در
کتابخانه
بازدید : 448022تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران
Expand بخش دوم: خدمات اسلام به ایران بخش دوم: خدمات اسلام به ایران
Collapse بخش سوم: خدمات ایران به اسلام بخش سوم: خدمات ایران به اسلام
Expand گستردگی و همه جانبگی گستردگی و همه جانبگی
Collapse فلسفه و حكمت فلسفه و حكمت
Expand عرفان و تصوف عرفان و تصوف
ذوق و صنعت
دو قرن سكوت؟ !
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این طبقه از دو گروه مختلف تشكیل می شود: گروه شاگردان كندی و گروهی كه شاگرد كندی نبوده اند. اما گروه اول:

1. ابوالعباس، احمد بن الطیب سرخسی. بزرگترین شاگرد كندی بوده است. در سال 218 متولد و در سال 286 به دست قاسم بن عبیداللّه وزیر معتضد به قتل رسیده است. ابن ابی اصیبعه پنجاه و چهار كتاب و رساله از او نام می برد كه ظاهراً هیچ كدام در دست نیست، از جمله كتاب المسالك والممالك در جغرافیا و شاید اولین جغرافی نویس جهان اسلام او باشد؛ دیگر كتابی در فرق بین نحو و منطق، دیگر كتابی در اینكه اصول و اركان فلسفه بعضی مبتنی بر بعض دیگر است، و دیگر كتابی در قوانین عام فن دیالكتیك (جدل) .

هانری كربن می نویسد: «او الفبای صدا داری اختراع كرد كه وسیله ی حمزه ی اصفهانی تكمیل شد» . و هم او می نویسد: «در مورد تسمیه هایی كه در زبان عربی برای تعیین رواقیون به كار می رود، اطلاعات گرانبهایی به دست داد كه بدون آنها خاطره ی رواقیون در روایات اسلامی اندكی در پرده ی ابهام قرار داشت» .

این مرد نیز از تكفیر بی نصیب نمانده است. سرخسی طبق نقل ریحانة الادب از اعیان الشیعة از لسان المیزان شیعه بوده است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 464
2. ابوزید احمد بن سهل بلخی. هم ادیب بوده و هم فیلسوف. ابن الندیم شرح حال او را در ردیف ادبا و نویسندگان آورده است و كتب فلسفی او را نیز همان جا بیان كرده است [1]ولی در ضمن احوال محمد بن زكریای رازی (در ردیف اطبا) كه فلسفه را نزد بلخی خوانده است، مختصری درباره ی ابن بلخی توضیح می دهد بدون آنكه معلوم كند این همان ابوزید بلخی است یا شخص دیگر است و می گوید: من كتابهای زیادی به خط ابن بلخی در علوم بسیاری دیده ام كه همه مسوّده و ناتمام بود [2] بلخی علاوه بر مقام فلسفی، در ادب از طراز اول ادبای اسلامی به شمار رفته است. او را با جاحظ همردیف می شمارند و برخی او را بر جاحظ ترجیح می دهند.

ابن الندیم علاوه بر سایر كتب، كتابهایی از او به نامهای شرائع الادیان و نظم القرآن و قوارع القرآن و غریب القرآن و فضائل مكه را نام برده است. وی در سال 322 درگذشته است.

در فهرست ابن الندیم و تاریخ الحكماء ابن قفطی ذكری از اینكه بلخی شاگرد كندی بوده به میان نیامده است، ولی متأخران بالاجماع او را شاگرد كندی دانسته اند.

ظاهراً مدرك همه ی آنها معجم الادباء یاقوت حموی است [3]اما اگر واقعاً سال وفات بلخی 322 باشد، شاگردی او نزد كندی بسیار بعید است، زیرا كندی در حدود سال 258 درگذشته است و شصت و چهار سال میان این دو تاریخ فاصله است. مگر این كه فرض كنیم بلخی لااقل حدود صد سال عمر كرده است، ولی معجم الادباء تصریح می كند كه وی 87 یا 88 سال عمر كرد. پس اگر او در سال 322 درگذشته باشد، در وقت فوتِ كندی 13 یا 14 سال داشته است. شاید بلخی شاگرد مع الواسطه ی كندی بوده است.

بلخی نیز احتمالاً شیعه است و هم رمی به كفر و الحاد شده است [4]. می گویند ابوالحسن عامری، فیلسوف معروف- كه بعد درباره اش سخن خواهیم گفت- شاگرد بلخی بوده است، ولی چنانكه بعداً خواهیم گفت بعید به نظر می رسد.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 465
3. ابومعشر، جعفر بن محمد بلخی. در ابتدا از اصحاب حدیث و دشمن كندی و مسلك او بود. كندی با حیله و تدبیر او را به نجوم و ریاضی علاقه مند ساخت و از آزارش راحت شد و بنا بر نقل الفهرست در حلقه ی شاگردان الكندی درآمد [5]. ابومعشر بیش از صد سال عمر كرده و در سال 272 درگذشته است. او پیش از آنكه فیلسوف باشد، مورخ و منجم است.

ابن الندیم چند نفر به نام حسنویه و نفطویه و سلمویه و یك نفر دیگر به همین وزن یاد می كند كه شاگرد كندی بوده اند. ما بیش از آنچه ابن الندیم ذكر كرده از آنها اطلاعی نداریم. این قدر می دانیم كه یك نفر طبیب به نام سلمویة بن بنان معاصر كندی است كه طبیب مخصوص معتصم بوده و ابن الندیم و ابن ابی اصیبعه به تفصیل درباره اش بحث كرده اند و او نصرانی وسریانی بوده است [6]، اما اینكه این سلمویه همان است كه ابن الندیم او را از شاگردان كندی شمرده است، نمی دانیم.

از جمله شاگردان كندی مردی بوده به نام «دبیس محمد بن یزید» و ابن الندیم بالاجمال از او یاد كرده است [7]و شخص دیگری به نام «زرنب» كه ابن ابی اصیبعه ضمن شمارش رساله های كندی می گوید: «رسالة الی زرنب تلمیذه فی اسرار النجوم» .

اما گروه دوم یعنی افرادی از طبقه ی دوم كه شاگرد الكندی نبوده اند؛ آنها عبارتند از:

1. ابواسحاق، ابراهیم قویری. ابن الندیم در الفهرست بعد از ذكر ابوالعباس سرخسی، از ابراهیم قویری یاد می كند و می گوید: «ممّن اُخذ عنه المنطق و كان مفسّراً» یعنی از كسانی است كه منطق از او آموخته شده است و خود مفسر و شارح كلمات پیشینیان بوده است. البته احتمال این هست كه فعل «اخذ» به صورت معلوم خوانده شود نه مجهول. معنی عبارت این خواهد بود كه قویری نیز مانند ابوالعباس سرخسی شاگرد كندی بوده و منطق را از او آموخته است. ولی تا كنون ندیده ایم كسی این احتمال را در عبارت ابن الندیم داده باشد.

ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء ضمن شرح حال فارابی، جریانی از زبان فارابی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 466
راجع به كیفیت ظهور فلسفه در یونان و سپس در اسكندریه نقل می كند و نام قویری در آن جریان آمده است.

فارابی بعد از بحثی درباره ی ظهور و نشر فلسفه در یونان و سپس در اسكندریه، می گوید:

«مقارن ظهور اسلام، تعلیم از اسكندریه ی مصر به انطاكیه منتقل شد و مدتی گذشت و كار كسادی حكمت به آنجا كشید كه در انطاكیه جز یك معلم وجود نداشت. دو نفر یكی اهل مرو و دیگری اهل حران از او حكمت آموختند و از انطاكیه بیرون رفتند در حالی كه یك عده كتاب با خود بردند.

بعد از آن ابراهیم مروزی و یوحنا بن حیلان نزد شخص مروی، و اسرائیل اسقف و ابراهیم قویری نزد شخص حرانی به تعلم پرداختند. اسرائیل و قویری هردو به سوی بغداد رهسپار شدند. اسرائیل به امور دینی پرداخت و قویری به كار تعلیم مشغول شد. یوحنا بن حیلان نیز به كارهای دینی پرداخت و ابراهیم مروزی به بغداد آمد و ابوبشر متی نزد او تحصیل كرد. » [8] از سخن فارابی پیداست كه تعلیم و تعلم در حوزه ی انطاكیه (كه حوزه ی نصرانی بوده) منحصر بوده به منطق، آنهم تا اواخر اشكال وجودیه. فارابی طبق گفته ی خودش منطق را نزد یوحنابن حیلان آموخته است و می گوید همین كه كار تعلیم به دست مسلمین افتاد تحریم بقیه ی منطق- كه قبلاً كلیسا تحریم كرده بود- لغو شد.

مسعودی در كتاب معروف التنبیه والاشراف می گوید: ما در كتاب فنون المعارف و ما جری فی الدهورالسوالف گفته ایم به چه سبب مقارن زمان عمر بن عبد العزیز، تعلیم از اسكندریه به انطاكیه منتقل شد و مقارن ایام متوكل از انطاكیه به حران منتقل گشت و در زمان معتضد (279- 289) امور تعلیم به دست ابراهیم قویری و یوحنا بن حیلان (متوفّی در ایام مقتدر در بغداد) و ابراهیم مروزی افتاد و بعد از آنها منتهی شد به ابواحمد بن كرنیب و ابوبشر متی و بعد از آنها به ابونصر فارابی رسید.

قویری بنا به گفته ی ابن الندیم استاد ابوبشر متی بوده است.

2. ابویحیی، ابراهیم مروزی سابق الذكر. او نیز استاد ابوبشر متی بوده است.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 467
ابن الندیم می گوید مردی فاضل ولكن سریانی بود و هرچه در منطق كتاب نوشته به لغت سریانی است [9] 3. یوحنا بن حیلان. همان است كه نامش قبلاً در ذیل نام ابراهیم قویری برده شد و گفتیم كه استاد منطق فارابی بوده است. معلوم نیست كه فارابی منطق را در كجا نزد یوحنا تحصیل كرده است. بعضی نوشته اند كه فارابی برای تحصیل منطق نزد یوحنا به حران رفت [10]. ابن قفطی تصریح می كند كه در بغداد بوده است [11]. از ظاهر سخن فارابی- كه قبلاً از عیون الانباء نقل كردیم- برمی آید كه یوحنا به بغداد نیامده است.

4. ابوالعباس محمد بن محمد ایرانشهری نیشابوری. از این شخص اطلاع صحیحی در دست نیست. ابوریحان بیرونی در الاثارالباقیه و ناصرخسرو در زادالمسافرین از او یاد كرده اند. گویند برخی عقاید فلسفی محمد بن زكریای رازی درباره ی قدم مكان و هیولا متخذ از اوست، و هم می گویند مدعی نبوت و پیامبری عجم بوده است [12]. ایرانشهری معلوم نیست از گروه پیروان و شاگردان كندی است یا از گروه قویری و ابن حیلان و مروزی و یا خود مستقل از همه ی اینهاست و به گروه سومی وابسته است.

از آنچه تا كنون گفته شد معلوم شد تا حدود اوایل قرن چهارم دو نحله ی فلسفی وجود داشته است: نحله ای كه از كندی آغاز شده است كه شامل تعلیم منطق و فلسفه وطب و نجوم و موسیقی و غیره بوده است و نحله ی حرانیها كه ظاهراً در ابتدا از منطق تجاوز نمی كرده است.
[1] . الفهرست ، ص 204.
[2] . همان، ص 230.
[3] . معجم الادباء ، چاپ مصر، 1923 م، ج /1ص 145.
[4] . فلاسفه ی شیعه ، ص 113، 124.
[5] . الفهرست ، ص 179.
[6] . همان، ص 426 و عیون الانباء ، ج /2ص 105، 114.
[7] . الفهرست ، ص 520.
[8] . عیون الانباء ، ج /3ص 225.
[9] . الفهرست ، ص 382 و تاریخ الحكماء قفطی، ص 435.
[10] . ابن خلكان، وفیات الاعیان.
[11] . تاریخ الحكماء ، ص 277.
[12] . مقدمه ی ترجمه ی السیرة الفلسفیة رازی به قلم دكتر مهدی محقق.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است