در
کتابخانه
بازدید : 447831تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران
Expand بخش دوم: خدمات اسلام به ایران بخش دوم: خدمات اسلام به ایران
Collapse بخش سوم: خدمات ایران به اسلام بخش سوم: خدمات ایران به اسلام
Collapse گستردگی و همه جانبگی گستردگی و همه جانبگی
Expand فلسفه و حكمت فلسفه و حكمت
Expand عرفان و تصوف عرفان و تصوف
ذوق و صنعت
دو قرن سكوت؟ !
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مقصود نحو و صرف و لغت و بلاغت و شعر و تاریخ است. در این قسمت ایرانیان خدمات فراوانی كرده اند. خدمات ایرانیان به زبان عربی بیش از خود اعراب به این زبان بوده و خیلی بیش از خدمات این مردم به زبان فارسی بوده است. ایرانیان به حكم یك انگیزه ی مقدس دینی به خدمت زبان عربی همت گماشتند. ایرانیان مانند همه ی مسلمانان پاك نهاد دیگر، زبان عربی را زبان قوم عرب نمی دانستند، آن را زبان قرآن و زبان بین المللی اسلامی می دانستند؛ لهذا بدون هیچ گونه تعصب و با شور و نشاط و علاقه ی فوق العاده ای به فراگیری و ضبط و تدوین این زبان پرداختند.

علوم ادبی عربی از دستور زبان عربی یعنی نحو آغاز می شود. مورخین اسلامی اجماع و اتفاق دارند كه مبتكر علم نحو امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. علامه ی جلیل مرحوم سیدحسن صدر در كتاب نفیس تأسیس الشیعه دلایل و شواهد غیرقابل انكار این مطلب را ذكر كرده است [1]. علی علیه السلام به ابوالاسود دئلی كه مردی شیعی و فوق العاده بااستعداد بوده است، اصول نحو را آموخت و دستور داد كه بر این اساس تأمل كند و بر آن بیفزاید. ابوالاسود طبق دستور عمل كرد و چیزهایی افزود و آنچه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 447
می دانست به عده ای و از آن جمله دو پسرش عطاء بن ابی الاسود و ابا حرب بن ابی الاسود و یحیی بن یعمر و میمون اقرن و یحیی بن نعمان و عنبسة الفیل آموخت.

گویند اصمعی عرب و ابوعبیده ی ایرانی دو ادیب معروف اسلامی، شاگردان عطاء پسر ابوالاسود بوده اند.

در طبقه ی بعد از این طبقه افرادی دیگر از قبیل ابواسحاق حضرمی و عیسی ثقفی و ابوعمرو بن العلاء- كه مردی شیعی و از قرّاء سبعه و بسیار جلیل القدر است- قرار گرفته اند.

ابو عمرو بن العلاء مردی لغوی و عارف به زبان و ادبیات و مخصوصاً اشعار عرب بود؛ از كمال تقوا، در ماه مبارك رمضان هرگز شعر نمی خواند؛ در سفر حج نوشته های خود را از آن رو كه متضمن اشعار عرب جاهلی بود از بین برد. اصمعی، یونس بن حبیب نحوی، ابوعبیده، سعدان بن مبارك نزد وی شاگردی كرده اند [2] خلیل بن احمد عروضی كه از مجتهدان و صاحبنظران درجه اول نحو است و مردی شیعی است و از نوابغ به شمار می رود، در طبقه ی بعد این طبقه قرار گرفته است.

سیبویه معروف، صاحب الكتاب شاگرد خلیل بوده است و اخفش معروف نزد سیبویه و خلیل تحصیل كرده است.

از این به بعد نحویین به دو نحله ی كوفیین و بصریین تقسیم می شوند. كسایی معروف و شاگردش فراء و ابوالعباس ثعلب شاگرد فراء و ابن الانباری شاگرد ابوالعباس ثعلب، از نحله ی كوفی بوده اند و اما سیبویه و اخفش و مازنی و مبرد و زجاج و ابوعلی فارسی و ابن جنی و عبد القادر جرجانی كه به ترتیب استاد و شاگرد بوده اند، از نحله ی بصری به شمار می روند.

از اینها كه برشمردیم، عده ای ایرانی اند:

1. یونس بن حبیب، متوفّی در سال 183. ابن الندیم می گوید اعجمی الاصل است [3]. كتابی به نام معانی القرآن الكریم تألیف كرده است. گویند ازدواج نكرد و عمر هشتاد و هفت ساله ی خود را وقف علم و دانش كرد.

2. ابوعبیده معمر بن المثنی متوفّی در 210. به گفته ی ابن الندیم، ابوعبیده نیز
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 448
ایرانی است [4] 3. سعدان بن مبارك. تاریخ وفاتش به دست نیامد. بنا به نوشته ی ریحانة الادب اصلاً اهل طخارستان است و نابینا بوده است [5] 4. ابوبشر عمرو بن عثمان بن قنبر، معروف به سیبویه، متوفّی در حدود سال 180.

سیبویه اهل فارس است. در بیضا متولد شد و حیات علمی خویش را در حوزه ی علمیه ی بصره طی كرد و سفری هم به بغداد رفت.

سیبویه در سفری كه به بغداد رفت داستان معروفی با كسایی دارد كه به قصه ی زنبوریه معروف است. پس از سفر بغداد به فارس برگشت و چهل سال بیشتر نداشت كه در همان جا درگذشت و در مولد خویش دفن شد. كتاب معروف سیبویه در نحو به نام الكتاب معروف است و از بهترین كتب جهان در فن خود یعنی از قبیل مجسطی بطلمیوس در هیئت و منطق ارسطو در منطق صوری تلقی شده است؛ بارها در پاریس و برلین و كلكته و مصر چاپ شده است. سید بحرالعلوم و دیگران گفته اند همه ی علما در نحو عیال سیبویه می باشند. در این كتاب به سیصد و چند آیه از قرآن مجید استشهاد شده است. مازنی نحوی معروف عرب، حاضر نشد این كتاب را به یكی از اهل ذمه تدریس كند با آنكه پول زیادی به عنوان حق التدریس به او داده می شد، تنها به این دلیل كه دست غیرمسلمان آیات قرآن را لمس نكند.

5. سعید بن مسعدةمعروف به اخفش یا اخفش اوسط. این مرد از اكابر درجه ی اول نحویین است. كتابهای زیادی تألیف كرده و یك بحر عروضی بر آنچه سابقاً خلیل بن احمد وضع كرده بود افزوده است. این مرد بنا به گفته ی ابن الندیم، خوارزمی است.

در عین حال او را مجاشعی نیز خوانده اند. مسلّم نیست اصلاً عرب مجاشعی باشد و بنابراین از ایرانیان عرب نژاد است و یا انتسابش به یك قبیله ی عرب، پیمانی و الحاقی است آنچنانكه در آن عهد مرسوم بوده است. اخفش در سال 215 یا 221 درگذشته است.

6. علی بن حمزه ی كسائی كه قبلاً در عداد قرّاء ذكرش گذشت. كسائی قطعاً ایرانی است. نام جد اعلایش فیروز است. در حدود سال دویست كه با هارون الرشید به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 449
خراسان می رفت در ری درگذشت.

7. فراء. این مرد نیز ایرانی است و قبلاً در عداد قرّاء و مفسرین او را معرفی كردیم.

8. محمد بن قاسم انباری معروف به ابن الانباری. اهل انبار است كه مخزن غلات ساسانیان بوده است. شاگرد ابوالعباس ثعلب بوده و در حدود سال 327 درگذشته است.

9. ابواسحاق، ابراهیم بن محمد بن سری بن سهل، معروف به زجاج. شاگرد مبرد و ثعلب بوده است. برای امرار معاش خود در اوان تحصیل بلورتراشی می كرد و از این رو به «زجاج» معروف گشت. گویند همه روزه یك درهم به استاد خود مبرد بابت حق التعلیم از دستمزد خود می پرداخت. در حدود سال 310 درگذشته است.

10. ابوعلی فارسی. اهل فسای فارس و معاصر دیالمه است. در سال 288 متولد شد و در 377 درگذشت. برخی او را خاتم نحویین دانسته اند. در تأسیس الشیعه [6] از كتاب المصباح سلامة بن عیاض شامی نقل می كند كه گفته اند: «فتح النحو بفارس و ختم بفارس» یعنی نحو از فارس به وسیله ی سیبویه آغاز گشت و در فارس با رفتن ابوعلی فارسی پایان یافت.

بدیهی است كه در بیان بالا مبالغه به كار رفته است.

11. عبد القاهر جرجانی، ادیب نحوی لغوی معانی بیانی معروف. بیشتر شهرت عبد القاهر در فن بلاغت یعنی معانی و بیان است. در عین حال از نحویین نیز به شمار می رود. از عبد القاهر كتابهای نفیسی در علم بلاغت در دست است كه ارزش خود را هنوز هم حفظ كرده اند از قبیل اسرارالبلاغه، دلائل الاعجاز، اعجازالقرآن و غیره. وی در سال 471 یا 474 درگذشته است.

علاوه بر این افراد كه نام بردیم، گروه دیگری از اكابر نحویین، ایرانی می باشند و به طور اشاره و مختصر نامشان را می بریم از قبیل خلف احمر در قرن دوم، و ابوحاتم سجستانی و ابن سكیت اهوازی شیعی و ابن قتیبه ی دینوری صاحب كتابهای نفیس ادب الكاتب، المعارف، عیون الاخبار و غیرها، و ابوحنیفه ی دینوری كه علاوه بر جنبه ی ادبی مردی حكیم و ریاضی دان و مورخ بوده است، و ابوبكر بن الخیاط
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 450
سمرقندی در قرن سوم، و حسن بن عبد اللّه بن مرزبان سیرافی شیرازی كه از یك خانواده ی مجوسی بود و پدرش عبد اللّه مسلمان شد، و یوسف بن حسن بن عبد اللّه بن مرزبان سیرافی و ابوبكر خوارزمی طبرستانی الاصل و ابن خالویه ی همدانی در قرن چهارم، و ابو مسلم اصفهانی در قرن پنجم، و نجم الائمه ی استرآبادی معروف به رضی در قرن هفتم.

و همچنین گروهی از علمای فصاحت و بلاغت اسلامی، ایرانی اند از قبیل عبد القاهر جرجانی سابق الذكر و محمد بن عمران مرزبانی خراسانی شیعی متوفای 371 كه گفته می شود واضع اولی علم بیان او بوده نه عبد القاهر جرجانی، و زمخشری سابق الذكر و صاحب بن عباد طالقانی متوفّی در 385 و سكاكی خوارزمی متوفّی در قرن هفتم و قطب الدین شیرازی شارح مفتاح سكاكی متوفّی در 710 و تفتازانی نسئی یا سرخسی متوفّی در 791 و میر سیدشریف جرجانی متوفّی در 816.

در میان لغویین نیز عده ی زیادی ایرانی اند از قبیل جوهری نیشابوری صاحب صحاح اللغة متوفّی در حدود نیمه ی دوم قرن چهارم و راغب اصفهانی متوفّی در 565 و مجدالدین فیروزآبادی صاحب قاموس اللغة متوفّی در 816 و میدانی نیشابوری صاحب السامی فی الاسامی و مجمع الامثال متوفّی در 518 و غیر اینها.

همچنانكه گروهی از مورخین اسلامی نیز ایرانی اند از قبیل ابوحنیفه ی دینوری سابق الذكر و ابن قتیبه ی دینوری سابق الذكر و طبری سابق الذكر و بلاذری متوفّی در 279، ابوالفرج اصفهانی اموی الاصل متوفّی در 356 و حمزه ی اصفهانی متوفّی در 350.

مورخین اسلامی خیلی زیادند. شاید در كمتر رشته ای مانند رشته ی تاریخ تألیف شده باشد.

جرجی زیدان می گوید:

«مسلمانان بیش از هر ملت دیگر (به استثنای ملل عصر جدید) در تاریخ پیشرفت كرده و كتاب نوشتند، به قسمی كه در كشف الظنون نام 1300 كتاب تاریخی ذكر شده است، و این عدد بجز كتابهایی است كه در شرح آن تواریخ نوشته شده و یا كتابهایی كه در تلخیص آن تواریخ تألیف شده و یا كتبی كه در تاریخ تدوین شده بود و از دست رفته كه نام هیچیك از آنها در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 451
كشف الظنون نیست. . . مسعودی در مقدمه ی كتاب مروج الذهب خود نام دهها كتب تاریخی را برده كه در زمان او موجود بوده. . . » در تدوین تاریخ اسلامی ملل گوناگون شركت كرده اند، از اندلسی گرفته (مانند ابن عبد البر و ابن بشكوال و ابن آبار) تا مصری (مانند مقریزی و جمال الدین قفطی) و دمشقی (مانند ابن عساكر و صفدی) و عراقی (مانند خطیب بغدادی و عبد الرحمان بن الجوزی و سبط وی شمس الدین ابوالمظفر بن الجوزی و ابن خلكان اربلی ایرانی الاصل) و تونسی (مانند ابن خلدون) .

بعلاوه انواعی تاریخ نویسی در اسلام وجود داشته است، از سیره و تاریخ شخص معین گرفته (مانند سیره های نبوی و تواریخ مخصوص برخی پادشاهان) تا تواریخ شهرها (مانند تاریخ قم ) و تاریخ كشورها (مانند تاریخ مصر و تاریخ دمشق ) و تاریخ علوم یعنی تاریخ اهل یك فن (مانند طبقات الحكماء و طبقات الاطباء و طبقات الحفاظ ) و تواریخ عمومی (مانند تاریخ یعقوبی و تاریخ طبری ) . علاوه بر همه ی اینها برخی جغرافی نویس بوده اند مانند المقدسی صاحب احسن التقاسیم و اصطخری فارسی صاحب صورالاقالیم و مسالك الممالك .

به عقیده ی جرجی زیدان به پیروی از سیوطی، اولین مورخان دوره ی اسلام دو نفر بوده اند همزمان یكدیگر:

یكی محمد بن اسحاق مطلبی كه از موالی عین التمر است و شیعی است، و دیگر عروة بن الزبیر كه نسب به زبیربن العوام صحابی معروف می برد. ولی علامه سیدحسن صدر ثابت كرده اند كه اولین تاریخ را در دوره ی اسلام عبیداللّه بن ابی رافع كاتب امیرالمؤمنین علیه السلام نوشته است كه نسبت به قبط می برد و مصری است. كتابی كه او تألیف كرده است درباره ی نام افرادی از صحابه است كه علی علیه السلام را در دوره ی خلافت همراهی كرده اند.

اگر محمد بن اسحاق مطلبی (كه نویسنده ی سیره ی نبوی است و سیره ی ابن هشام همان سیره ی ابن اسحاق است به روایت ابن هشام) ایرانی باشد آنچنانكه از كلمه ی «مولی» بر می آید، باید بگوییم بعد از ابن ابی رافع قبطی مصری، دو نفری كه پیشقدم در تاریخ بوده اند یكی ایرانی و دیگری عرب قرشی بوده است، با این تفاوت كه عین كتاب محمد بن اسحاق در دست است ولی كتاب آن دو نفر دیگر ظاهراً در دست نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 452
ابن الندیم در الفهرست نام گروهی از مورخین قرون اولیه ی اسلامی را ذكر می كند كه به اصطلاح «مولی» بوده اند.

موالی ظاهراً غیرعرب بوده اند. من اكنون به طور قطع نمی دانم كه این كلمه تنها بر ایرانیان اطلاق می شد و یا بر سایر ملل غیرعرب و یا عرب كه نوعی پیمان با یكی از قبایل عرب داشته اند نیز اطلاق می شده است. به هرحال ابن الندیم عده ای را با قید «مولی» نام می برد و بعضی را تصریح می كند كه از بلاد ایران بوده اند، از جمله:

واقدی مورخ معروف متوفّی در 207، ابوالقاسم حماد بن سابور دیلمی متوفّی در 156، ابوجناد بن واصل الكوفی، ابوالفضل محمد بن احمد بن عبد الحمیدالكاتب، علان شعوبی كلینی رازی و غیر اینها.

البته نباید مبالغه یا غفلت كرد و پنداشت كه ادبیات عرب از لغت و نحو و صرف و بلاغت و تاریخ و غیره یكسره به دست ایرانیان تدوین یافته است. در میان ادبای عربی، از اقوام دیگر نیز كه تبرز فوق العاده داشته اند یافت می شود كه برخی عرب و برخی اندلسی و برخی مصری و برخی شامی و برخی كرد یا ترك یا رومی بوده اند.

ما در گذشته اشاره ای به این مطلب كرده و برای احتراز از تطویل بیشتر از ذكر آنها خودداری می كنیم.

در میان كتب ادبی عربی چهار كتاب است كه از اركان ادبیات عرب به شمار می رود: ادب الكاتب ابن قتیبه ی دینوری، الكامل مبرد، البیان والتبیین جاحظ، نوادر ابوعلی قالی.

از مؤلفان چهارگانه ی این چهار كتاب، تنها ابن قتیبه ایرانی است. مبرد عرب ازدی است و جاحظ عرب كنانی است و ابوعلی قالی دیاربكری است.

احمد امین در ضحی الاسلام از كتاب المزهر نقل می كند كه در قرن دوم هجری سه نفر پدید آمدند كه پیشوای دیگران در شعر و لغت عرب و علوم عرب به شمار می روند. [نه ] پیش از آنها و نه بعد از آنها مانندی برای ایشان نیامده است؛ همه هرچه دارند از این سه نفر دارند:

1. ابوزید انصاری خزرجی متوفّی در 215.

2. اصمعی ادیب لغوی معروف متوفّی در حدود 215.

3. ابو عبیده معمر بن المثنی متوفّی در حدود 210.

از این سه نفر، تنها ابوعبیده ایرانی الاصل است، اما ابوزید عرب مدنی خزرجی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 453
است و اصمعی عرب باهلی است.
[1] . رجوع شود به تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام ، ص 40- 61.
[2] . ریحانة الادب ، ج /2ص 213.
[3] . الفهرست ، ص 69.
[4] . همان، ص 75.
[5] . ریحانة الادب ، ج /8ص 189.
[6] . ص 51.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است