در
کتابخانه
بازدید : 1648543تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Collapse تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مطلب دیگری كه اینجا یك نوع خدشه و مناقشه ای شاید در اصطلاح می شود در آن كرد و به هر حال مطلب مفیدی است این است؛ می گوید:
ایدئولوژی عبارت از جهان بینی موجود در بین مردم در هریك از مراحل تاریخی است. بدین جهت ایدئولوژی اعم از بدیهیات و عقاید و مذاهب و عادات و امثال آنها می باشد.
ایدئولوژی را نمی شود با جهان بینی یك چیز دانست؛ جهان بینی یك چیز است، ایدئولوژی چیز دیگری است. یا حداكثر باید بگوییم جهان بینی زیربنای فكری هر ایدئولوژی است. انسان یك نگرش به هستی دارد كه هستی را به گونه ای تفسیر می كند. این را می گویند جهان بینی. ریشه ی این نگرش و تفسیر از هستی گاهی مذهب است، می گوییم جهان بینی مذهبی. ممكن است فلسفه باشد، می گوییم جهان بینی فلسفی. ممكن است به قول اینها علوم باشد، می گوییم جهان بینی علمی.

جهان بینی یعنی آن نوع خاص از نگرش به هستی و نوع خاص تفسیر از هستی، كه قهراً خیلی هم مختلف می شود: جهان بینی مادی نوعی تفسیر از هستی است و جهان بینی الهی نوع دیگر تفسیر از هستی است.
انسان دارای دو جنبه است. اینكه از قدیم هم گفته اند حكمت نظری و حكمت عملی، همین است. قدما می گفتند نفس انسان دارای دو وجهه است: یك وجهه به اصطلاح رو به بالا دارد كه از آن وجهه و چهره می خواهد جهان را ببیند آنچنان كه هست، یعنی جهان بینی. یك وجهه ی دیگر دارد و آن این است كه می خواهد خود را یا جهان را آنچنان كه می خواهد، بسازد. اخلاق یعنی یك نوع دستگاه ایده برای انسان كه من باید فرداً چگونه باشم، جامعه ی من باید چگونه باشد. انسان با یك چشم هستی را می بیند و تفسیر می كند، با چشم دیگر طرح برای خودش و برای جامعه اش می ریزد كه جامعه را اینچنین بسازد. تفكرش در نوع اول از قبیل جمله ی خبریه است: جهان اینچنین است، جهان آنچنان است. خدا هست، خدا نیست. قیامت هست، قیامت نیست. من یك موجود صد درصد مادی هستم، من مادی نیستم. جمله هایی كه در جهان بینی وجود دارد همه جمله های خبریه است.
ولی انسان در آن دید دیگر و در آن جبهه ی دیگر همیشه (هیچ وقت فارغ از این نیست) می گوید بسیار خوب، جهان اینچنین است حالا من باید چگونه باشم؟ امر است: باید من چنین باشم، باید چنان باشم. یك وقت می گوید كه من باید دم غنیمت شمار باشم. همیشه ایدئولوژی بر روی جهان بینی استوار است. چون جهان هیچ در هیچ است و در جهان هیچ حساب و كتابی نیست
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 505
پس من باید دم غنیمت شمار باشم، از دم استفاده كنم. ولی آن دیگری می گوید نه، چون در جهان حساب و كتاب است و هیچ چیزی در جهان هدر نمی رود و گم نمی شود پس من باید خودم را فلان گونه تنظیم بكنم؛ حالا یا خودم را، می شود اخلاق؛ خانواده و عائله ام را، می شود تدبیر منزل؛ جامعه ام را، می شود طرح اجتماعی. آنگاه طرح اجتماعی انسان چون جامعه به بخشهای متعدد تقسیم می شود [به بخشهای متعدد تقسیم می گردد. ] من باید چگونه باشم، جامعه باید چگونه باشد؟ در جامعه تعلیم و تربیت هست، طرح من درباره ی تعلیم و تربیت چگونه باید باشد. در جامعه روابط اقتصادی هست، روابط اقتصادی چگونه باید باشد. در جامعه مسائل قضایی و روابط قضایی هست، اصول قضایی چگونه باید باشد. در جامعه نظام سیاسی و حكومتی هست پس حكومت در جامعه چگونه باید باشد. آنگاه هركدام از اینها مثلاً تعلیم و تربیت [بخشهای مختلفی دارد. ] مثلاً كودك در كودكستان، در خانه چگونه باید تربیت بشود. دوره ی دبستان، دبیرستان، دانشگاه، تأسیسات تعلیم و تربیتی جامعه چگونه باید باشد. همین طور نظام قضایی، نظام سیاسی، نظام اقتصادی و نظام دینی جامعه. آنگاه ایدئولوژی می شود یك دستگاه خیلی طویل و عریض و عمیق كه شامل اخلاق، تعلیم و تربیت، اصول اقتصادی، اصول قضایی، تربیت دینی، اصول سیاسی و غیره می شود. ولی همه ی اینها از یك جهان بینی ریشه می گیرد. ایدئولوژی، یعنی آنچه من فكر می كنم باید باشد، مبتنی بر جهان بینی است، مبتنی بر آنچه كه من فكر می كنم هستی آن گونه است.
در اینجا نویسنده ی كتاب، ایدئولوژی را به جهان بینی تعریف كرده است. ایدئولوژی را به جهان بینی تعریف كردن غلط است. مگر اینكه بگوییم مترجم اشتباهی كرده. به هر حال ممكن است كسی اصطلاح بكند، بگوید كه ایدئولوژی یعنی دستگاه فكر، مجموع جهان بینی، یعنی هست ها، [و نیز چگونه بایدها. ] نگرش من به هستی كه چگونه هست و نگرش من درباره ی خودم و جامعه كه چگونه باشد همه را یكجا می گویم ایدئولوژی. در این صورت جهان بینی می شود بخشی از ایدئولوژی، یعنی آن زیربنای فكری و تفسیری جهان برای ایدئولوژی. اما اینكه بگوییم ایدئولوژی یعنی جهان بینی، حرف غلطی است.
- آیا علم را هم ما تحلیل طبقاتی می كنیم یا نه؟ می گویند علم در جامعه ی سرمایه داری یك ابزار است برای ابقای حاكمیت و شرایط موجود طبقه ی مرفه. در این صورت علم هم مانند سایر نهادها می شود روبنا و قابل تغییر و تابع زیربنا كه روابط تولیدی باشد.
استاد: البته معلوم است كه این حرف به این شكل حرف خیلی بی اساسی است. علم دو جنبه دارد:

یك جنبه خود علم، یك جنبه استفاده ای كه بشر از علم می كند. بدون شك در علوم دقیقه (به قول
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 506
خود اینها) مثلاً ریاضیات، فیزیك، شیمی، علومی كه تحت آزمایش دقیق درمی آید، هیچ وقت نمی تواند وضع اجتماعی تأثیری در كیفیت استنباط داشته باشد. مثلاً اگر در یك كشور سرمایه داری و یك كشور سوسیالیستی با یك مرحله از پیشرفتگی علم راجع به علل سرطان مطالعه می شود، چنین نیست كه جبراً اینها دو استنباط مختلف در این موضوع پیدا كنند یعنی او طرز تفكر سرمایه داری اش واقعاً به یك نتیجه برسد و آن دیگری طرز تفكر سوسیالیستی اش به نتیجه ی دیگری برسد. شنیدم در زمان استالین یكی از دانشمندان شوروی یك چنین ادعای پوچی كرد كه من براساس منطق دیالكتیك خاصیت چیزی را كشف می كنم (یك مسئله ی نظری را به این گونه مسائل مرتبط كرد) . مدتی استالین را به همین قضیه سرگرم كرد و او را دوشید. بعد از مرگ استالین او را به زندان انداختند و یك آدم شیاد از آب درآمد.
در این جور مسائل واقعیت هم نشان می دهد كه هیچ گاه این طور نیست. آیا فیزیك سرمایه داری با فیزیك سوسیالیستی دوتا فیزیك است؟ همان طور كه فلسفه ی زندگیشان یعنی ایدئولوژیشان دو نوع فلسفه ی زندگی هست آیا فیزیكشان دو نوع فیزیك است؟ ریاضیاتشان دوگونه ریاضیات است؟ دو جور فكر می كنند؟ آنها درباره ی مسائل ریاضی یك جور فكر می كنند اینها جور دیگری فكر می كنند؟ این طور نیست. یا در مسائل قضایی دوجور فكر می كنند؟ نه، یك جور فكر می كنند. بله، در طرز استفاده كردن ممكن است مختلف باشند. آنها یك هدف دارند، اینها هدف دیگر. علم برای آنها ابزار است، برای اینها هم ابزار است. همین طور كه اگر دو اتومبیلی كه یك نوع ساخت داشته باشند یكی را در اختیار رژیم سرمایه داری قرار بدهید آن را وسیله برای هدفهای خودش قرار می دهد و دیگری را در اختیار رژیم سوسیالیستی، یك نفر سوسیالیست برای هدفهای خودش استفاده می كند، علم هم- نه مرحله ی كشف حقیقت، بلكه آنجا كه به ثبوت رسید و مرحله ی استفاده از آن به عنوان یك ابزار- البته فرق می كند. هركسی از هر ابزاری برای هدف و مقصد خودش استفاده می كند. ولی كسی هرگز نمی تواند علم را به حسب مقصد خودش عوض كند و تغییر بدهد. علم تغییرپذیر نیست.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است