در
کتابخانه
بازدید : 447871تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران
Collapse بخش دوم: خدمات اسلام به ایران بخش دوم: خدمات اسلام به ایران
Expand بخش سوم: خدمات ایران به اسلام بخش سوم: خدمات ایران به اسلام
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
تقدیس و تعظیم و یا پرستش آتش به این سادگیها نیست، تشریفات عجیب و شنیدنی دارد. ما قسمتی از این تشریفات را از كتاب مزدیسنا و ادب پارسی كه از این مراسم و لااقل از اصل تقدیس و تعظیم آتش دفاع می كند نقل می كنیم، و البته در سایر كتب نیز می توان آنها را یافت و امروز هم این مراسم و تشریفات در میان اقلیت زردشتی معمول است.

در این كتاب چنین آمده است:

«در آیین مزدیسنا، مانند دین كاتولیك مسیحی و برخلاف اسلام آلات و ادوات فراوان و تشریفات بسیار معمول است. این تشریفات در مورد آتشكده ها نیز مجری است: آتشگاه را در محلی قرار می دهند كه اطراف آن حتماً باز باشد. در هر آتشكده كانون ویژه ای برای برافروختن آتش هست كه جز «آتربان» (موبد نگهبان آتش) احدی حق ورود بدان ندارد.

آتربانان كه به سوی آتش می روند «پنام» (دهن بند) بر روی می بندند تا از دم ایشان آتش مقدس آلوده نگردد. در سمت راست مقر آتش، اتاقی است وسیع و چهارگوشه كه به قسمتهای متعدد و مساوی تقسیم شده، و هر یك را برای وظیفه ای معین اختصاص داده اند. این اتاق را «یزشن گاه» (محل انجام تشریفات عبادت) می نامند. . . در شریعت زردشت این قاعده مقرر بود كه آفتاب بر آتش نتابد [1]و بنابراین سبك جدیدی در ساختمان آتشكده معمول شد: اتاقی معمولاً تاریك در وسط می ساختند كه مكان افروختن آتش در آتشدان بود. . . به نسبت درجاتی كه در قاعده ی دودمانی ایرانیان قدیم موجود بود، آتشهای مختلفی وجود داشت از قبیل «آتش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 233
خانه» و «آتش قبیله» یا «قریه» (آذران) و «آتش بلوك» یا ایالت. محافظ آتش خانه «مانبذ» نام داشت، و برای نگهبانی آتش دو تن روحانی، و برای حراست آتش ورهران (آتش بلوك) هیأتی از روحانیان تحت ریاست یك موبد مأمور بودند. . . یكی از نسكهای اوستا ی ساسانی موسوم است به «سوزگر» و در آن تفصیلی در باب پرستش آتش مخلوط به چند قصه مسطور است: آتشكده پر از بوی كندر و دیگر مواد معطر بود. یك تن روحانی برای اینكه از نفس خود آتش را نیالاید دهان بندی بسته و آتش را با قطعات چوبی كه با مراسم مذهبی تطهیر شده بود مشتعل نگاه می داشت. این چوب غالباً از نباتی موسوم به «هذانه اپتا» بود. باری، آن روحانی دم به دم به وسیله ی دسته چوبی كه برسمه (برسم) می خواندند و مطابق آداب خاص بریده می شد آتش را به هم می زد و مشتعل می داشت و ادعیه ی معینی را تلاوت می كرد. سپس روحانیون «هئومه» (هوم) [2]نثار می كردند. در اثنای تلاوت ادعیه یا سرودن اوستا روحانیان شاخه ی نبات «هئومه» را پس از تطهیر در هاون می كوبیدند. . . در «یزشن گاه» (محل انجام تشریفات عبادت) آلات و ادوات ذیل كه هر یك به جهت منظور خاصی به كار برده می شود موجود است:

1 و 2. هاون و دسته هاون كه به منزله ی ناقوس مسیحیان است و اكنون به همان منظور به كار برده می شود ولی در اصل برای فشردن «هوم» (گیاه مقدس) استعمال می شد.

3. برسم كه اساساً از شاخه های تر چوبهای مقدس مانند انار تهیه می شد ولی امروز آن را از فلز نقره یا برنج می سازند.

4. برسمدان.

5. برسمچین كه كاردی است كوچك.

6. چند جام برای هوم و پراهوم و آب مقدس.

7. چند پیاله ی كوچك به نام طشت نیز برای هوم و پراهوم (طشت نه سوراخه) .

مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 234
8. ورس كه ریسمانی است كوچك كه از موی گاو بافته می شود و شاخه های برسم را با آن به هم می پیوندند.

9. سنگ بزرگی به نام «ارویس گاه» كه چهارگوشه بوده و آلات مزبور را روی آن می چینند. » [3] ایضاً می گوید:

«در فرهنگهای فارسی آمده: برسم شاخه های باریك بی گره باشد به مقدار یك وجب كه آن را از درخت هوم ببرند و آن درختی است شبیه درخت گز و اگر هوم نباشد درخت گز و الاّ درخت انار، و رسم بریدن آن چنان است كه اول كاردی كه دسته ی آن هم آهن باشد و آن را برسمچین خوانند پادیاوی كنند یعنی پاكیزه بشویند و آب كشند پس زمزم نمایند، یعنی دعایی كه در وقت عبادت آتش و بدن شستن و چیزی خوردن می خوانند بخوانند و برسم را با برسمچین ببرند. » [4] آنگاه می گوید:

«در مراسم كنونی زرتشتیان ایران هنگامی كه موبد به خواندن نیایش مشغول است، موبد دیگر مراقب آتش است و شاخه های مورد را كه در برسمدان نهاده اند برمی دارد و می گرداند و دست به دست می دهد و دوباره بر جای می گذارد. » ایضاً می گوید:

«دارمستتر در زند اوستا ی خود می نویسد: دو قسم آتشكده موجود است.

معابد بزرگ را «آتش بهرام» می نامند، معابد كوچك را «آدران» یا «آگیاری» خوانند. در بمبئی (هندوستان) سه آتش بهرام و در حدود صد آگیاری موجود است. فرق بین آتش بهرام و آدران اساساً در چگونگی آتش و سپس در اصل و طرز تهیه ی آن می باشد. تهیه ی آتش بهرام یك سال به طول می انجامد و آن از سیزده قسم آتش مختلف تشكیل می شود و در خود جوهر آنها را كه به منزله ی روح همه ی آتشها می باشد تمركز می دهد. تهیه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 235
و تصفیه ی این آتشها مستلزم تشریفات مختلف است كه در «وندیداد» (یكی از اجزای اوستا ی ساسانی) توضیح داده شده است. طبق سنت زردشتیان هر یك از حوزه های بهدینان باید آتش بهرام داشته باشد. بعضی دستوران (روحانیان زردشتی) معتقدند كه فقط یك آتش بهرام باید باشد، چه آن شاه است و چند پادشاه در اقلیمی نگنجند. . . وی چون شاه است «اریكه» ای لازم دارد، بدین منظور شش قطعه چوب صندل را دو به دو منظم كرده روی یكدیگر به شكل اریكه ای پله دار قرار می دهند. » [5] آری، این است قسمتی از مراسم و تشریفات تعظیم و تقدیس آتش در میان زردشتیان. من فعلاً كاری ندارم كه این عملیات از نظر توحیدی چه وضعی دارد؛ آیا شرك است یا توحید؟ بت پرستی است یا خداپرستی؟ اما مایلم تو خواننده ی محترم چند لحظه از نظر منطق درباره ی این مراسم بیندیشی، ببینی خرافی تر از اینها هم كاری در جهان هست؟ آن وقت مقایسه ای كن اینها را با عبادات اسلامی: با نماز اسلام، با اذان اسلام، با جمعه و جماعت اسلام، با حج اسلام، با مسجد و معبد و مراسم عبادت اسلام، با مضامین اذكار و اوراد و تسبیحها و تحمیدهای اسلامی. آنگاه ببین تفاوت ره از كجاست تا به كجا! و سپس ببین آیا مردم ایران حق داشتند كه با آشنا شدن با تعلیمات اسلامی یكباره به همه ی اینها پشت كردند یا نه؟ .

در خاتمه ی این بحث بد نیست ناله ی یك جغد را در اینجا منعكس كنیم و به عموم خوانندگان ارزش این ناله ها را بفهمانیم.

ابراهیم پورداود درباره ی آتشكده ی شهر نوساری هندوستان كه به نام ایرانشاه معروف است و از نوع آتشهای بهرام است كه تفصیلش را خواندید، می گوید:

«در سنت پارسیان است كه آتش بهرام را مهاجرین از ایران با خود آوردند.

شاید هم درست باشد، چه غالباً در تاریخ طبری و مسعودی می خوانیم كه ایرانیان از بیم آن كه آتش به دست دشمنی افتد و خاموش شود، در وقت شكست آن را [6]با خود برداشته به جای دورتر فرو می گذاشتند. هرچند كه به تدریج آتشكده های باشكوه ایران خاموش و به مسجد تبدیل یافت، ولی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 236
تا حدی كه ممكن بود در نگهداری آن كوتاهی نكردند. یزدگرد سوم پس از شكست نهاوند، خود بشخصه آتش مقدس ری را كه مخصوصاً محترم شمرده می شد برگرفته به مرو برد. اگر هم «ایرانشاه» پس از ورود مهاجرین در «سنجان» در سال 716 برپاشده باشد باز 1230 سال از عمرش می گذرد و هماره پریشانی و سرگشتگی خواستارانش را در كشور بیگانه نگران بود، ولی در كشاكش روزگار رنگ سرخ خویش نباخته، یاران را با زبان گرم به پایداری و دلگرمی پند همی داد. پس از شكست سنجان در جایی كه بیشتر اقامت نموده نوساری است كه مدت 235 سال در آنجا بود. فقط دو سال، از سال 1733 تا 1736 در سورت (خاموشی و سردی) به سر برد. . . اینك 204 سال است كه در این ده استقرار یافته است.

هزاران تن زردشتی از دستور و موبد و هیربد و بهدین دور آن را گرفته اند.

زرتشتیان ایران و پارسیان هندوستان نیز به زیارت آن می روند. مخصوصاً ماههای اردیبهشت و آذرماه اوقات زیارت آنجاست. از سرای این «ایران خدیو» (یعنی آتشكده ی ایرانشاه) در بامداد و نیمروز و شام سرود اوستا از موبدان سفیدپوش بلند است. ایرانشاه با صدها خدّام خود یادآور آتشكده های شیز و ری و استخر با فرّوشكوه ساسانیان است. » [7] هیچ كس باور می كند كه در این قرن مردی كه مدعی مقام استادی دانشگاه است، تا این حد تجاهل كند؟ نمی دانم جهالت است یا تجاهل؟ اما روی استعمار سیاه با دست پروردگانش.
[1] . عجیب است كه زردشتیان و طرفداران آنها تقدیس آتش را می خواهند تحت عنوان اینكه آتش از جنس نور است و نور مقدس است زیرا خداوند نورالانوار است توجیه كنند، و از طرف دیگر تابش آفتاب را بر آتش مقدس سبب آلودگی آن می دانند! !
[2] . این همان چیزی است كه زردشت آن را منع كرده و كثیف خوانده است.
[3] . تلخیص از مزدیسنا و ادب پارسی، از ص 297 تا 305.
[4] . همان، ص 401.
[5] . صفحات 355- 357.
[6] . و در واقع خدا و «پناه جهان» را همچنانكه در بندهش آمده و در صفحات پیشین نقل كردیم، از ترس از جایی به جایی می برده اند! ! !
[7] . به نقل مزدیسنا و ادب پارسی، ص 358و359.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است