه باید سركلاس آزاد باشد، پایش را هم اگر می خواهد دراز كند بگذار دراز كند، اگر
می خواهد بخوابد درس را گوش كند بگذار بخوابد، اگر پسر و دختر می خواهند دستهایشان را به
گردن هم بیندازند در همان حال درس را گوش كنند، اصلْ آزادی است، اصل اول آزادی است.
پشت سر هم آزادی و آزادی. این آزادیها نمی تواند تا بی نهایت ادامه پیدا كند، منجر به یك هرج و
مرج و بحرانهایی می شود. همان طور كه سرمایه داری دچار یك نوع بحران در درون خودش
می شود، آزادی دچار یك نوع بحران در درون خودش می شود كه همان بحران منجر به یك
دیكتاتوری می شود. ولی اینها چون می خواهند بگویند در عین حال آن نظام بعدی، دیكتاتوری ای
كه بعد می آید كه دیكتاتوری به اصطلاح سوسیالیستی هست [منافاتی با آزادی ندارد، ] می گویند
«دیكتاتوری پرولتاریا» كه آن دیكتاتوری در عین حال عین آزادی است، هم آزادی است هم
دیكتاتوری؛ هر دوی اینها در آنِ واحد هست. این هم توجیه تكامل.