1. صدرالدین ابوعلی محمد بن علی بن الحارثان السرخسی. وی شاگرد
افضل الدین غیلانی و استاد فریدالدین داماد و استاد استاد خواجه نصیرالدین
طوسی بوده است. اطلاع صحیحی از او در دست نیست. در ترجمه ی
تتمه ی
صوان الحكمه مختصر از او یاد شده است. محمود محمد خضیری از صاحب
خریدة القصر نقل می كند كه وی كتب زیادی در فلسفه و مساحت و حساب تألیف
كرده و مدتی در بغداد مقیم بوده و با ابومنصور جوالیقی (متوفّی در 539) ملاقات
داشته و به سرخس بازگشته و در سال 545 (شاید در جوانی) فوت كرده است
[1]
2. ابوبكر محمد بن عبد الملك بن طفیل اندلسی. از حكمای معروف اندلس است.
احتمالاً شاگرد ابن الصائغ بوده است. شهرت بیشتر او شاید به واسطه ی كتاب معروف
حی بن یقظان است كه از رساله ی
حی بن یقظان ابن سینا تقلید شده ولی از آن جامعتر و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 491
كاملتر است. این كتاب در ایران وسیله ی مرحوم بدیع الزمان فروزانفر ترجمه شد و
بنگاه ترجمه و نشر كتاب چاپ و منتشر كرد. وی عمر طویل كرده و در سال 581
درگذشته است.
3. قاضی ابوالولید محمد بن احمد بن محمد بن رشد اندلسی. هم فیلسوف است و
هم پزشك و هم فقیه؛ در همه ی این رشته ها كتب متعدد دارد. كتاب معروف او شرحی
است كه بر
مابعدالطبیعه ی ارسطو نوشته و چاپ شده است. كتاب فقهی معروفش
بدایة المجتهد است كه چاپ شده. مجموعه ی رسائل فلسفی وی را در بمبئی چاپ
كرده اند. اروپاییان برای او در فلسفه مقامی در حد ابن سینا قائلند، ولی آراء او در
میان فلاسفه ی اسلامی ارزش ندارد.
یكی از كتب معروف او
تهافت التهافت است كه
تهافت الفلاسفه ی غزالی را رد كرده
است. كتاب بی ارزشی است. وی فوق العاده نسبت به ارسطو متعصب است و به
همین جهت با ابن سینا كه چنین تعبدی در برابر ارسطو ندارد و آراء شخص خود را
دخالت داده است مخالف است. ارنست رنان، فیلسوف معروف فرانسوی كه
معارضاتش با مرحوم سیدجمال الدین اسدآبادی معروف است، كارهای زیادی در
زمینه ی شناخت ابن رشد انجام داده است. وی در سال 595 درگذشته است.
4. مجدالدین جیلی. درباره ی این مرد اطلاع زیادی نداریم. همین قدر می دانیم در
مراغه تدریس می كرده و امام فخر رازی نزد او تحصیل كرده است
[2]و همچنین شهاب الدین سهروردی نیز در آغاز تحصیلش از محضر او در مراغه استفاده كرده
است
[3]. ظاهراً هم حكیم بوده و هم متكلم و هم فقیه و اصولی. یاقوت در
معجم الادباء ضمن شرح سهروردی، او را با عناوین فقیه، اصولی، متكلم می ستاید
[4]
5. قاضی زین الدین عمر بن سهلان ساوجی، معروف به ابن سهلان. در ساوه به دنیا
آمده و در نیشابور می زیسته و از كسب دست خود از راه استنساخ كتب زندگی
می كرده است. به تعبیر ترجمه ی
صوان الحكمه : «شریعت و حكمت را در عقدی واحد
نظام داد» . وی شاگرد شرف الدین ایلاقی سابق الذكر است
[5]و گویند شرحی بر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 492
رسالة الطیر بوعلی به فارسی نوشته است
[6]. كتاب معروف او
البصائر النصیریة است كه قسمت منطق آن در مصر چاپ شده و از بهترین كتب منطق است. مطابق آنچه در
تتمه ی صوان الحكمه آمده است، همه ی كتابهای او جز كتاب
البصائر النصیریة در یك
حریق از بین رفت. ابن سهلان از كسانی است كه نام زنده ای در فلسفه دارد. احیاناً
برخی آرائش نقل می شود
[7]. تاریخ وفاتش را نمی دانیم.
6. ابوالفتوح، نجم الدین احمد بن محمد السری، معروف به ابن الصلاح. بعضی
گفته اند همدانی الاصل است و بعضی گفته اند عراقی و اهل سمیساط (نزدیك فرات
در حدود حلوان) بوده است. به بغداد مهاجرت كرده و نزد ابوالحكم مغربی
سابق الذكر تحصیل كرده و در سال 548 (یعنی یك سال پیش از استاد خود)
درگذشته است
[8]. تاریخ ولادت او را نمی دانیم. شاید هم بتوان او را از طبقه ی نهم به شمار آورد. ابوالحكم مغربی كه سابقه ی استادی او را داشت، به افضلیت او بر خود
اعتراف داشت. گویند
شفا ی بوعلی و
الفوزالاصغر ابن مسكویه را شرح كرده است
[9]
7. محمد بن عبد السلام انصاری ماردی (ماردینی) . در زمان خویش در علوم
حكمی یگانه و علامه ی وقت به شمار می آمده است
[10]. زادگاهش منطقه ی قدس و فلسطین است و پدرانش نیز در آنجا می زیسته اند. ظاهراً جد اعلایش از انصار
مدینه بوده است. استاد فلسفه ی او ابن الصلاح سابق الذكر است و قصیده ی عینیه ی معروف
بوعلی را شرح كرده است
[11]و بنا بر گفته ی ابن القفطی، شهاب الدین سهروردی مقداری فلسفه نزد او آموخته است
[12]. فخرالدین ماردینی مردی فوق العاده متشرع و متعبد بوده است. در سال 594 با آرامش و اطمینان روحانی و مذهبی خاصی در سن 82
سالگی جان به جان آفرین تسلیم كرد
[13]
[1] .
الكتاب الذهبی للمهرجان الالفی لذكری ابن سینا ، ص 57.
[2] .
عیون الانباء ، ج /3ص 34.
[3] معجم الادباء ، ج /7ص 269.
[4] معجم الادباء ، ج /7ص 269.
[5] . جزوه ی آقای احمدی، نقل از متن عربی
تتمه ی صوان الحكمه ، ص 127.
[6] .
تاریخ علوم عقلی در اسلام ، ص 229.
[7] .
اسفار ، مباحث جواهر و اعراض.
[8] .
نامه ی دانشوران ، ج /1ص 251- 260.
[9] .
ریحانة الادب ، ج /8ص 68.
[10] .
عیون الانباء ، ج /2ص 328.
[12] .
تاریخ الحكماء ابن القفطی، ص 290.
[13] .
عیون الانباء ، ج /2ص 328.