در
کتابخانه
بازدید : 1648544تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Collapse عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
كنت گوبینوی فرانسوی وزیر مختار ایران بوده است. در زمان ناصرالدین شاه سه سال در ایران بوده و كتابی به نامسه سال در ایراننوشته است كه به فارسی ترجمه شده و در آن كتاب اوضاع آن زمان (اوایل دوره ی ناصرالدین شاه) را تشریح كرده است. او نظریه ی خاصی درباره ی تاریخ دارد كه به نام خودش معروف است (گوبینیسم) و همان نظریه ی نژادی تاریخ است. به هر حال این یك مسئله ای است و مسئله ی مهمی هم هست.
مسئله ی ناسیونالیسم كه امروز مطرح است بیشتر جنبه ی خونی و نژادی دارد، منتها امروز از ناسیونالیسم تعبیر دیگری در دنیا می شود و آن تعبیر فرهنگی آن است؛ یعنی معتقد به فرهنگ ملی و فرهنگ قومی هستند و می گویند هر قومی در عالم از خودش فرهنگی دارد و قومیت او به فرهنگش بستگی دارد و قوام او هم فرهنگ اوست. و لذا می گویند تمدن، بشری است چون تمدن مربوط به ابزار است و ابزار اختصاص به هیچ قومی ندارد؛ ممكن است قوم خاصی آن را به وجود آورده باشد ولی بعد به هیچ قومی اختصاص پیدا نمی كند. ولی فرهنگ مربوط به روح یك مردم است و هر مردمی یك روح خاص دارند كه همان فرهنگ خاص آنهاست. امروز می خواهند ناسیونالیسم را براساس فرهنگ توجیه كنند و حتی عده ای می خواهند منكر بشوند كه [یك فرهنگ می تواند فرهنگ جهانی باشد؛ می گویند] اصلاً فرهنگ جهانی نداریم و نمی توانیم داشته باشیم، فرهنگها همه قومی است، پس ناسیونالیسم هم در جای خود درست است. البته ریشه ی این نظریه همان بحث نژاد بوده كه مخصوصاً آلمانیها خیلی روی آن تكیه داشتند كه «نژاد ژرمن نژاد برتر است» .
این بحثی بود كه قبلاً هم داشتیم و در آخر این فصل نیز مؤلف همان را مطرح كرده است. بعد از آنكه راجع به نژاد بحث زیادی می شود و مثالهایی از تاریخ ذكر می گردد و صاحب این نظریه بعضی نژادها را نژادهای برتر می داند و بعضی را نژادهای پایین تر، مؤلف در پایان می گوید نژاد یعنی مردمی كه به یك اصل واحد منتهی می شوند ولی ما می دانیم كه در نهایت امر همه ی اصلها به یك اصل برمی گردد، بنابراین اختلافات جنبه ی نژادی ندارد و باز برمی گردد به جنبه ی منطقه ای و محیط جغرافیایی؛ مثلاً نژاد سفید را منطقه اش نژاد سفید كرده و در اصل با نژاد زرد و نژاد سیاه یك ریشه داشته است و همین طور نژادهای دیگر. بنابراین اگر تفاوتی میان نژادها هست معلول منطقه است، پس بالاخره اصل برمی گردد به همان آب و هوا. پس این نظریه، نظریه ی جدیدی نیست.
ولی یك چیزی من به نظرم رسید و آن اینكه ممكن است كسی بیاید نژاد را از آب و هوا تفكیك كند و بگوید درست است كه همه ی نژادها به یك اصل برمی گردند ولی مانعی ندارد كه بعضی از افرادِ برخی از نژادها ولو به علل تصادفی- نه اینكه مربوط به آب و هوا باشد- در زمانی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 74
تغییراتی در ژن آنها پیدا شود كه در نسلهای بعد اصلاً نسل عوض شود، و این خودش ممكن است حتی یك علت تصادفی هم داشته باشد نه اینكه مربوط به آن منطقه باشد، همین طور كه در تكامل حیوانات می گویند كه گاهی چند فرزند از یك جفت به وجود می آید ولی در میان اینها به یك علت خاصی می بینید یكی دارای یك امتیاز فوق العاده می شود، به طور جهش وار و ناگهانی تغییراتی در ژنهای اصلی او پیدا می شود كه بعد بكلی نسل او با نسلهای خواهر و برادرهایش متفاوت می شود. ممكن است كسی بر این اساس ادعا كند- چنانكه افرادی مدعی بودند- كه خونها و نژادها متفاوت است (البته اینها دلیل ندارد) . مثلاً اگر بگویند نژاد سفید برتر از نژاد سیاه است، می خواهند بگویند كه در آن اجداد خیلی قدیمی نژاد سفید تحولی در ژن آنها پیدا شده كه این تحول در نژادهای دیگر پیدا نشده است. بنابراین ممكن است ما این نظریه را از نظریه ی آب و هوا و منطقه جدا بدانیم.
- ما تا به حال به چند مورد برخورده ایم كه این نظریات را به علتش برگردانده ایم، یعنی گفته ایم این نظریه برمی گردد به نظریه ی قبلی. ولی ممكن است بگوییم ما كاری نداریم كه این نظریه به چه برمی گردد، می خواهیم بگوییم آنچه مؤثر است چیست؟ مثلاً می گوییم تحت هر شرایطی اگر نژاد آریایی به وجود بیاید تاریخ را پیش می برد، یعنی عامل مستقیم تاریخ نژاد آریایی است، حال تحت شرایط آب و هوای معتدله به وجود بیاید یا آب و هوای سردسیر.
استاد: فرض این است كه تحت هر شرایطی به وجود نمی آید. حرف او این است كه مثلاً نژاد آریایی یعنی «نژاد ساخته شده ی این منطقه» یعنی اگر شما همین نژاد را قبلاً گذاشته بودید در منطقه ی دیگری، این دیگر این نبود، آن شده بود، و اگر آن را گذاشته بودید اینجا آن نبود، این شده بود؛ نه اینكه مثلاً نژاد آریا نژادی است كه اگر در آفریقا هم زندگی كرده بود همین خصلتهای فعلی را داشت. اگر در آنجا زندگی می كرد خصلتهای آفریقاییها را داشت.
- بر مبنای اینكه هر چیزی علتی دارد، هر نظریه ای هم علتی دارد.
استاد: ما درباره ی علت نزدیك و علت مباشر بحث می كنیم. منتها این علتها را كه در كنار یكدیگر ذكر می كنیم اگر یكی علت دیگری باشد دیگر دومی عامل مستقلی نیست، یعنی هر دو برمی گردد به یك نظریه. مثلاً نظریه ی نژاد و نظریه ی منطقه تقریباً هر دو به یك نظریه بر می گردد و دیگر نمی توانیم اینها را دو نظریه ی جدا حساب كنیم؛ چون كسانی هم كه می گویند «منطقه» مقصودشان این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 75
نیست كه اگر گروهی را از یك جا به جای دیگر ببرند- مثل كاری كه امثال نادر می كردند، یكدفعه یك كوچ دسته جمعی می دادند- مثلاً مردمی را از عربستان به این منطقه بیاورند، در ظرف یك یا دو سال فوراً خلق و خویشان عوض می شود؛ بسا هست چندین نسل باید بگذرد تا [خلق و خویشان ] عوض شود (به شرط اینكه ازدواج نكنند؛ اگر ازدواج كنند زودتر تغییر می كنند) یعنی آب و هوا تأثیر تدریجی روی اقوام می بخشد و چنین نیست كه یك تأثیر دفعی داشته باشد.
- راجع به این مسئله ای كه فرمودید امكان دارد كه تصادفاً در یك ژن تغییراتی ایجاد شود، باید ببینیم كه از نظر علم ژنتیك می تواند چنین چیزی باشد یا نمی تواند؟
استاد: البته تصادف كه ما می گوییم به همان معنایی است كه قبلاً عرض كردیم، یعنی یك علت غیر كلی، یك علت شخصی و فردی.
- یعنی باید ببینیم آیا می شود كه در شخصی كه در ژنهای قبلی او شرایط یك جور بوده، یكدفعه در ژن بعد از او تغییرات خاصی صورت بگیرد؟
استاد: بله، این را كه می گویند هست و تجربه هم نشان داده كه هست.
- البته در خواص اصلیش می گویند نیست ولی در امور عرَضی امكان آن وجود دارد.
استاد: در چی مثلاً؟
- مثلاً تصادف، شكل پا و دست و چشم و غیره را عوض نمی كند اما امكان دارد كه رنگ یا چهره را عوض كند.
استاد: نه، مثلاً گوسفند قره كل، ابتدا از نژاد همین گوسفندهای عادی است ولی یك وقت شما می بینید كه در یك زایش خاصی كه علم نتوانسته آن را تحت ضابطه در آورد (لابد ضابطه ای دارد) برّه ای به وجود می آورد كه پوستش امتیازی دارد و با پوستهای دیگر از زمین تا آسمان متفاوت است كه آن را گوسفند قره كل می گویند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 76
- بالاخره گوسفند همان گوسفند است.
استاد: بله، گوسفند همان گوسفند است. در گذشته همین تحولاتی كه به صورت جهش صورت گرفته و به قول اینها نوعی به نوع دیگر متبدّل شده، چگونه بوده است؟ در یك نسل یكمرتبه جهش وار این كار انجام شده و این جور نبوده كه نظریه ی داروین تدریجاً و به طور غیر محسوس عملی شده است. می گویند به مرحله ای می رسد كه یكدفعه نسلی كه متولد می شود، با نسل گذشته تفاوت خیلی زیاد و عمیقی دارد.
- تفاوت اصیل كه ندارد.
استاد: تفاوت اصیل دارد به گونه ای كه او را از نوعی به نوع دیگر خارج می كند (موتاسیون) .
- یعنی انسان به شكل چیز دیگری می شود؟
استاد: بله. البته هنوز از انسان به آن طرف پیدا نشده.
- یعنی انسان از نسل حیوان است؟
استاد: مطابق نظریه ی اینها همین طور است. اینها كه می گویند انسان از نسل حیوان است چه می گویند؟
- همین را رد می كنند.
استاد: نه، از نظر علمی قابل رد نیست و نباید هم رد كرد. چرا باید رد كرد؟ ! نظر علمی كه رد كردنی نیست و دلیل هم ندارد كه كسی بخواهد رد كند.
- تجربه و واقعیت نشان می دهد كه هیچ وقت یك حیوان- گرچه تغییراتی در چهره و اندامش پیدا شده- حیوان دیگری نشده است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 77
استاد: ما كه اطلاع مستقیم نداریم ولی زیست شناس های امروز به چنین چیزی معتقدند. حال ممكن است روزی نظریه ی دیگری [پیدا شود. ]
- فكر نمی كنم از نظر علمی ثابت شده باشد.
استاد: نظریه ی «موتاسیون» كه امروز می گویند مگر غیر از این است؟
- نتوانسته اند ثابت كنند كه در طول یك میلیون سال مثلاً موشی اسب شده باشد.
استاد: نه، نمی گویند هر چیزی هر چیزی می شود. به این شكل نمی گویند كه مثلاً یكدفعه یك موش اسب شود، بلكه به صورتی كه مثلاً یك موش یك موش خرما شده باشد؛ در همین حد است.

حلقاتی دارد ولی تغییرات به طور ناگهانی انجام می شود، مثلاً در طول صد نسل هیچ تفاوتی نیست ولی یكمرتبه در یك نسل یك تفاوت عمیق پیدا می شود. تفاوتی كه در ژنهای حیوان اثر می گذارد یك امر عرَضی نیست كه باز اولاد او مثل اجدادش باشند، بلكه از آن به بعد اولاد او همه مثل خودش هستند.
- آیا مادیون هم همین را قبول دارند؟
استاد: همه قبول دارند.
- ولی می گویند از راه ژنها فقط جسمیات منتقل می شود و روحیات به هیچ وجه انتقال پیدا نمی كند.
استاد: این درست است و همه قبول دارند. مكتسبات (نه روحیات) یعنی اخلاق اكتسابی منتقل نمی شود اما اخلاق فطری و طبیعی چرا؛ یعنی اگر مثلاً گوسفند یا سگی را تربیت خاصی كرده باشند، هیچ وقت تربیت آن سگ به توله هایش منتقل نمی شود. اگر به آن سگ چیزهایی یاد داده باشند معلوماتش منتقل نمی شود، كما اینكه در انسان هم همین طور است. هیچ وقت مثلاً یك صنعتگر كه سالها زحمت كشیده صنعتی را یاد گرفته، بچه اش صنعتگر به دنیا نمی آید چون [صنعتگری ] امری است اكتسابی. یك عالِم هم بچه اش عالِم به دنیا نمی آید. یك باتربیت هم بچه اش باتربیت به دنیا نمی آید. امور اكتسابی قابل وراثت نیست. نظریه ی داروین براساس این بود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 78
كه امور اكتسابی هم قابل وراثت است كه رد شد. ولی یك سلسله امور فطری هست كه حتی اینها روحی هم هست و خیلی اوقات ارثی است. اینكه می گویند: «اَلْوَلَدُ سِرُّ اَبیهِ» یك تجربه ای است، یعنی در خیلی از افراد همان خصلتهای خُلقی پدر [وجود دارد. ]
- همین را معتقدند منتقل نمی شود؛ یعنی مادیون می گویند فقط جسمیات یعنی شكل پدر به فرزند منتقل می شود ولی روحیات او اصلاً منتقل نمی شود.
استاد: البته كلیت ندارد ولی «اصلاً» نیست، چون می گویند وراثت وقتی كه منتقل می شود ظاهر نمی شود. مثلاً ممكن است كه اخلاق و خصلتهای یك فرد به فرزندش و به فرزند فرزندش منتقل شود بدون اینكه در او بروز داشته باشد؛ در نسل هفتم یا هشتم- و شاید بیشتر- یكمرتبه تمام خصلتهای آن جدّ هفتم یا هشتم در او بروز می كند.
- می گویند در مورد جسمیات مثل رنگ چنین می شود. مثلاً دیده اند كه پدر سیاه پوست بوده و مادر سفید پوست، در طول چهار نسل صفت مادر بر صفت پدر چربیده ولی نسل پنجم سیاه پوست شده است.
استاد: خصلتهای روحیِ وابسته به جسم منتقل می شود. بعضی خصلتهای روحی فقط یك سلسله استعدادهاست كه بستگی دارد به ساختمان جسمی، چنانكه قدیمی ها افراد را [از نظر مزاجی و اخلاقی ] تقسیم می كردند به افراد بلغمی، افراد صفراوی و غیره. این بلغم و صفرا و گروه خون و غیره، اموری جسمی است ولی همینها در زمینه ی اخلاقی مؤثر است.
- مادیون (ماركسیستها) می گویند همه ی اینها اكتسابی است.
استاد: این نظریه به فلسفه ی ماركسیسم مربوط نیست، حرفی است كه علمای فن باید بگویند.
غرض اینكه این مطلب به صورت یك احتمال و یك نظریه ی احتمالی بود كه عرض كردم.

حال اگر كسی منكر این نظریه باشد [مسئله منتفی است ] و بعلاوه لزومی ندارد كه ما آن نظریه ی نژادی را به خصلتهای روحی سرایت بدهیم، در همان حد خصلتهای جسمی هم كافی است. مثلاً اگر بگوییم كه نژاد سفید در شرایط خاصی تحولی در آن پیدا شد كه قوی شد، در نتیجه نسل اینها همیشه قویتر هستند، اعصاب قویتری دارند یا خونشان گروه خاصی است، باز می شود امر جسمی.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 79
لزومی ندارد كه حتماً ما روحیات را قابل انتقال بدانیم تا نظریه ی نژاد از آن نظر قابل توجیه باشد، در جسمیاتِ فقط هم اگر بگوییم باز قابل توجیه است.
- . . . كه چطور ممكن است یك واقعه ی بزرگ در تاریخ مؤثر نباشد؟
استاد: نه، مقصود از «مؤثر نباشد» این است كه نمی شود هیچ چیزی در هیچ چیزی مؤثر نباشد. آن زمانی كه هیتلر همه ی دنیا را گرفته بود و اسمش همه ی دنیا را پر كرده بود، روی همین خصلت نژادی، لُرها می گفتند كه این از نژاد لُر است، اسمش هم هیتلُر است و نه هیتلِر، و متلكی هم به اصفهانیها می گفتند كه هیتلر اصفهانی است و شیعه هم هست و نوع سبكش هم این بود:

دشمن عثمان و بوبِكر و عُمِر
عبده الراجی آدولفُ هیتُلِر
اینها هم می گفتند كه «مسیح» از این نژاد بود. خود مریم و مسیح را می بینیم كه در نقاشیها تصویر آنها را به صورت انسانهای سفید و مو بور می كشند (مثل اروپاییها) ، در صورتی كه مسیح و مریم فلسطینی بودند و مسلّماً دارای موی سیاه بودند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 80
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است