در
کتابخانه
بازدید : 447993تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران
Collapse بخش دوم: خدمات اسلام به ایران بخش دوم: خدمات اسلام به ایران
Expand بخش سوم: خدمات ایران به اسلام بخش سوم: خدمات ایران به اسلام
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ساسانیان چون سیاست كشور را بر اساس مذهب نهاده بودند و آیین زرتشتی را مذهب رسمی اعلام كردند و به روحانیون زرتشتی قدرت فوق العاده دادند، با پیروان سایر مذاهب غالباً حسن سلوك نداشتند و احیاناً تحت تأثیر روحانیون زرتشتی، مردم را مجبور به ترك مذهب خود و پیروی از مذهب زرتشتی می كردند و این مذهب را با زور شمشیر به مردم تحمیل می نمودند.

كریستن سن می گوید:

«روحانیان زردشتی بسیار متعصب بودند و هیچ دیانتی را در داخل كشور تجویز نمی كردند، لیكن این تعصب بیشتر مبتنی بر علل سیاسی بود. دین زردشت دیانت تبلیغی نبود و رؤسای آن داعیه ی نجات و رستگاری كلیه ی ابناء بشر را نداشتند اما در داخل كشور مدعی تسلط تام و مطلق بودند؛ پیروان سایر دیانات را كه رعیت ایران به شمار می آمدند محل اطمینان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 158
قرار نمی دادند، خاصه اگر همكیشان آنها در یكی از ممالك خارجه دارای عظمتی بودند. » [1] سعید نفیسی می گوید:

«مهمترین سبب آشفتگی اوضاع ایران در دوره ی ساسانیان این بوده است كه پیش از پادشاهی این خاندان، همه ی مردم ایران پیرو دین زردشت نبودند و اردشیر بابكان چون موبدزاده بود و به یاری روحانیان دین زردشت به سلطنت رسید، به هر وسیله كه بود دین نیاكان خود را در ایران انتشار داد و چون پایه ی تخت ساسانیان بر پشتیبانی موبدان قرار گرفت، از آغاز روحانیان نیروی بسیاری در ایران یافتند و مقتدرترین طبقه ی ایران را تشكیل دادند و حتی بر پادشاهان برتری یافتند، چنانكه پس از مرگ هر پادشاهی تا از میان كسانی كه حق سلطنت داشتند كسی را برنمی گزیدند و به دست خود تاج بر سرش نمی گذاشتند به پادشاهی نمی رسید. به همین جهت است كه از میان پادشاهان این سلسله تنها اردشیر بابكان پسرش شاپور را به ولیعهدی برگزیده است و دیگران هیچیك جانشین خود را اختیار نكرده و ولیعهد نداشته اند، زیرا اگر پس از مرگشان «موبدان موبد» به پادشاهی وی تن در نمی داد به سلطنت نمی رسید. در تمام این دوره پادشاهان همه دست نشانده ی «موبدان موبد» بودند و هر یك از ایشان كه فرمانبردار نبود دچار مخالفت موبدان می شد و او را بدنام می كردند، چنانكه یزدگرد دوم كه با ترسایان بدرفتاری نكرد و به دستور موبدان به كشتار ایشان تن در نداد، او را «بزهكار» و «بزهگر» نامیدند و همین كلمه است كه تازیان «اثیم» ترجمه كردند و وی پس از هشت سال پادشاهی ناچار شد مانند پدران خود با ترسایان ایران بدرفتاری كند. » [2] ایضاً می گوید:

«در ارمنستان كه از زمان تشكیل دولت «ماد» چه در دوره ی هخامنشی و چه در دوره ی اشكانی و ساسانی همیشه از ایالات مسلّم ایران بوده و مدتهای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 159
مدید شاهزادگان اشكانی در آنجا پادشاهی كرده اند، ساسانیان سیاست خشنی پیش گرفته بودند و به زور شمشیر می خواستند دین زرتشتی را در آنجا رواج دهند. ارمنیان در نتیجه ی همین خونریزیها قرنها پایداری و لجاجت كرده، نخست در مذهب بت پرستی خود پافشرده و سپس در حدود سال 302 میلادی اندك اندك بنای گرویدن به دین عیسوی را گذاشتند و طریقه ی مخصوصی اختیار كردند كه به كلیسای ارمنی معروف است، و در نتیجه ی همین اختلاف مذهبی در تمام دوره ی ساسانیان كشمكش بر سر ارمنستان در میان ایران و روم باقی بود و این اختلاف نیز نه تنها ایران را در برابر امپراطوران روم و بیزنتیه یا بوزنتیه (بیزانس) و رومیة الصغری یا روم غربی و شرقی ضعیف می كرد، بلكه كار بیگانگان دیگر و از آن جمله تازیانی را كه به ایران حمله بردند آسان كرد. » [3] ایضاً می گوید:

«از كریتر، موبدان موبد زمان شاپور اول كه پس از او نیز مدتی بر سر كار بوده، سه كتیبه در نقش رجب و سرمشهد و كعبه ی زردشت باقی است و جزئیات اقداماتی را كه به زور شمشیر برای انتشار دین زرتشت در نواحی مختلف به كار برده است بیان می كند. » [4] در كتاب تمدن ایرانی ، فصل پنجم درباره ی كتیبه ی موبد سابق الذكر چنین می نویسد:

«در سال 1939 میلادی در نقش رستم، نزدیك تخت جمشید، هیئت حفاری بنگاه خاوری شیكاگو در سمت مشرق بنایی كه «كعبه ی زرتشت» نام دارد، كتیبه ی طویلی به دست آورد كه در آن موبد «كریتر» شرح می دهد كه چگونه از 242 تا 293 بعد از میلاد كم كم ریاست روحانیون مذهب زرتشت را اشغال كرده است. یكی از این كتیبه ها حكایت می كند كه چگونه عده ای از مبلغان مذاهب خارجی [5]را كه ماندن آنها در ایران صلاح نبود از این كشور بیرون كردند، مانند یهودیها، «سمناها» یا رهبانان بودایی،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 160
برهماییها، ناصریها، مسیحیان، «موكتكاها» یا نجات یافتگان (كه احتمالاً از هندیها بوده اند) و بالأخره زندیقها یعنی پیروان مانی. » [6] البته همه ی دوره ی ساسانی از نظر سختگیریهای مذهبی یكسان نبوده است، همچنانكه قدرت روحانیون زردشتی همه وقت یكسان نبوده و همه ی سلاطین ایران تحت نفوذ مطلق آنان نبوده اند. شاپور اول، یزدگرد اول، خسرو انوشیروان لااقل در قسمتی از دوران زمامداری خود روش نسبتاً آزادمنشانه ای نسبت به اتباع سایر مذاهب داشته اند.

در كتاب تمدن ایرانی مقاله ی «وضع مذهب در ایران غربی در زمان ساسانیان» پس از نقل كتیبه ی موبد «كریتر» و سختگیریهایی كه در زمان او می شده است، می گوید:

«از طرف دیگر وقایع نگار ارمنی «الیزه وارداپت» از دستخطی یاد می كند كه مربوط به شاپور است و در آن امر داده شده كه مغها و یهودیها و پیروان مانی و طرفداران تمام مذاهب دیگر را در هر نقطه از ایران كه باشند آزاد بگذارند و مانع انجام مراسم مذهبی آنها نگردند. كتیبه ی اول مربوط به آزاری است كه در زمان پادشاهی بهرام دوم بین 277 و 293 میلادی نسبت به اقلیتها انجام گرفته، و دستور دوم راجع به آزادی مذاهب است كه افتخار آن را باید به شاپور اول (242- 273) نسبت داد. » [7] كریستن سن در فصل ششم كتاب خویش كه راجع به عیسویان ایران بحث می كند، وضع كلی عیسویان را در آن عهد چنین شرح می دهد:

«برای توضیح روابط بین عیسویت و دیانت رسمی ایران در قرون چهارم و پنجم به ذكر عباراتی چند از «زاخو» مبادرت می ورزیم: عیسویت در عهد ساسانی همیشه حتی در سخت ترین دوره های زجر و تعدی، مجاز بوده است، اگرچه گاهی بعضی مجامع عیسوی در شهرها و دهات دستخوش آزار عمّال ایرانی می شده اند. عیسویان اصول دینی خود را در انجمنهایی كه در سنوات 410 و 420 در پایتخت كشور ایران تشكیل یافت، با حضور
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 161
دو نفر نماینده ی دولت امپراطوری بیزانس برقرار نمودند كه یكی «ماروثا» اسقف میافارقین بود و دیگر «آكاس» اسقف آمیدا. «افرعت» خطب و مواعظ خود را در سخت ترین ایام جور و تعدی كه نسبت به عیسویان در زمان شاپور دوم جاری بود، نوشته است و معذلك اثری در این رسالات دیده نمی شود حاكی از اینكه اجرای مراسم دیانت عیسوی در آن عهد به طور عادی و بدون مانع جریان نداشته باشد. فشار همیشه متوجه علمای دین مسیح بوده اما هیچ گفته نشده است كه عامه ی مسیحیان را زجر یا مجبور به ارتداد نموده باشند. ظاهراً عیسویان چه در كشور ایران، چه در دولت امپراطوری روم در روابط حقوقی بین خود تابع قانون سریانی و رومی بودند كه ظاهراً آن را با عرف محل وفق می داده اند. كشتارهای بزرگ ندرتاً اتفاق می افتاد و غالباً عیسویان می توانستند به آرامی تحت هدایت معنوی جاثلیقان و اسقفان خود زیست كنند. » [8] به طور كلی مذهب مسیح به عنوان یك اقلیت مذهبی آزاد بوده است و در عین حال مكرر از آزار مسیحیان در فواصل مختلف تاریخ یاد می شود و ظاهراً بیشتر ریشه ی سیاسی داشته است؛ یعنی اقلیت مسیحی ایران غالباً در كشمكشهای ایران و امپراطوری روم به حكم وابستگی مذهبی جانب هم مذهبان خود را نگاه می داشته اند و به همین جهت مورد خشم سلاطین ایران قرار می گرفته اند.

كریستن سن درباره ی یزدگرد اول می گوید:

«. . . مسالمتی كه یزدگرد اول در روابط خود با عیسویان اظهار می كرد بلاشك معلول جهات سیاسی بود، زیرا با استوار كردن بنیان صلح ایران و روم می توانست مساعی جمیله در تحكیم اقتدار سلطنت خویش به كار برد، ولی علاوه بر این ضرورت سیاسی می توان گفت كه طبعاً یزدگرد مایل به مسامحه در امور دیانتی بوده است. » [9] درباره ی خسرو انوشیروان می گوید:

«خسرو با روحانیان زردشتی متحد شد تا مزدكیان را چاره كند، لكن نه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 162
طبقه ی روحانیان و نه طبقه ی اشراف در عهد او به قدرت سابق خود دست نمی یافتند. خسرو اول، بلاشك زردشتی بوده و از سایر پادشاهان ساسانی این امتیاز را دارد كه در مسائل مذهبی جمود و تعصب نداشته و نسبت به عقاید مختلفه ی دینی و مذاهب فلسفی وسعت مشربی نشان می داده است؛ عیسویان را در مؤسسات عام المنفعه استخدام می كرد و در این كار تردیدی به خویش راه نمی داد. » [10]
[1] . ایران در زمان ساسانیان ، ترجمه ی رشید یاسمی، ص 290.
[2] . تاریخ اجتماعی ایران ، ج /2ص 19.
[3] . همان كتاب، ص 21. ایضاً رجوع شود به كریستن سن، ایران در زمان ساسانیان ، ص 308.
[4] . همان كتاب، ص 27.
[5] . یعنی مذهب غیررسمی و غیردولتی آن وقت.
[6] . تمدن ایرانی ، به قلم جمعی از خاورشناسان، ترجمه ی دكتر بهنام، ص 178.
[7] . همان كتاب، ص 178و179.
[8] . ایران در زمان ساسانیان ، ص 321.
[9] . همان كتاب، ص 295.
[10] . همان كتاب، ص 447.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است