در
کتابخانه
بازدید : 1648842تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Collapse ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (1) ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (1)
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (2) ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (2)
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (3) ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (3)
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (4) ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (4)
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (5) ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (5)
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (6) ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (6)
Collapse ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (7) ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (7)
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این را درسیری در نهج البلاغهظاهراً نوشته ام. از بس زیبا و عالی است من فراموش نمی كنم.

مولوی همین موضوع را خیلی عالی [بیان كرده است. ] او در این موضوع خیلی بحث كرده است.

یك جا یك تشبیه فوق العاده عالی می آورد در زمینه ی اینكه انسان چگونه خود واقعی خودش را با خود مادی و جسمانی و بدنی خودش اشتباه می كند، خیال می كند خودش همین بدن است. بعد یك روزی خواهد فهمید كه هرچه خدمت می كرده به خود نبوده. مثلی می آورد، می گوید فرض كنید شخصی زمینی دارد، مثل زمینهای امروز كه آنها را فقط روی سند می شناسند نه روی نشانه ها. بعد به فكر ساختن این زمین می افتد. به آنجا مصالح می فرستد، فرض كنید مصالح امروز مثل آجر و آهن و سیمان می فرستد، همچنین عمله و بنّا و وسائل می فرستد. شروع می كند به ساختن و یك ساختمان بسیار عالی در آنجا به وجود می آورد. آن روزی كه می خواهد به آن خانه منتقل بشود یكدفعه می بیند ساختمان را در زمین مردم بنا كرده و زمین خودش آنجا خالی مانده است. چون از پیش خود این كار را كرده قهراً این خانه مال مردم است و تعلق به مردم دارد یعنی هیچ چیزی از آن به او مربوط نیست. یا باید آن را به آقای همسایه واگذار كند یا فرض كنید بولدوزر بیاورد خراب كند. به هر حال برای او دیگر خانه نمی شود. این را خیلی عجیب می گوید:

در زمین دیگران خانه مكن
كار خود كن كار بیگانه مكن
كیست بیگانه تن خاكی تو
كز برای اوست غمناكی تو
تا تو تن را چرب و شیرین می دهی
گوهر جان را نیابی فربهی [1]
گر میان مشك تن را جا شود [2]
وقت مردن گند آن پیدا شود
نكته این است كه متوجه مطلب شده. «لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اَللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» . و آن مایه ی حیات چیست، آن مشكی كه مشك جان است چیست، آن غذایی كه غذای جان است چیست.

می گوید:

مشك را بر تن مزن بر جان بمال
مشك چبود نام پاك ذوالجلال
به هر حال تمام حرفهای فویرباخ و كارل ماركس كه امروز این مسئله ی «از خودبیگانگی»
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 369
دنیای اروپا را [فرا گرفته است ] به عالی ترین شكلی و خیلی راقی تر و عالی تر در فرهنگ و معارف اسلامی مطرح است، منتها كسی باید كه با توجه به حرفهایی كه امروز گفته می شود به آنها به عنوان یك سلسله ماده ها صورت بدهد و بعد اینها را عرضه بدارد، بعد ببیند چقدر بالاتر است!
برخی افراد كه همین حرفها را در مولوی و دیگران دیده اند نتوانسته اند هضم كنند، گفته اند كه حتماً آنها مادی فكر كرده اند. عرفا یك حرفی دارند، می گویند «فناء فی اللّه و بقاء باللّه» . آن، آخرش به همین برمی گردد. فنای از یك «خود» و بقای به یك «خود» . روح مطلب همین است. این را گاهی در یك تعبیراتی گفته اند كه برای اشخاصی كه وارد نباشند خیلی حیرت انگیز است؛ مثل همان شعرهای حافظ كه:

سالها دل طلب جام جم از ما می كرد
آنچه خود داشت [3]ز بیگانه تمنا می كرد
گوهری كز صدف كون و مكان بیرون بود
طلب از گمشدگان لب دریا می كرد
داستان «سی مرغ و سیمرغ» عطار همین است. (اینها گاهی با یك تعبیرات تندی می گویند. ) می دانید افسانه است، افسانه ی خیلی شیرینی هم آورده كه یك وقتی مرغها همه جمع شدند، گفتند آخر همه ی صنفها پادشاهی دارند، چرا ما پادشاه نداشته باشیم؟ حالا بالاترین مرغ ما چه مرغی است كه آن را بر خودمان امیر و حاكم كنیم؟ گفتند یك مرغی داریم كه آن پادشاه همه ی مرغهاست، آن سیمرغ است. در كجاست؟ در كوه قاف است. پس همه راه بیفتیم برویم او را به ریاست و آقایی و پادشاهی خودمان برگزینیم. همه راه افتادند. از هفت منزل می گذرند، هفت شهر عشق كه همه ی منازل، منازل سلوك عرفان است. از منزل مثلاً رضا گذشتند، منزل تسلیم، منزل. . . تدریجاً كم شدند. همیشه این طور است؛ آنهایی كه راهی را شروع می كنند زیادند ولی آنهایی كه تا مقصد می روند كمند:

خَلیلَیَّ قُطّاعُ الْفَیافی اِلَی الْحِمی
كَثیرٌ وَ أمَّا الواصِلونَ قَلیلٌ [4]
آن آخر كار كه به آن قله ی مقصد رسیدند سی تا بیشتر باقی نماندند. یك وقت نگاه كردند دیدند سیمرغ همان خودشان هستند، سیمرغ یعنی سی مرغ یعنی همان خودشان، یعنی حس كردند كه اینچنین نیست كه یك موجودی را در جای دیگری گذاشته باشند بیرون از اینها كه بخواهند قطع مكان كنند، از جایی به جای دیگر بروند. تو وقتی حقیقت خودت را كاملاً بشكافی بعد او را می بینی كه از تو به خودت نزدیكتر است. وقتی از خود خیالی و فانی خودت غایب بشوی قائم به خود او می شوی.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 370
آن افراد گاهی در حرفهایشان نقل می كنند، می گویند پس اینها لابد مادی مسلك بوده اند كه چنین حرفهایی گفته اند!
این بحثی بود راجع به «از خود بیگانگی» كه مقداری بحث كردیم، اگر مقدار بیشتری لازم باشد، یك وقت دیگر.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 371
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 372

[1] چون زمین دیگری است. او را چاق و بزرگ كردی، خودت را لاغر نگه داشتی.
[2] اگر یك عمر تن را در مشك بخوابانی.
[3] كه در درون خودش بود.
[4] چهارده رساله ی فارسی، ابن تُركه، ص 300.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است