در
کتابخانه
بازدید : 447853تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران
Collapse بخش دوم: خدمات اسلام به ایران بخش دوم: خدمات اسلام به ایران
Expand بخش سوم: خدمات ایران به اسلام بخش سوم: خدمات ایران به اسلام
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی از مسائل مهم و قابل توجه درباره ی نظام فكری و اعتقادی و عملی زردشتیان مقارن ظهور اسلام، مسأله ی تقدیس و تعظیم و پرستش آتش است.

این كار از قدیمترین دوران باستانی سابقه دارد و تا به امروز ادامه یافته است.

بوعلی سینا در فصل هفتم از فن دوم طبیعیات شفا می گوید:

«طبقاتی از پیشینیان كه به فلسفه ی اضداد تمایل داشتند و معتقد بودند كه همه چیز از «ضدین» به وجود می آید و در این جهت در مسأله ی خیر و شر،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 217
نور و ظلمت به عنوان دو ضد واقع شده بودند، در تمجید و تعظیم آتش راه مبالغه پیش گرفتند و آتش را شایسته ی تقدیس و تسبیح (پرستش) دانستند، بدین جهت كه آتش عنصر نورانی است و برعكس زمین و خاك عنصر ظلمانی می باشد و لهذا شایسته ی تحقیر است. » [1] اگر سخن بوعلی را مأخذ قرار دهیم، آتش پرستی به دنبال فكر دوگانگی هستی و فلسفه ی خیر و شر و نور و ظلمت پدید آمده است، ولی اگر توجیه محققان جدید را بپذیریم كه مدعی هستند سابقه ی آتش پرستی از دوران طبیعت پرستی است و در آن دوران بشر هر چیز مفید را به خاطر اینكه بیشتر فایده برساند و هر چیز مضر را به خاطر اینكه از شرش مأمون بماند می پرستیده است، بشر قبل از اینكه به مسأله ی خیر و شر به صورت فلسفی توجه پیدا كند، یعنی قبل از آنكه هر موجودی را ممزوجی از دو عنصر خیر و شر و نور و ظلمت بداند، آتش را می پرستیده است. در آن ادوار فقط اشیاء را به دو دسته ی مهم تقسیم می كرده است. یك دسته را خوب و دسته ی دیگر را بد می دانسته است و احیاناً برای هر نوع از این انواع، خدایی قائل بوده و آن خدا را خوب یا بد می دانسته است. و اما اینكه در هر موجودی دو عنصر تشخیص دهد و هر مركّبی را ممزوجی از ضدین بداند مربوط است به دوره هایی كه فكر بشر تكامل بیشتری یافته بوده است. به هرحال، قدر مسلّم این است كه تقدیس و تعظیم آتش در میان آریائیان سابقه ی زیادی دارد و از هر عنصر دیگر بیشتر مورد توجه بوده است.

آقای دكتر معین می گوید:

«قطع نظر از اوستا و بویژه گاتها كه قدمت آن را از هزاروصد تا هفتصدِ پیش از مسیح نوشته اند، در جزء آثار قدیم ایران در اسحق آوند جنوب بهستان (بیستون) نقشی از زمان مادها مانده كه قدمت آن به قرن هشتم پیش از مسیح می رسد. اكنون این نقش موسوم است به «دكان داود» و آن گوری است كه در بدنه ی كوه تراشیده شده و تصویر آن عبارت است از یك ایرانی كه در برابر آتش ایستاده است. گیرشمن گوید: ما سه معبد از عهد هخامنشی می شناسیم، یكی در «پاسارگاد» كه به امر كورش ساخته شده،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 218
دیگری در نقش رستم در جبهه ی مقبره ی داریوش كه شاید به دستور خود او بنا شده و سومین در شوش كه ظاهراً متعلق به زمان اردشیر دوم است. » [2] مطلبی كه قابل توجه است این است كه عكس العمل زردشت در مقابل این عمل چه بوده است؟ آیا زردشت این كار را نهی كرده و بار دیگر بعد از او رواج یافته و عملاً جزء بلكه ركن دین زردشتی قرار گرفته است، یا زردشت با تعظیم و تقدیس آتش به همان شكلی كه بوده مخالف نبوده است؟ .

اگر روایات خود زردشتیان و مخصوصاً اوستا ی موجود را ملاك قرار دهیم، زردشت با این كار موافق بوده است.

آقای دكتر معین می گوید:

«آذر نام یكی از ایزدان مزدیسناست. «آذر ایزد» (فرشته ی آذر و یا رب النوع آذر) در اوستا غالباً پسر اهورامزدا خوانده شده [3]. از این تعبیر خواسته اند بزرگی مقام او را برسانند، چنانكه «سپندارمذ» فرشته ی موكل زمین را نظر به سود آن، «دختر اهورامزدا» [4]نامیده اند. در یسنا 25 بند 7 آمده است: آذر پسر اهورامزدا را می ستاییم، تو راای آذر مقدس و پسر اهورامزدا و سرور راستی ما می ستاییم، همه ی اقسام آتش را می ستاییم. در بندهای 46- 50 از «زامیادیشت» ، «ایزد آذر» رقیب «آژی دهاك» (ضحاك) شمرده شده است كه از طرف «سپنت مئنیو» ضد ضحاك برانگیخته شده تا وی را از رسیدن به «فر» یعنی فروغ سلطنت باز دارد. » [5] از نظر تاریخی به هیچ وجه نمی توان قرائنی به دست آورد كه زردشت مخالف تقدیس و تعظیم آتش بوده است. در گاتاها كه از نظر اصالت و انتساب به شخص زردشت معتبرترین قسمتهای اوستا ست، سخن از نیازبردن به آتش هست. چیزی كه هست برخی مدعی هستند كه اعتقاد شخص زردشت با آنچه در بالا از یسناها و یشتها نقل كردیم تفاوت داشته است. جان ناس می گوید:

«از تشریفات و آداب عبادات و اعمال مذهبی از مذهب اصلی زردشت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 219
چیز مهمی باقی نمانده. همین قدر معلوم است كه زردشت رسوم و مناسك آریانهای قدیم را كه مبتنی بر اعتقاد به سحر و جادو و بت پرستی بوده و رو به زوال می رفته بكلی منسوخ فرموده است. تنها یك رسم و یك عبادت از زمان زردشت باقی مانده است و آن، چنانكه گفته اند وی در هنگام انجام مراسم پرستش در محراب آتش مقدس به قتل رسید و در هنگام عبادت جان سپرد. در یكی از سرودهای گاتاها آمده است كه زردشت می گوید:

«هنگامی كه بر آذر مقدس نیازی تقدیم می كنم، خود را راست كردار و نیكوكار می دانم» . و در جای دیگر آتش مقدس را عطیه ی یزدان می شمارد كه اهورامزدا آن را به آدمیان كرامت فرموده. ولی باید دانست كه زردشت خود آتش را نمی پرستیده و آن عقیده كه پیشینیان و نیاكان او درباره ی این عنصر مقدس داشته اند وی نداشته است و معتقدات او با آنچه بعدها آتش پرستان اخیر عنوان كرده اند اختلاف دارد، بلكه او آتش را فقط یك رمز قدوسی و نشانی گرانبها از اهورامزدا می دانسته است كه به وسیله ی او به ماهیت و عصاره ی حقیقت علوی خداوند دانا پی می توان برد. » [6] آنچه مسلّم است این است كه خواه آتش را تقدیس می كرده و یا نمی كرده است و بر فرضِ تقدیس به هر شكل و هر صورت بوده است، تعظیم و تقدیس و تكریم و پرستش آتش بعد از زردشت سخت بالا گرفت و بزرگترین شعار زردشتیگری شناخته شد كه هنوز هم ادامه دارد. همان طور كه در میان مسلمین مساجد و در میان مسیحیان كلیسا ساخته می شود، در میان زردشتیان آتشكده ها ساخته شد.

در دوره ی ساسانی زردشتیان به نام «آتش پرستان» شناخته می شدند. مسیحیان ایران كه در اواخر، آزادی و قدرت قابل توجهی كسب كرده و در دربار ساسانی نفوذ كرده بودند با زردشتیان درباره ی آتش پرستی مباحثه و مجادله می كردند. كریستن سن پس از آنكه می نویسد پیشرفت آیین عیسی در ارمنستان موجب تشویش و اضطراب دولت ایران شده بود و مهر نرسی پادشاه ایران پس از مشاوره با علمای زردشتی فرمانی نوشت و آنها را به ترك دین عیسوی و پذیرفتن كیش زردشتی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 220
دعوت كرد و ضمناً از آنها خواسته بود كه اصول دین خود را بنویسند، می گوید آنها نامه ی مفصل جسورانه ای نوشته اند، ضمن نامه چنین یادآور شدند:

«اما راجع به اصل دین خود اجمالاً گوییم كه مانند شما عناصر و خورشید و ماه و باد و آتش را نمی پرستیم. . . » [7] ایضاً در فصل هشتم كتاب خود می نویسد:

«. . . روحانیان زردشتی هر روز قدمی واپس می رفتند و دیگر قدرت سابق را نداشتند كه بتوانند در برابر جریانها سدی بكشند. تعدیات دیانتی تا حدی تخفیف یافت. در محافل دانشمندان، حكمت عملی احكام دین پیشی گرفت. با توسعه ی افق و انبساط افكار جدید، رفته رفته دامنه ی شك وسعت یافت. سادگی افسانه های باستانی كه در اجزاء مزدیسنی وارد بوده تدریجاً حتی علمای دین را هم ناراحت و مشوش نمود. ناچار تأویلات استدلالی برای حكایت مزبور پیش آوردند و از راههای عقلی در اثبات آنها كوشیدند. در مباحثه ای كه یكی از «مغان» با «گیورگیس» عیسوی كرده چنین گفته است: ما به هیچ وجه آتش را خدا نمی دانیم، بلكه به وسیله ی آتش خدا را می ستاییم، چنانكه شما به وسیله ی «خاج» او را عبادت می كنید. گیورگیس كه خود از مرتدان ایرانی بود، در پاسخ چند عبارت از اوستا برخواند كه در آنها آتش را چون خدایی نیایش كرده اند. آن مغ پریشان شد و برای اینكه مغلوب به شمار نیاید گفت: ما آتش را می پرستیم از این رو كه او با «اوهرمزد» از یك طبیعت است. گیورگیس پرسید: آیا هر چه در اوهرمزد هست در آتش هم هست؟ مغ جواب داد: بلی. گیورگیس گفت: آتش نجاسات و مدفوع اسب و هرچه را بیابد می سوزاند، پس اوهرمزد هم كه از همان طبیعت است این چیزها را می سوزاند؟ ! چون سخن بدین جا رسید مغ بیچاره از جواب عاجز ماند. » [8] مغان زردشتی در دوره ی اسلامی هنگامی كه باعلمای اسلامی مواجه شدند درصدد دفاع از خود برآمدند، ولی این بار نگفتند كه ما آتش را از آن جهت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 221
می پرستیم كه با اهورامزدا از یك جنس و یك طبیعت است، بلكه اساساً پرستش آتش را انكار كردند و مدعی شدند كه ما اهورامزدا را كه خدای متعال است می پرستیم و آتش را محراب و یا قبله ی خود قرار می دهیم، همچنانكه مسلمین هنگامی كه خدای متعال را پرستش می كنند و نماز می خوانند به سوی كعبه می ایستند بدون آنكه كعبه را پرستش كنند.

زردشتیان از یك طرف به پیروی از سنت قدیمی، معمولاً هر جا سخن از تقدیس و تعظیم آتش به میان [می ] آمد كلمه ی «پرستش» و «عبادت» را به كار می بردند و از طرف دیگر برای اینكه خود را از حملات مسلمین نجات دهند به جای كلمه ی «پرستش» و «عبادت» از قبله قراردادن آتش سخن به میان آوردند. دقیقی شاعر زردشتی معروف- كه مقتدای فردوسی در سرودن شاهنامه است، یعنی اول او به سرودن شاهنامه پرداخت و فردوسی راه او را تعقیب و تكمیل كرد- رسماً طبق سنت معمول زردشتیان كلمه ی پرستش را به كار می برد. آنجا كه پیام فرشته را به زردشت درباره ی آتش نقل می كند چنین می گوید:

پیامی بر از من به گشتاسب شاه
بگو كای خداوند دیهیم و گاه
سپردم به تو كار هر «آذری»
كجا زان ببینی به هر كشوری
نكوشند در كشتن آذران
به آب لطیف و به خاك گران
بفرمای با موبدان و ردان
بدان پاك پاكیزه دل هربدان
مغان را ببندند و كوشش كنند
همه «آذران» را «پرستش» كنند [9]
فردوسی نیز در تعبیرات خود از همین سنت زردشتی پیروی كرده و در بسیاری از موارد كلمه ی «پرستش» را به كار برده است. فردوسی در افسانه ی معروف «كشف آتش» می گوید:

هوشنگ یك روز مار بزرگی دید و به او حمله كرد و سنگ بزرگی برداشت كه به مار بكوبد. سنگ به مار نخورد و مار فرار كرد ولی به سنگ دیگری خورد و آتشی جهید و بدین ترتیب آتش كشف شد.

آنگاه می گوید:

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 222
نشد مار كشته ولیكن ز راز
پدید آمد آتش از آن سنگ باز
هر آنكس كه بر سنگ آهن زدی
از او روشنایی پدید آمدی
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی كرد وخواند آفرین
كه او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
فردوسی تحت تأثیر تعبیراتی كه پس از اسلام در دفاع از تعظیم و تقدیس آتش پیدا شده است، در عین اینكه تعبیر آتش پرستی می كند، باز می گوید آتش را قبله قرار دادند.

فردوسی در برخی اشعار دیگر خود دفاعهای آنها را منعكس می كند و مدعی است كه آتش برای آنها قبله و محراب بود نه معبود. در داستان رفتن كیكاوس و كیخسرو به آتشكده ی آذرگشسب چنین می گوید:

به یك هفته در پیش یزدان بدند
مپندار كاتش پرستان بدند
كه آتش بدانگاه محراب بود
پرستنده را دیده پر آب بود
بدانگه بدی آتش خوبرنگ
چو مرتازیان راست محراب سنگ

[1] . طبیعیات شفا ، چاپ قدیم تهران، ص 177.
[2] . مزدیسنا و ادب پارسی، ص 278.
[3] . همچنانكه عیسی پسر خدا خوانده شد و قرآن سخت آن را مورد حمله قرار داده است.
[4] . همچنانكه اعراب جاهلیت فرشتگان را دختران خدا می نامیدند و قرآن سخت بر آنها تاخته است.
[5] . مزدیسنا و ادب پارسی، ص 276. ایضاً كریستن سن، ص 167.
[6] . تاریخ جامع ادیان، ص 309و310.
[7] . ایران در زمان ساسانیان، ص 309.
[8] . همان، ص 456و457.
[9] . نقل از مزدیسنا و ادب پارسی، ص 283.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است