در
کتابخانه
بازدید : 1648945تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Collapse تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اما اگر تاریخ را نه به معنی سرگذشت عینی جامعه ی بشر بلكه به معنی یك علم، یعنی تفسیر این سرگذشت بشر در نظر بگیریم، آنگاه وقتی می گوییم «تكامل تاریخ» یعنی تكامل علم تاریخ و این ملازم با تكامل خود تاریخ نیست؛ چنانكه اگر ما بگوییم در قرن بیستم علم شناخت فضا تكامل پیدا كرده ملازم با این نیست كه خود فضا هم در قرن بیستم نسبت به قرن نوزدهم تكامل پیدا كرده باشد. عكس مطلب هم ممكن است. ممكن است موضوع علم ترقی و تكامل پیدا كند و خود علم درجا بزند یا عقب برود. پس مسئله ی دوم مسئله ی تكامل علم تاریخ است.
آنگاه مؤلف به این مطلب می پردازد كه معیار تكامل علم تاریخ چیست؟ مثلاً به چه دلیل می توانیم بگوییم تفسیرهایی كه در نیمه ی دوم قرن بیستم كرده اند از تفسیرهای نیمه ی اول قرن بیستم كاملتر است یا تفسیر قرن بیستم از تفسیر قرن پانزدهم كاملتر است؟ آیا همان تكاملی كه در جامعه ی انسان می گوییم لزوماً در تفسیر هم باید بگوییم؟ ممكن است كسی بگوید قهراً هر مقدار كه جامعه رو به پیش می رود زمینه را برای تفسیر مورخ روشنتر می كند، چرا؟ بر اساس یك مسئله ی خوبی كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 232
آن را طرح كرده اند یعنی مسئله ی وابسته بودن گذشته و آینده كه گذشته و آینده دو چیز مجزا نیستند، وابسته به یكدیگرند. قبلاً گفتیم آینده را در پرتو گذشته می توان شناخت و گذشته را در پرتو آینده، یعنی بهترین تاریخ هر زمانی را در زمانهای بعد می نویسند نه در زمان خودش. دوره ی بعد، دوره ی قبل را بهتر می تواند تفسیر كند، چرا؟ به علت رابطه ی دوره ی قبل با دوره ی بعد. مثل اینكه گاهی حادثه ای واقع می شود و آن حادثه محكوم می گردد. آن كسی كه قهرمان حادثه است می گوید: آینده این قضیه را روشن خواهد كرد؛ یعنی گاهی زمان حاضر قدرت ندارد كه حادثه ای را آنچنان كه هست تفسیر كند، بلكه باید آینده بیاید تا این زمان را بتوان خوب تفسیر كرد. غالباً این جور است. گاهی كارهای خیلی بزرگ در زمان خودشان محكوم می شوند ولی زمان آینده نشان می دهد كه این كار بی جهت در زمان خودش محكوم شده، و برعكس گاهی یك كار در زمان خودش از نظر تفسیر مورد تحسین قرار می گیرد، خیلی قهرمانانه تلقی می شود و «خوب» تفسیر می شود، بعد آینده نشان می دهد كه یك اشتباه بزرگ بوده است.
این است كه می توان گفت كه تاریخ به معنای علم و تفسیر هم رو به تكامل است نه به دلیل اینكه حتماً آینده كاملتر از گذشته است، بلكه فقط به دلیل رابطه ای كه میان آینده و گذشته هست، چون هر آینده ای به منزله ی محصولی است كه بذرش در گذشته پاشیده شده است. آن زمانی كه بذری را می پاشند، نمی شود كاملاً قضاوت كرد كه آیا این كشاورز عملش را خوب انجام داد یا آن یكی. البته تا حدی می شود. ممكن است بگویند ما دیدیم كه این یكی زمین را خیلی خوب آبیاری كرد، خیلی خوب شخم زد، فلان كار را كرد و بجا كرد، آن یكی فلان كار را نكرد و بجا كرد. ولی آینده كه موقع برداشت محصول است بهتر قضیه روشن می شود كه آیا كار این درست بوده یا نه.

بسا هست آن كه ما می گفتیم فلان كارش اشتباه است، كار او درست از آب دربیاید و آن كه فكر می كردیم كارش درست است، كار او غلط از آب در بیاید. این حتی به تكامل هم صد درصد ارتباط ندارد. به دلیل اینكه آینده همیشه نتیجه ی گذشته است، پس آینده بهتر می تواند گذشته را تفسیر كند و لهذا این غلط است كه ما می گوییم- از نظر تفسیری نه از نظر ثبت وقایع- [بهترین تاریخها نزدیكترین تاریخهاست. ] بله، از نظر ثبت وقایع شاید بشود گفت بهترین تاریخها نزدیكترین تاریخهاست. تازه آن را هم نمی شود گفت، چون آن كه در نزدیك است بیشتر تحت تأثیر عواطف و احساسات خودش است. ولی از نظر تفسیر نمی شود این حرف را زد. مثلاً نمی توان گفت كسی كه در قرن اول هجری بوده بهتر می توانسته است حوادث صدر اسلام را تفسیر كند تا ما كه بعد از چهارده قرن آمده ایم. اتفاقاً ما كه بعد از چهارده قرن آمده ایم بهتر می توانیم آن حوادث را [تفسیر كنیم ] چون آن حوادث با دنباله ها و معلولات خودش حضور دارد مثل بذری كه پاشیده شده و ثمر داده است، اكنون ما بهتر می توانیم درباره ی آن قضاوت كنیم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 233
- اگر ارزشها و معیارها در هر زمانی مشخص باشد، افراد آن زمان طبق آن ارزشها بهتر می توانند تشخیص دهند.
استاد: این یك «اگر» ی است كه شما می گویید. این «اگر» هرگز این جور نیست.
- یعنی ارزشها معین نیست؟
استاد: اینكه ارزشها به طور كلی معین باشد غیر از این است كه در اینجا معین باشد. عرض كردیم یك كسی یا یك جامعه ای در یك شرایطی یك تصمیمی می گیرد. ارزشها مشخص است ولی اینكه این تصمیم با این ارزش تطبیق می كند یا با آن ارزش، خیلی روشن نیست. آینده نشان می دهد كه این مصداق این یكی است یا مصداق آن یكی. مثلاً ما زمان حاضر را در نظر می گیریم، می بینیم كه انورسادات تا حد زیادی از خود تمایل صلح آمیز نشان می دهد. ما با معیارهای امروز یك قضاوتهایی می كنیم. ممكن است عمل او را تخطئه كنیم و ممكن است تقدیس كنیم، ولی آینده بهتر نشان می دهد كه آیا مصلحت جامعه ی مصری این رفتار نرمش آمیز او بوده است یا بعكس یك رفتار تند و خشن. ارزش این تصمیم را آینده بهتر می تواند درك كند. در زمان حاضر نمی شود این را خوب درك كرد. این را نمی توان انكار كرد. آنگاه از نظر علم تاریخ هم می شود گفت كه به اعتبار رابطه ای كه همیشه گذشته با آینده دارد، آینده بهتر می تواند گذشته را تفسیر كند. این هم یك مسئله.
گفتیم ما به ترتیب این كتاب بحث نمی كنیم، بلكه روح مطالبی را كه در گوشه و كنار آن پیدا كرده ایم [ذكر می كنیم. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است