یك مسئله ی بسیار مهم كه در گذشته هم اشاره ای به آن داشتیم و حالا باز به شكل دیگری آن را
تكرار می كنیم این است: اینجا یك كلمه ای دارد كه ببینیم اینها چگونه با این اصل، با این مادیت
جدلی، مسئله ی صعود تكاملی را توجیه می كنند و خوش بینی را از كجا كسب می كنند؟ یك چنین
كلمه ای دارد: «خوش بینی» . یكی از آن نقاط ضعفی كه همیشه به ماتریالیسم گرفته شده، این است
كه ماتریالیسم در نهایت امر به بیهوده گرایی و پوچی گرایی منتهی می شود، نیهیلیسم؛ یعنی یك امتیاز
كه برای مكتب الهی قائل هستند این است كه در مكتب الهی هیچ چیزی بلاغایت نیست و جهان
غایت دارد، غایت جاودانه دارد. نهایت درجه ی [ماتریالیسم ] نیستی [است، ] چون اگر هستیها همه
به نیستی مطلق منتهی شود آخرش پوچی است، یعنی این مسئله مطرح می شود كه پس هستی
برای چیست؟ برای نیستی. هستی كه بخواهد برای نیستی باشد آخرش پوچی است؛ همین موج
پوچی گرایی كه در دنیا پیدا شده. اینها یك راه توجیهی از نظر خودشان پیدا كرده اند كه با این راه
توجیه می خواهند خود را از این پوچی گرایی و از آن یأس فلسفی- كه همیشه فلسفه های مادی
منجر به یأس و خودكشی و بدبینی می شود- نجات بدهند. راه نجاتی كه پیدا كرده اند دو ریشه
دارد. یك ریشه در انسان گرایی دارد. ریشه ی انسان گرایی اش همان بود كه از فویرباخ شروع می شد.
ریشه ی دیگری در اصل سوم دیالكتیك دارد كه اصل تكامل باشد.