در
کتابخانه
بازدید : 447988تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران
Collapse بخش دوم: خدمات اسلام به ایران بخش دوم: خدمات اسلام به ایران
Expand بخش سوم: خدمات ایران به اسلام بخش سوم: خدمات ایران به اسلام
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در حدود دو هزار و پانصد سال پیش، در هندوستان در پای كوههای هیمالیا در میان مردمی كه به «ساكیاها» معروف بودند، شاهزاده ای به دنیا آمد و در حدود سی سال در ناز و نعمت بزیست. در خلال آن ایام با علوم زمان خود و بالأخص با تعلیمات كتاب مقدس هندوها كه به نام «وداها» معروف است آشنا شد. پس از آن در اثر یك انقلاب روحی مدت هفت سال از تخت و تاج و ناز و نعمت كناره گیری كرد و به خلوت و انزوا و ریاضت و تفكر پرداخت. آن چیزی كه او را رنج می داد این بود كه رنج و درد از كجا برای آدمیزادگان فرود آمده است و چگونه آدمیان می توانند زندگی سعادتمندانه ای پیشه سازند. پس از سالها رنج و ریاضت و تفكر و خلوت، عاقبت در زیر یك درخت انجیر اندیشه ای را كشف كرد كه به عقیده ی خود او راز زندگی و سعادت است، و از آن پس خلوت و انزوا را ترك كرد و منكر ریاضت شد و به ارشاد و تعلیم خلق پرداخت. آنچه او كشف كرد یك قانون ساده و طبیعی بود و آن اینكه بر جهان قانون پاداش و كیفر حكمفرماست، از نیكی نیكی و از بدی بدی می زاید.

این شاهزاده كه به نام «سیداتا» خوانده می شد و بعدها لقب «بودا» یافت، پس از كشف این قانون منكر قربانی و دعا و زاری و پرستش خدایان و تأثیر این اعمال در سرنوشت انسان شد. خدایان را انكار كرد و به قانون ازلی جهان ایمان آورد. كتاب مقدس «ودا» را كه دعوت به قربانی و دعا و غیره كرده و هم انسانها را به حسب اصل آفرینش متفاوت فرض كرده نیز مورد انكار و انتقاد قرار داد.

آیین و مسلك بودا بیش از آنكه به یك دین شباهت داشته باشد به یك فلسفه شبیه است، ولی پیروان او تدریجاً آیین او را به صورت یك آیین مذهبی درآوردند و خود او را كه منكر عبادت و پرستش خدایان بود تا حد یك معبود بالا بردند، معابد ساختند و مجسمه ی بودا را در معابد برپا كردند و گفته های او را پس از خودش گرد آورده نام «سه سبد دانش» به آن دادند.

بودا در زمان خودش پیروان زیاد پیدا كرد. دو ایالت از ایالات هند كه یكی از آنها مقر پادشاهی پدر وی بود به او گرویدند و تدریجاً توسعه یافت. در دورانهای بعد، یكی از سلاطین معروف و مقتدر هند به نام «آشوكا» در قرن چهارم قبل از میلاد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 179
به دین بودا گروید و تعالیم او را احیا كرد و صومعه های بسیار به امر او بنا كردند.

دین بودا در سراسر هند شهرت و عظمت و پیروان فراوان پیدا كرد، ولی تدریجاً بخصوص پس از نفوذ اسلام در هند این دین از مولد و وطن خود رخت بر بست و در عوض در كشورهای مجاور نفوذ یافت. در حال حاضر دین بودایی یكی از ادیان بزرگ عالم است و پیروان بودا را اكنون مردم سیلان و برمه و سیام [1]و ویتنام و جزائر فُرمز [2]و ژاپن و كره و چین و تبت و مغولستان تشكیل می دهند.

دین بودا از هند به ایران نفوذ كرد. كریستن سن می گوید:

«در دوره ی تسلط یونانیان (پس از حمله ی اسكندر) دیانت بودایی در ولایات شرق ایران نفوذ یافت و پادشاه هند موسوم به «آسوكا» كه در حدود 260 سال قبل از میلاد دین بودایی گرفته بود، دعاتی به ایالت گنداره (دره ی كابل) و باختر گسیل داشت.

. . . بوداییان در قرون نخستین میلادی در ولایت گنداره، ویهارها یعنی صومعه های بسیار ساختند و امروز در ویرانه های آن معابد نقوش برجسته ای به سبك آمیخته ی یونانی و هندی یافته اند. . . در بامیان مغرب كابل، مجسمه های عظیمی از بودا هست كه در كوه كنده اند. . .

از سفرنامه ی هیون تسانگ معلوم می شود كه تا قرن هفتم میلادی صومعه های بودایی در ایران وجود داشته است و نیز بنا بر روایت او از اتباع سایر دیانات هندی هم جماعاتی مقیم ایالات شرقی ایران بوده اند. » [3] و هم او گوید:

«در اواخر قرن دوم و اوایل قرن اول میلادی «مناندر» پادشاه دره ی كابل و هندوستان كه در هندوستان به تسخیر ممالكی موفق شد، دین بودا گرفت و در میان پیروان آن آیین شهرتی عظیم یافت. » [4] نیز می گوید:

«در سال 125 میلادی كشور قندهار و پنجاب به پادشاهی تعلق گرفت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 180
«كانیسكا» نام كه در ادبیات بودایی شهرتی به كمال دارد و از مبلغین بزرگ و معتقدین به دیانت بودا به شمار است. » [5] مذهب بودا تدریجاً از این منطقه رخت بر بسته است. قبلاً نقل كردیم كه بوداییان و مانویان كه جزء اقلیتهای مذهبی ایران بودند، برخلاف اكثریت زردشتی فعالانه در مقابل مسلمین مقاومت كردند. و هم نقل كردیم كه خاندان برمكی قبل از مسلمانی، خدمتكار معبد بودایی در بلخ بوده اند.

دین بودا پس از اسلام نتوانست در ایران تاب بیاورد؛ تدریجاً از این منطقه رخت بر بست همچنانكه از مهد تولد خویش هندوستان نیز عقب نشینی كرد و البته انحطاط و زوال بودایی از ایران تدریجی بوده است.

در كتاب تمدن ایرانی می نویسد:

«آبادی و اهمیت ابنیه ی مذهبی بامیان (ناحیه ای از افغانستان نزدیك كابل) در قرن هفتم (میلادی) به قلم هیون تسانگ برای ما نقل شده است. راهبی از اهل كره در قرون بعد از آنجا گذشته و نقل می كند كه پادشاه آن محل یك ایرانی پیرو مذهب بودا بوده است و قشون نیرومندی در اختیار دارد ولی كمی بعد در قرن سوم هجری یعقوب لیث صفاری آن ناحیه را متصرف شد. » [6] اوضاع و احوال نشان می دهد دین بودا كه از مشرق ایران یعنی هندوستان آمده و در ایران نفوذ كرده بود تدریجاً پیشروی می كرد، همچنانكه مذهب مسیح كه از غرب ایران و بین النهرین آمده بود در حال پیشروی بود. دین بودا به طرف غرب پیش می رفت و دین مسیح به طرف شرق، و البته دولت شاهنشاهی ایران كه دین زردشتی را دین رسمی قرار داده و از آن حمایت می كرد و به روحانیون زردشتی قدرت فوق العاده داده بود مانع پیشروی این دو دین بود و تا حدود زیادی نمی گذاشت این دو دین پیشروی كنند. قبلاً كتیبه ی موبد كریتر را نقل كردیم كه صریحاً نوشته است:

«عده ای از مبلغان مذاهب خارجی را كه ماندن آنها در ایران صلاح نبود از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 181
این كشور بیرون كردند مانند یهودیها، «سمناها» (شمن ها) یا رهبانان بودایی، برهماییها، ناصریها، مسیحیان. . . » ولی آن چیزی كه به فعالیت بودایی در ایران خاتمه داد و مسیحیت را در اقلیت ناچیزی قرار داد، جلو پیشروی بودایی را به سمت غرب و جلو پیشرفت مسیحیت را به سمت شرق گرفت- كه هنوز هم كشیشان و مستشرقان كشیش مسلك، آه حسرت آن را می كشند- اسلام بود.

به هر حال یكی از ادیان آن روز ایران بودایی بوده است ولی بودایی مانند یهودی، برخلاف مسیحی و مانوی و مزدكی نقش فعالی از نظر سیاسی نداشته است و لهذا كمتر متعرض آنها شده اند.
[1] . [تایلند] .
[2] . [تایوان ] .
[3] . ایران در زمان ساسانیان ، ص 60.
[4] . همان كتاب، ص 42.
[5] . همان كتاب، ص 44.
[6] . ص 407.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است