در
کتابخانه
بازدید : 304958تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نقدی بر ماركسیسم
Expand مقدمه مقدمه
Expand قسمت اول:  فلسفه ی ماركسی قسمت اول: فلسفه ی ماركسی
Collapse <span class="HFormat">قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم</span>قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم
Expand 1 فلسفه ی «بودن» و فلسفه ی «شدن» 1 فلسفه ی «بودن» و فلسفه ی «شدن»
Expand 2 جاودانگی حقیقت 2 جاودانگی حقیقت
Expand 3 جاودانگی اصول اخلاقی 3 جاودانگی اصول اخلاقی
4 آیا فلسفه ی «بودن» خردگراست و فلسفه ی «شدن» طبیعت گرا؟
Expand 5 تكامل 5 تكامل
Collapse 6 اصول دیالكتیك 6 اصول دیالكتیك
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یك نظریه همان نظریه ی معروف ثنوی است كه مدعی است در عالم دو نظام در كنار یكدیگر وجود دارد: نظام توافقها و سازگاریها و نظام تضادها و ناسازگاریها. تا آنجا كه نظام عالم نظام توافقها و تجاذبها و سازگاریهاست، نظام، نظام خیرات و بایستنی هاست و تا آنجا كه نظام، نظام ناسازگاریها و تدافعهاست، نظام شرور و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 873
نبایستنی هاست. خیر آن چیزی است كه باید باشد و شر آن چیزی است كه نباید باشد و عالم ما تركیبی است كه از این دو جنس بافته شده است، دو جنس متباین و متخالف، جنس خیرات و سازگاریها و جنس شرور و ناسازگاریها.

این نظر در باب خیرات و شرور، اندیشه ها و احساسهای مختلفی را برانگیخته است كه یكی از آن اندیشه ها همان فكر ثنوی درباره ی مبدأ عالم است. از نظر اینها چون عالم یكدست نیست نمی تواند یك مبدأ داشته باشد، اگر یك مبدأ می داشت یكدست بود.

دیگران هم اگر به ثنویت كشیده نشدند، یا به الحاد كشیده شدند و یا به لا ادری گری و بدبینی. از [علل ] عمده ی الحاد در دنیای گذشته و حال همان وجود تضادها و در نتیجه نامطلوب [دانستن ] نظام عالم است. راسل و غیر راسل در سخنانشان خیلی بر این موضوع تكیه می كنند و می گویند این جهان یك چیز جالب و مطلوبی نیست كه انسان غصه اش را بخورد.

از همینجاست كه عده ای، چه به زبان جد و چه به لسان شوخی، آرزو می كنند كه ای كاش این عالم نمی بود (داستان آن دیوانه ای كه پی خدا می گشت تا به او بگوید: ای مرد حسابی! ! مگر مجبور بودی 18 هزار عالم و 18 هزار آدم خلق كنی كه در اداره اش معطل بمانی؟ ) .

در اشعار شعرای بدبین هم این مطلب زیاد آمده است:

گر بر فلكم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلك را زمیان
از نو فلكی چنان همی ساختمی
كآزاده به كام دل رسیدی آسان
پس در این نظریه، در عالم توافقها و عدم توافقها، سازگاریها و ناسازگاریها هست كه سازگاریها باید باشد و ناسازگاریها نباید باشد ولی متأسفانه این پارچه ی عالم را از این دو جنس بافته اند، جنس بایستنی و جنس نبایستنی، مثل پارچه ی ابریشمی كه نخ پنبه ای با آن مخلوط كنند كه انسان می گوید حیف كه نخ در آن داخل شده است.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است