در
کتابخانه
بازدید : 304951تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نقدی بر ماركسیسم
Expand مقدمه مقدمه
Expand قسمت اول:  فلسفه ی ماركسی قسمت اول: فلسفه ی ماركسی
Collapse <span class="HFormat">قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم</span>قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم
Expand 1 فلسفه ی «بودن» و فلسفه ی «شدن» 1 فلسفه ی «بودن» و فلسفه ی «شدن»
Expand 2 جاودانگی حقیقت 2 جاودانگی حقیقت
Expand 3 جاودانگی اصول اخلاقی 3 جاودانگی اصول اخلاقی
4 آیا فلسفه ی «بودن» خردگراست و فلسفه ی «شدن» طبیعت گرا؟
Expand 5 تكامل 5 تكامل
Collapse 6 اصول دیالكتیك 6 اصول دیالكتیك
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حرفی را كه ما در باب «معد» می گوییم، برای اولین بار بوعلی گفته است (و فرنگیها هم قبول دارند كه این از حرفهای خاص بوعلی است) و اسمش را «مبدأ میل» گذاشته است. اگر ما مثلاً یك ضربه بر سنگی وارد می كنیم و سنگ حركت می كند، در اینجا دو كار انجام می گیرد: یكی همان حركت محسوس سنگ است. این حركت را چگونه می توان توجیه كرد؟ درست است كه هرچه تاكنون دیده ایم حركت سنگ پس از ضربه است ولی توجیه واقعی قضیه چیست و چرا سنگ هوا را خرق می كند و دور می رود و پس از رها شدن از دست در همانجا به زمین نمی افتد؟ این حركت برای این است كه نیرویی در سنگ هست كه سنگ را می برد، و حتی امروزیها و كسانی كه قائل به جبر در [حركت ] اجسام هستند این را نمی توانند انكار كنند، چون آنها در خلأ قائل به جبر هستند نه در هوا. پس حركت سنگ در هوا از نظر آنها هم نیاز به نیرویی دارد. در اینجاست كه می بینیم كار دیگری هم صورت می گیرد. آن كار دیگر چیست؟ حرف بوعلی این است كه [آن ضربه ] عملی آنی در قوه ی جوهری سنگ ایجاد می كند؛ و اینكه می گوییم «معدّ است» به معنای این است كه اگر مبدأ جوهری تغییر می كند از علت ماورای خودش تغییر می كند چون عرض كه نمی تواند مغیر جوهر باشد، و معد به منزله ی شرطی است كه به نحوی در تغییر جوهر تأثیر دارد و می تواند مغیر جوهر باشد، و جوهر خودش تغییر می كند. در اینجا ممكن است گفته شود كه این حرف با فیزیك جدید و جبر نیوتن سازگار نیست. در فیزیك جدید بنا بر این است كه حركت نیاز به محرك ندارد، بلكه تغییر حركت نیاز به علت دارد. فیزیك جدید بر این اصل بنا نهاده شده است كه اگر جسم درجه ای از حركت را داشته باشد، بدون اینكه نیاز به نیروی حركت دهنده ای در كار باشد، این جسم حركت را در خودش الی الابد حفظ می كند. رابطه ی نیرو و حركت رابطه ی محركیت نیست، رابطه ی مغیریت حركت است؛ یعنی شئ حركت خودش را به صورت یكنواخت حفظ می كند مگر اینكه نیرویی بیاید و آن را تغییر دهد، بطئ تر كند و یا به صفر برساند؛ و اگر به آنها اشكال شود كه لازمه ی این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 896
حرف این است كه اگر ما شئ را حركت دهیم تا ابد حركت كند و حال آنكه چنین نیست و شئ پس از مقداری حركت سكون پیدا می كند، می توانند یك جواب واضحی بدهند و آن اینكه در این گونه موارد، شئ با هزاران مانع روبروست و این مانعها هستند كه جلوی حركت آن را می گیرند، و اگر فرض شود كه مانعی در كار نباشد حركت تا ابد ادامه خواهد یافت، و البته این فرض تحقق خارجی ندارد و تنها فرض است؛ ولی معتقدند كه این فرض، بهتر از فرضهای دیگر می تواند واقعیتهای عینی را توجیه كند، كه اتفاقاً این فرضیه برابر با فرضیه ای است كه ما در باب حركت داریم و در باب «قسر» از اسفار بحث شده است.

بنابراین اگر فرض شود كه شئ حركتی را كه به او بدهند جبرا حفظ كند، تكلیف نیاز حركت به علت چه می شود؟ به این اشكال یك جواب جدلی می توان داد و یك جواب حلّی.

جواب جدلی این است كه بنای كلام آقایان هم بر نیاز حركت به محرك است، لذا می گویند تضادها علت حركتهاست.

جواب حلّی این است كه حرف آنها در خلأ است ولی در عالم خلأ محض كه نداریم، بنابراین اجسام اگر بخواهند در شرایط موجود (عدم خلأ) حركت كنند، و لو به جهت وجود عوایق، نیاز به علت محرك دارند، منتها از نظر فیزیك جدید، این علت، علت تغییر است و از نظر فلسفه ی قدیم، علت، علت خود حركت است. ولی در اینكه در شرایط موجود طبق هر دو نظر نیاز به علت هست بحثی نیست. لذا مادیین امروز هم تكیه شان روی این اصل نیست كه حركت نیاز به محرك ندارد چون این حرف تنها بر فرض خلأ محض است؛ و از نظر فلسفه ی ما اصل «كل متحرك یحتاج الی محرك غیره» خلل ناپذیر است.

در مسأله ی قسر، بوعلی و دیگران به یك حقایقی رسیده اند كه بنابر آن حقایق، دیگر نیازی به فرض نیوتن نیست؛ یعنی همان نتیجه ای كه مورد نظر آنهاست گرفته می شود بدون فرض كردن «جبر» نیوتن. شیخ در عین اذعان به اصل نیاز حركت به محرك، در باب قسر جمله ای دارد كه عین این جمله در كتب او نیست ولی مرحوم آخوند از شیخ نقل می كند، می گوید: «لو لا مصادمة الهواء المخروق لوصل الحجر المرمیّ الی سطح الفلك» و این همان نظریه ی آقایان است؛ و اینكه می گوید: «سطح الفلك» از باب این است كه قائل به فلك است و الاّ مثل آنها می گفت «الی الابد» . پس در اینكه اگر بر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 897
شئ ضربه ای وارد كنیم [به فرض وجود خلأ] تا ابد به حركت خود ادامه می دهد، نظر ما و آنها یكی است، با این تفاوت كه تفسیر این پدیده از نظر ما و آنها دوتاست؛ شیخ اصل نیوتن را قبول دارد ولی به گونه ای دیگر تفسیر می كند.

و بدین ترتیب می رسیم به بحث نیاز حركت به محرك، كه در فصل 12 و 14 اسفار مطرح شده است و ما در درسهای اسفار بحث كرده ایم و در اینجا خلاصه ای از آن تكرار می شود.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است