در
کتابخانه
بازدید : 1648938تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Collapse ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (1) ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (1)
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (2) ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (2)
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (3) ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (3)
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (4) ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (4)
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (5) ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (5)
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (6) ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (6)
Collapse ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (7) ریشه های فكری فلسفه ی ماركس (7)
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مطلب دیگر درست در جهت عكس: انسان در پرتو یافتن خداست كه خود را می یابد، یعنی اگر انسان خدا را بیابد خود را می یابد و خود واقعی را می یابد. ایندو لازم و ملزوم یكدیگر هستند: خدا را یافتن مساوی است با خود را یافتن، خدا را از دست دادن مساوی است با خود را باختن و خود را از دست دادن: «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اَللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» [1]همیشه خود را گم كردن عكس العمل قهری و طبیعی الهی خدا را گم كردن است. این در قرآن زیاد است: هركس كه خدا را گم كند خواه ناخواه خود را گم می كند. این برای این است كه اولاً رابطه ی خدا با انسان با رابطه ی هر موجود دیگری با انسان متفاوت است؛ چطور؟ همین چندی پیش [شخصی ] از من می پرسید كه (به نظرم بر همانسیری در نهج البلاغهتكیه می كرد) چرا شما گفته اید كه هر بندگی اسارت است جز بندگی خدا؟ گفتم برای اینكه بندگیِ دو موجودی كه در عرض یكدیگر قرار گرفته اند معنایش این است كه اگر زید بنده ی عمرو باشد عمرو برای خودش یك موجودی است، یك مداری دارد، یك حركتی دارد و یك مطلوبهایی دارد، یك نقصهایی دارد كه می خواهد آنها را مرتفع كند؛ زید برای خودش مسیری دارد، مداری دارد، نقصهایی دارد كه می خواهد در مسیر خودش آنها را رفع كند. حالا اگر زید بنده ی عمرو باشد باید از مدار خودش خارج بشود بیاید به مدار عمرو، در او جذب بشود، یعنی به جای اینكه در راه خودش گام بردارد باید در عمرو هضم بشود. اسیر عمرو می شود، یعنی قهراً او برای حركت تكاملی خودش آزاد نیست. اما خداوند مدار ندارد، حركت ندارد، نیاز ندارد. خدا آن حقیقتی است كه بر همه ی این مدارها احاطه دارد. بنده ی او شدن یعنی در مدار واقعی حركت كردن. او كه بنده نمی خواهد كه بنده بیاید خدمتش را بكند؛ بنده او را می خواهد كه از او نیرو بگیرد. اصلاً بندگی او «إِیّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیّاكَ نَسْتَعِینُ» است، مدد گرفتن از اوست برای اینكه در سیر تكاملی خودمان برویم. بعلاوه گذشته از اینكه خداوند منشأ و مبدأ هر نیرویی است و باید از او استمداد كرد، خداوند غایت همه ی كمالات است؛ یعنی این سیر تكاملی كه از نظر دیگران یك امر بی هدف و بی مبنا و بی مقصد و فقط راه است و مقصد نیست، از نظر ما با اینكه راه است و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 367
راه غیرمتناهی است ولی راهی است كه مقصد دارد و در عین حال غیرمتناهی است و خدا مقصد كل است. در بند بودن یك شی ء متكامل، در بند آن مقصد كمالیِ خودش بودن، این در بند خود بودن است نه در بند ناخود بودن؛ یعنی یك شیئی كه از نقص به كمال حركت می كند، از «خود» به «ناخود» حركت نمی كند، از «خود» به «خود» حركت می كند. . . [2]یك بذر كه در زیر زمین قرار می گیرد و آن وضع موجود خودش را رها می كند و بعد به سوی بوته شدن حركت می كند، آیا این از خودش به سوی ناخود رفته، یعنی مثل این است كه [این بذر] در یك موجود دیگر جذب شده باشد؟ یا نه، به سوی كمال خودش حركت كرده، یعنی در عین اینكه از خودی رفته است، به خودی رسیده؛ از خود ناقصتر به خود كاملتر حركت كرده است؛ و لهذا مسیر الی اللّه عبارت است از حركت از خود به سوی خود: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْكُمْ» [3]از خود شما به شما نزدیكتر هستیم. آن روح معنایش این است كه از شما خودتر هستیم برای شما، خود واقعی شما ما هستیم. اینها خیال كردند خدا یعنی یك موجودی كه مثلا در بالای آسمانها نشسته چرت می زند. اگر من آنچه دارم به او نسبت بدهم به بیگانه نسبت داده ام. او بیگانه است. «آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می كرد» .

نمی داند كه رابطه ی خدا با انسان رابطه ی خودِ عالی تر با خود دانی تر است، یعنی رابطه ی انسان است با غایت خودش، نه رابطه ی یك موجود مباین با یك موجود مباین. این است كه هرچه انسان بیشتر در بند او باشد بیشتر به خود رسیده است یعنی بیشتر به خود واقعی رسیده است و خود واقعی را دریافته است. او را از یاد بردن و او را گم كردن مساوی است با جذب در دیگران شدن و خود را از دست دادن كه در این زمینه مطالب زیادی در معارف اسلامی هست، چه در متون اولیه ی اسلامی مثل قرآن، نهج البلاغهیا احادیث، چه در كلمات حكمای اسلامی و چه در كلمات عرفا بالخصوص. در كلمات عرفا در این زمینه اینقدر مطلب است كه الی ماشاء اللّه. اگر بخواهیم در این زمینه صحبت كنیم شاید چند جلسه وقت بگیرد و من از همان قدیم نوشته های زیادی در همین زمینه دارم تحت عنوان «خود واقعی و خود خیالی» كه انسان دو گونه خود دارد، خود واقعی چیست و خود خیالی چیست؟ عرض كردم از بیست سال پیش این مسئله فكر من را به خود جلب كرده بود و تدریجاً یادداشتهای زیادی جمع كردم (شاید بعضی از آنها مكررات باشد) كه اگر روزی اینها را جمع كنیم یك مطلب فوق العاده عالی در این زمینه می شود.
پس این حرف اینها حرف مفت است. راجع به پول، آقای موئیزهس این حرف را زده، حرف درستی هم هست، پول انسان را از خود بیگانه می كند یعنی خود انسان را می گیرد و خودش خود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 368
انسان می شود، انسان آن را به جای خودش خود می داند. پول پرستی معنایش همین است؛ و شما هر پرستشی غیر از پرستش خدا را در نظر بگیرید انسان غیر خود را به جای خود نشانده است.

[1] حشر/19.
[2] [چند ثانیه ای در نوار افتادگی وجود دارد. ]
[3] واقعه/85. [در بیان استاد به جای «اِلَیْهِ» «اِلَیْكُمْ» آمده و ترجمه مطابق همان است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است