در
کتابخانه
بازدید : 1648499تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Collapse علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بنابراین بحث ما اگر بخواهد صورت علمی به خود بگیرد همان است كه منتسكیو بحث كرده است [1]و آن این است كه بحث بر سر علل كلی است، یعنی تصادف در دنیا زیاد رخ می دهد ولی آنچه كه مسیر را تعیین می كند تصادفات نیست. آنچه كه مسیر را تعیین می كند همان علل كلی و عمومی است. مَثَل علل كلی و عمومی مَثَل كاروانی است كه تصمیم گرفته از شهری به شهر دیگر برود. این، علت كلی است. در بین راه علل جزئی پیدا می شود كه مثلاً در فلان نقطه به عللی (مثلاً راه خراب است یا پل خراب شده است) باید بپیچد به سمت راست و از راه اصلی خارج شود ولی بعد برمی گردد به همان جاده. مقدار دیگری می رود و دوباره علتی پیدا می شود. این بار می پیچد به سمت چپ ولی دوباره می افتد در همان جاده. یعنی آن علل جزئی مؤثر هست ولی مؤثر جزئی است و مسیر اصلی را او تعیین نمی كند. منتسكیو حرفش این است كه برخی علل كلی بر تاریخ حاكم است كه علل جزئی گاهی ناشی از همان علل كلی است و اگر احیاناً ناشی از آن علل كلی نباشد، تأثیر زیادی در وضع ندارد. مثلاً ما خیال می كنیم كه ادرار مروان حكم سبب انقراض بنی امیه شد. انقراض بنی امیه یك سلسله علل كلی حاكم بر تاریخ دارد كه بر تاریخ فرعون زمان خودش حاكم بود و بر تاریخ فرعونهای زمانهای دیگر نیز حاكم است. انقراض بنی امیه معلول یك سلسله علل كلی آن است. ادرار مروان حكم در آن روز یك بهانه است. شاید این امر فقط چند روز قضیه را تسریع كرده است، مسیر را عوض نكرده؛ یعنی این جور نیست كه اگر او ادرار نمی كرد دولت بنی امیه مثلاً پانصدسال دیگر هم بر سر كار بود، بلكه در آن صورت نیز تاریخ دنیا به همین طرف كه سیر كرده سیر می كرد. آن، نقش تعیین كننده ندارد.
ماركس مدعی شده است كه اگر تصادف نبود تاریخ صد درصد در اختیار اراده ی انسان بود چون می شد یك امر كلی، و انسان می توانست آن را تحت ضابطه درآورد. این تصادفات است كه تاریخ را از اختیار انسان خارج كرده است ولی تصادفات نقش زیادی ندارد. یك تصادف اگر پیدا شود تصادف دیگری پیدا می شود و آن را خنثی می كند. می خواهد بگوید علل اصلی تاریخ غیر از علل تصادفی هستند.
تروتسكی حرف بهتری دارد، می گوید نقش تصادف در تاریخ مانند نقش تصادف است در زیست شناسی (مطابق نظریه ی داروین) . در نظریه ی داروین، انتخاب طبیعی و انتخاب اصلح مطرح است ولی تصادف هم نقشی دارد، به این معنا كه در میان یك عده موجودات، طبیعت، اقوی و اصلح را انتخاب می كند. مثلاً در میان چند بچه كه به دنیا می آیند یكی ژنهایش ضعیف است و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 196
دیگری قوی. طبیعت، آن قوی را انتخاب می كند. حال چطور این قوی شده و آن ضعیف، این تابع یك علت تصادفی است. قانون اصلی طبیعت، قانون انتخاب طبیعی است ولی تصادف همین مقدار نقش دارد كه كأنّه برای طبیعت زمینه می سازد كه چه را انتخاب كند.
پس در باب تصادف اگر كسی بخواهد منكر تصادف بشود، به این معنا منكر می شود كه [در پاسخ به این سؤال كه ] آیا علت اصلی حوادث تاریخی و تحولات تاریخی تصادفات است؟ می گوید خیر، تصادفات در عین اینكه بی تأثیر نیست، نقش اصلی از آنِ آنها نیست. یك جریان زیر پرده ای هست كه آن جریان كار خودش را انجام می دهد. اگر تصادف هم رخ نمی داد آن باز كار خودش را انجام می داد.
از این جهت نظیر سخن منكران نظریه ی قهرمانان است كه می گفتند قهرمان مظهر علت اصلی است نه اینكه علت اصلی است. شما وقتی می بینید قهرمانی در زمانی آمد و تاریخ را ورق زد و آن را عوض كرد خیال می كنید كه این قهرمان ناگهان پیدا شد و دنیا را عوض كرد، در حالی كه جریانی در بطن اجتماع و در زیر پرده ی اجتماع وجود داشته [كه موجد آن حادثه شده است. ] مثل یك آب زیرزمینی كه در جایی جریان دارد، می خواهد نقطه ای را پیدا كند كه از آن نقطه بجوشد.

قهرمان «مظهر» است، چنانكه دهنه ی قنات را «مظهر قنات» می نامند. شخصیت قهرمان مظهر اراده ی جامعه و مظهر اراده ی توده ی مردم است والاّ قهرمان كاره ای نیست.
اینجا هم همین حرف را باید بزنیم كه حادثه ی تصادفی یك نمایش است. كسی كه عمیق نباشد آن را علت می داند و می گوید: ببینید! با یك ادرار كردن، یك دولت بكلی منقرض می شود. نمی داند كه این یك بهانه ی ظاهری بود كه آن واقعه را دو روز جلو یا عقب انداخت. یك جریان پشت پرده ای وجود داشت كه حكومت بنی امیه را محكوم به انقراض كرده بود و اگر آن ادرار هم نبود بالاخره اینها منقرض می شدند.
این مسئله، مسئله ی قابل توجهی است و بستگی دارد به این مسئله كه آیا جامعه برای خودش طبیعت و شخصیتی دارد یا نه؟ و اگر جامعه طبیعت و شخصیتی دارد، خود آن طبیعت و شخصیت رو به تكامل است یا نه؟ یعنی یك میل طبیعی به تكامل در جامعه وجود دارد یا نه؟ اگر آن نظریه را [كه علت اصلی تحولات تاریخی تصادفات نیست ] بپذیریم قهراً این نظریه را هم باید بپذیریم [كه جامعه، طبیعت و شخصیتی دارد و آن طبیعت و شخصیت رو به تكامل است. ]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 197
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 198

[1] جمله ای از ماركس نقل می كند كه مبهم است ولی جمله ای از تروتسكی نقل می كند كه جمله ی عمیق تری است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است