در
کتابخانه
بازدید : 447909تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران
Collapse بخش دوم: خدمات اسلام به ایران بخش دوم: خدمات اسلام به ایران
Expand بخش سوم: خدمات ایران به اسلام بخش سوم: خدمات ایران به اسلام
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
احدی از مورخان و محققان انكار ندارد كه عقاید آریایی در ادوار بعدی و مخصوصاً در دوره ی ساسانیان كه مورد بحث ماست به پستی و انحطاط گرایید. جنبه ی زیبا و عالی تعلیمات زردشت تبدیل شد به افكاری زشت و پست؛ هزاران خرافه و پیرایه در دوره ی ساسانیان به كیش زردشت بستند. در این جهت احدی اختلاف ندارد و همه معترفند.

دومزیل، ایرانشناس معروف، تحت عنوان «رفرم زردشت» می گوید:

«براستی كه افكار و تعالیم زردشت بسیار پیشرو و شجاعانه بوده است، ولی پس از درگذشت وی آنچه كه امروز به نام آیین زردشتی نامیده می شود به سرنوشت ادیان و مذاهب دیگر گرفتار آمده. ساده تر بگوییم:

تعالیم استاد تحت تأثیر سنن جاری و احتیاجات زندگی و تمایلات مؤمنین تغییر صورت داد، نوعی از شرك جای «توحید» را گرفت و ملائكه ی مقربین با خدای بزرگ كوس همطرازی زدند، ذبح و قربانی با مراسم شگفت آوری پای به عرصه نهاده و اخلاقیات جای خود را به بررسی امور وجدانی باز گذاشت. » [1]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 193
پ. ژ. دو مناشه می گوید:

«با وجود اصلاحات اساسی زرتشت، مجدداً مذهب افسانه آمیز قدیم پدیدار شد و حتی زردشت را نیز از خود دانست و «گاتها» را به تشریفات مربوط به «هئومه» كه با آن مغایرت داشت ضمیمه نمود. به این طریق خداوند بزرگ اهورامزدا با معصومین جاویدان و خدایانی كه دین مزدا آنها را به كنار رانده بود همردیف گردید. » [2] پورداود و دكتر معین نیز اعتراف دارند كه اوستا ی عهد ساسانی با اوستا ی اصلی فرق فاحش دارد و اوستا ی ساسانی تعلیمات خرافاتی قبل از زردشت را تجدید نموده است؛ مدعی هستند كه:

«آیین حقیقی و اصلی زرتشت را باید از گاتاها جست، چه بعدها به مرور تصرفاتی در آن كردند و بخصوص آیین زرتشتی دوره ی ساسانی از مبدأ خود بسیار دور گردید. » [3] گاتها كه مورد استناد پورداود و دكتر معین است، قسمتی از یسناست و یسنا یك جزء از پنج جزء اوستا ی ساسانی است. گاتاها از لحاظ تاریخی و انتساب به زردشت معتبرترین قسمتهای اوستا ست. قرائن زیادی در دست محققان است كه همه یا قسمتی از گاتها كه به صورت شعر و مناجات ادا شده، سروده ی خود زردشت است و هم معقولترین همه ی آنهاست؛ خرافاتی كه در سایر قسمتها دیده می شود در آنجا نیست یا كمتر است و احیاناً ضد آنهاست. كسانی كه زردشت را موحد می دانند، به مندرجات گاتاها استناد می كنند و سایر قسمتهای اوستا را الحاقی می دانند.

به هرحال در این جهت شكی نیست كه دین زرتشت در دوره های بعد خصوصاً دوره ی ساسانی، چه از نظر اصول عقاید و چه از نظر احكام و مقررات به پستی گراییده است. چه دلیلی بهتر از این كه «اهورامزدا» در دوره های بعد شكل و شمایل پیدا كرده و مجسمه اش همه جا دیده می شود.

قبلاً گفتیم كه زردشت آنچنانكه به او نسبت می دهند به مفهوم خدای مجرد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 194
پی برده بوده است، لهذا آنجا كه از قربانی نهی می كند می گوید «خدا جسم نیست كه احتیاج به غذا داشته باشد» [4] ولی خدا در دوره ی ساسانی رسماً دارای شكل و شمایل و ریش و عصا و رداست.

نقشهایی كه از دوره ی ساسانی در نقش رجب و نقش رستم و طاق بستان مانده و در آن نقشها اهورامزدا تاج سلطنت را به اردشیر یا شاهپور یا خسرو عطا می كند، نشان می دهد كه چگونه موبدان ساسانی از اهورامزدا كه در اندیشه ی زردشت تجرد یافته بود بتی ساخته اند.

كریستن سن نقش رستم را اینچنین شرح می دهد:

«اورهرمزد تاجی كنگره دار بر سر نهاده است و گیسوان مجعدش از بالای سر و میان تاج پیداست. حلقه های گیسو و ریش دراز و مربع او هیئتی بسیار عتیق دارد، لكن از حیث لباس چندان با شاه متفاوت نیست، او نیز نوارهای چین خورده دارد كه از تاجش آویخته است. زین و برگ اسبان (اسب خدا و اسب شاه) یكسان است، فقط لوحی كه در قسمت مقدم زین شاه نهاده اند منقش به سر شیران برجسته است اما زین اسب اورمزد دارای نقش گل است. » [5] نقش خدا (اهورامزدا) با همان ریش و عصا و یال و كوپال به عنوان یك آرم ملی بر روی تابلو بسیاری از مؤسسات زردشتی در عصر حاضر به چشم می خورد و نشانه ای از انحطاط فكری دوره ی ساسانی است. زردشتیان از یك طرف مدعی خداشناسی و توحیدند و «اهورامزدا» را همان «اللّه» مسلمین كه «لا تُدْرِكُهُ اَلْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِكُ اَلْأَبْصارَ وَ هُوَ اَللَّطِیفُ اَلْخَبِیرُ» [6]است معرفی می كنند و از طرف دیگر شكل و شمایل برایش می كشند و تاج و ریش و عصا برایش می سازند و او را به صورت یك بت نمایش می دهند.

حقیقتاً مایه ی شرمساری ایران و ایرانیان است كه با اینكه چهارده قرن است به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 195
عالیترین مفاهیم توحیدی نایل شده اند و نغزترین گفتارها را به نثر و نظم در این زمینه انشاء كرده اند، خدای مجسم و شاخ و بال دار برایش بكشند و بعد هم اصرار كنند كه این را به عنوان یك آرم ملی بپذیر. اگر این انحطاط نیست، پس انحطاط چیست؟ و اگر این بت پرستی نیست، پس بت پرستی در دنیا معنی ندارد.

چنانكه می دانیم ایرانیان مسلمان آنجا كه تعبیرات اسلامی را به لغت فارسی ترجمه كرده اند، كلمه ی «اللّه» را به كلمه ی «خدا» ترجمه كردند كه ظاهراً مخفف «خودآی» است یعنی ناآفریده شده. ایرانیان مسلمان كلمه ی «اللّه» را هرگز «اهورامزدا» ترجمه نكردند، بدین جهت كه كلمه ی اهورامزدا در میان زردشتیان آنقدر مفهوم تجسم پیدا كرده بود كه آن فرزانگان شایسته ندیدند آن را ترجمه ی كلمه ی «اللّه» قرار دهند.

چنانكه می دانیم یكی از مفاهیم مذهبی در دوره ی ساسانی كه ظاهراً مولود سیاست ساسانی است «فرّ ایزدی» است. در ابتدا به نظر می رسد كه این مفهوم یك مفهوم معنوی و مجرد است، ولی اندكی مطالعه روشن می كند كه این مفهوم نیز جنبه ی مادی و جسمانی دارد.

آقای دكتر معین می نویسد:

«طبق مندرجات اوستا «فره» را به صورت مرغ و ارغن (عقاب- شاهین) تصور می كردند. . . جمشید پس از آن كه به سخن دروغ و ناروا پرداخت، فر (پادشاهی) از او آشكارا به پیكر مرغی بدر رفت. . . در كارنامه ی اردشیر بابكان «فر» به صورت «بره» معرفی شده است. » [7] آقای دكتر معین سپس داستان گریز اردشیر و كنیزك و تعقیب اردوان آندو را نقل می كند:

«اردوان از هركس سراغ آنها را می گیرد جواب می دهند آنها را در فلان نقطه دیدیم كه بسرعت می رفتند و یك «بره» نیز پشت سر آنها در حركت بود. اردوان از موضوع «بره» در شگفت می شود و از دستور (روحانی زردشتی) می پرسد. او جواب می دهد كه آن «فره خدایی» (پادشاهی) است كه هنوز بهش نرسیده بباید كه بویسوباریم (بتازیم؟ بشتابیم؟ ) شاید كه پیش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 196
كه آن فره بهش رسد شاییم گرفتن. » [8] در دوره ی ساسانیان، آتش دختر خدا شناخته می شود [9]. اهورمزدا كه در برخی از تعلیمات زردشت مافوق همه ی موجودات است، هم آفریننده ی خرد مقدس (سپنت مئنیو) و هم آفریننده ی روح پلید (انگره مئنیو اهریمن) است؛ در عرض اهریمن قرار می گیرد و از طرفی طبقه ای پیدا می شوند كه با استناد به برخی تعبیرات اوستا خود اورمزدا و همچنین اهرمن را مخلوق موجودی دیگر به نام «زروان» (دهر، زمان لایتناهی) می دانند و چنین افسانه می سازند كه:

«زروان خدای اصیل قدیم، قربانیها كرد شاید فرزندی بیابد و او را اوهرمزد بنامد. بعد از هزار سال قربانی دادن از مؤثرترین قربانیهای خود به شك افتاد. عاقبت دو پسر در بطن او موجود شد، یكی اوهرمزد كه قربانیها به نام او كرده بود، دیگر اهریمن كه زاده ی شك و تردید او بود. زروان وعده ی پادشاهی عالم را به كسی داد كه اول به حضور او بیاید. پس اهریمن پیكر پدر خویش را بشكافت و در مقابل او ظاهر شد. زروان پرسید: كیستی؟ اهریمن در پاسخ گفت: «منم پسر تو» . زروان گفت: پسر من معطر و نورانی است و تو متعفن و ظلمانی هستی. در این اثنا اوهرمزد با پیكری معطر و نورانی پدیدار شد. زروان او را به فرزندی شناخت و به او گفت: تا امروز من از برای تو قربانی كرده ام، از این پس تو باید برای من قربانی كنی. » [10] كتاب «وندیداد» كه یك جزء از پنج جزء اوستا ی ساسانی است و اكنون در دست است، مشتمل است بر احكام و آداب زردشتی آن دوره. قسمتی از این كتاب مشتمل است بر افسون و دعا برای دربندكردن دیوها. معنی كلمه ی وندیداد «ضددیو» است. خود این لغت نماینده ی طرز تفكر خاص آن دوره است. محتویات این كتاب عقاید و آراء آن دوره را می رساند. در فصل سوم كتاب ایران در زمان ساسانیان تألیف محقق ایران شناس كریستن سن، شرح مبسوطی در زمینه ی عقاید و آداب زردشتی در این دوره داده شده است، از تشریفات خاص آتش پرستی، غذا و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 197
مشروب برای مردگان بر بامها، راندن حیوانات وحشی و پرانیدن مرغان در میان شعله ی آتش در جشن سده، نوشیدن شراب و تفریح نمودن در گرد آتش و غیره [11] كریستن سن در فصل دوم كتاب خویش می نویسد:

«روحانیون در روابط خود با جامعه وظایف متعدد و مختلف داشته اند، از قبیل اجرای احكام طهارت و اصغاء اعترافات گناهكاران و عفو و بخشایش آنان و تعیین میزان كفارات و جرائم و انجام دادن تشریفات عادی هنگام ولادت و بستن كستیك (كمربند مقدس) و عروسی و تشییع جنازه و اعیاد مذهبی. . . روزی چهار بار بایستی آفتاب را ستایش و آب و ماه را نیایش نمود. هنگام خواب و برخاستن و شستشو و بستن كمربند و خوردن غذا و قضای حاجت و زدن عطسه و چیدن ناخن و گیسو و افروختن چراغ و امثال آن بایستی هر كسی دعایی مخصوص تلاوت كند.

آتش اجاق هرگز نبایستی خاموش شود و نور آفتاب نبایستی بر آتش بتابد و آب با آتش نبایستی ملاقات نماید و ظروف فلزی نبایستی زنگ بزند زیرا كه فلزات مقدس بودند. اشخاصی كه به جسد میت و بدن زن حائض یا زنی كه تازه وضع حمل كرده- مخصوصاً اگر طفل مرده از او به وجود آمده باشد- دست می زدند بایستی در حق آنها تشریفاتی اجرا كنند كه بسی خستگی آور و پرزحمت بود. اردای ویراز كه از اولیای دین زردشتی است [12]هنگام مشاهده ی جهنم در میان معذبین مثل قاتل و لوّاط و كافر و جانی، افرادی را هم دید كه به سبب استحمام در آب گرم و آلودن آتش و آب به اشیاء پلید و سخن گفتن در حین تناول طعام و گریستن بر اموات و راه رفتن بدون كفش، در ردیف سایر گناهكاران معذب بودند. » [13] گاو و بالخصوص گاو نر تقدس مخصوصی پیدا كرده بود. در تعلیمات اصلی زردشت قربانی كردن گاو و هر حیوان دیگر- كه قبل از زردشت خون این حیوانها را می ریختند بدون آنكه منظور اطعام نیازمندان باشد بلكه به خیال اینكه ریختن خون این حیوانات سبب تقویت خدایان می گردد- ممنوع شد و تأكید شد كه از این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 198
حیوان برای زراعت استفاده شود. شاید همین تعلیم و شاید سوابق دیگر از دوران طبیعت پرستی سبب شد كه بعد از زردشت گاو كم كم در ردیف مقدسات قرار گیرد، در افسانه ی خلقت، اول مخلوق زمینی فرض شود و با گیومرد (كیومرث) به درجه ی شهادت نائل گردد و مخصوصاً ادرار گاو، مقدس و پاك كننده شناخته شود، همان طوری كه كریستن سن می گوید:

«در كتاب «وندیداد» شرح مبسوطی راجع به آب و تأثیر آن در تطهیر مندرج است. فقط چیزی كه در تطهیر مؤثرتر از آب محسوب می شد بول گاو بود. » [14] ابوالعلاء معرّی، شاعر معروف عرب در اشعار معروف منسوب به او كه اسلام و مسیحیت و یهودیت و زردشتی گری را یكجا انتقاد می كند، چنین می گوید:

عجبت لكسری و اشیاعه
و غسل الوجوه ببول البقر
وقول الیهود اله یحب
رسیس العظام و ریح القتر
وقول النصاری اله یضام
و یظلم حیاً و لاینتصر
وقوم اتی من اقاصی البلاد
لرمی الجمار و لثم الحجر
یكی دیگر از احكامی كه در اوستا ی ساسانی سخت روی آن تكیه شده است ممنوعیت دفن مردگان و آلوده كردن خاك است. در كتاب وندیداد كه قسمتی از این اوستا ست، بیش از هر موضوع دیگر درباره ی این موضوع اصرار و تأكید شده است. و چنانكه می دانیم تا كمتر از نیم قرن پیش زردشتیان ایران و هندوستان مردگان خویش را دفن نمی كردند، آنها را در بالای برجی (برج خاموشان) می گذاشتند كه طیور آنها را بخورند. از نیم قرن پیش به این طرف در اثر ممانعت دولتهای هند و ایران به لحاظ حفظالصحه ی عمومی و در اثر بیداری و روشنفكرشدن خود زردشتیان تدریجاً این كار قدغن شد. شنیده ام هنوز در یزد آن برجهای مخصوص كه مرده ها را بر روی آنها می نهاده اند موجود است.

آقای دكتر معین در این زمینه می گوید:

«در آیین مزدایی بسیاری از معتقدات دین بودایی هندی منعكس است.

عامل اساسی در اینجا آتش است. آتش در محراب زبانه می كشد و با
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 199
هدایای دائمی از خاموشی آن جلوگیری می شود. . . با این حال شیوه ی ستایش در دین ایرانی بیشتر آشكار است و درست به همین دلیل از سوزاندن و دفن مردگان خودداری می شود، زیرا عقیده بر آن است كه نعش مردگان، آتش و زمین را كه پاكیزه اند ملوّث خواهد ساخت. از این رو نعش مردگان را به دشتها برده و طی تشریفات خاصی در هوای آزاد قرار می دهند. » [15] معلوم می شود در آیین مزدایی به پاك و طاهر بودن آب و خاك و آتش توجه شده است و اما به پاك كنندگی و مطهِّربودن این عناصر توجه نشده است.

كریستن سن می گوید:

«آگاتیاس صریحاً می گوید كه به دخمه نهادن مردگان از عادات ایرانیان عهد ساسانی بود. هیون تسانگ، زوار بودایی چینی فقط اجمالاً تذكر می دهد كه ایرانیان غالباً اجساد مردگان خود را رها می كردند (بیل، 2، ص 278) . اینوسترانتزف رساله ای در باب رفتار ایرانیان قدیم با مردگان خود به روسی نوشته است. » [16] ایضاً در داستان مغضوب شدن «ارتشتاران سالار سیاوش» در دربار قباد می نویسد:

«از جمله ایرادهای مهمی كه انجمن بزرگ (محكمه ی عالی به ریاست موبدان موبد) به او گرفت این بود كه: سیاوش نمی خواسته است موافق عادات جاریه زندگی كند و تأسیسات ایرانی را محفوظ نگه دارد، خدایان جدید می پرستیده و زن خود را كه تازه بدرود حیات گفته «دفن» كرده است، برخلاف آیین زردشتی كه مقرر می دارد اموات را در دخمه بگذارند تا مرغان شكاری آنها را بخورند. » [17] آقای رشید یاسمی مترجم كتاب ایران در زمان ساسانیان می گوید:

«. . . هخامنشیان معلوم نیست همه ی رفتار خود را تابع احكام زردشت كرده باشند، بعضی پرستش آناهیتا و دفن اموات را در مقابر نمونه ی مخالفت آنان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 200
با شریعت دانسته اند. » [18] آقای یاسمی ضمناً می خواهد مدعی شود كه ممنوعیت دفن اموات در آیین زردشتی در دوره ی هخامنشی نیز سابقه دارد.
[1] . تمدن ایرانی، ترجمه ی دكتر بهنام، ص 144.
[2] . تاریخ تمدن ایرانی، به قلم جمعی از خاورشناسان، ترجمه ی جواد محیی، ص 94. ایضاً همان كتاب، ترجمه ی دكتر عیسی بهنام، ص 89.
[3] . مزدیسنا و ادب پارسی، ص 198.
[4] . قرآن كریم می فرماید: «لَنْ یَنالَ اَللّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ یَنالُهُ اَلتَّقْوی مِنْكُمْ» ولی قرآن اصل قربانی را به عنوان اطعام فقرا منع نمی كند: «وَ أَطْعِمُوا اَلْبائِسَ اَلْفَقِیرَ» ، «فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا اَلْقانِعَ وَ اَلْمُعْتَرَّ» .
[5] . ایران در زمان ساسانیان، ص 112. ایضاً رجوع شود به صفحه ی 110 شمایل خدا در نقش رجب، و صفحه ی 257 شمایل خدا در نقش رستم، و صفحه ی 481 شمایل خدا در طاق بستان.
[6] . انعام/103.
[7] . مزدیسنا و ادب پارسی، ص 420.
[8] . همان، ص 421.
[9] . ایران در زمان ساسانیان، ص 168.
[10] . همان، ص 173. ایضاً تاریخ ایران باستان، تألیف مرحوم مشیرالدوله، چاپ جیبی، ج /6ص 1524، با اختلاف اندكی در جزئیات.
[11] . كریستن سن اینها را از بیرونی نقل می كند.
[12] . اردای ویرافنامه كتابی است كه مكاشفه یا معراج نامه ی این روحانی زردشتی به شمار می رود.
[13] . ایران در زمان ساسانیان، ص 141.
[14] . همان، ص 167.
[15] . مزدیسنا و ادب پارسی، ص 53 و54.
[16] . ایران در زمان ساسانیان، ص 52.
[17] . همان، ص 380.
[18] . همان، ص 349 (پاورقی) .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است