در
کتابخانه
بازدید : 304907تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نقدی بر ماركسیسم
Expand مقدمه مقدمه
Expand قسمت اول:  فلسفه ی ماركسی قسمت اول: فلسفه ی ماركسی
Collapse <span class="HFormat">قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم</span>قسمت دوم: نقد و بررسی مسائل گوناگون ماركسیسم
Expand 1 فلسفه ی «بودن» و فلسفه ی «شدن» 1 فلسفه ی «بودن» و فلسفه ی «شدن»
Expand 2 جاودانگی حقیقت 2 جاودانگی حقیقت
Collapse 3 جاودانگی اصول اخلاقی 3 جاودانگی اصول اخلاقی
4 آیا فلسفه ی «بودن» خردگراست و فلسفه ی «شدن» طبیعت گرا؟
Expand 5 تكامل 5 تكامل
Expand 6 اصول دیالكتیك 6 اصول دیالكتیك
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعد ایشان یك حرف دیگری می زنند كه خیلی هم آن را در جاهای مختلف مثل تفسیر المیزان تكرار می كنند و آن این است: یك اعتبار از اعتبارات، اعتبار استخدام است و آن این است كه انسان یك رابطه ای دارد با قوا و اعضای خودش كه این رابطه رابطه ی عینی و تكوینی و واقعی است. اینكه قوه ی دست ما در خدمت ما هست، خود این یك امر تكوینی است یعنی واقعا و تكوینا در خدمت من هست. تمام اجزاء وجودی انسان مملوك واقعی انسان است و واقعا در خدمت انسان است.

بعد می گویند: همین جور كه این دست مال اوست، این ماده و این و آن را هم مال خودش می داند، همین جور هر ماده ی خارجی برای انسان شكل یك ابزار و یك وسیله را پیدا می كند؛ یعنی به همه چیز توسعه می دهد و این توسعه همان اعتبار است، و حد آنچه را كه واقعیتش محدود به وجود خودش است توسعه می دهد به اشیاء دیگر؛ و این گونه اعتبار را هم یك امر غریزی برای انسان می دانند و بعد می گویند: این اعتبار اختصاص به مواد خارجی و جمادات و نباتات و اینها ندارد، انسان به هر انسانی هم به چشم استخدام نگاه می كند؛ و این را هم یك اعتبار عمومی و یك امر فطری برای انسان می دانند كه انسان بالطبع استثمارگر آفریده شده است؛ بعد مسائل اجتماعی و اخلاقی را به حكم یك اصل ثانوی می خواهند بپذیرند، كه اتفاقا در این مقاله راجع به این مطلب بحث نكرده اند ولی در تفسیر المیزان ذیل آیه ی 213 از سوره ی بقره «كانَ اَلنّاسُ أُمَّةً واحِدَةً. . . » بحث كرده اند و شاید بین گفته های ایشان در جاهای مختلف اختلاف هم وجود داشته باشد.

در اینجا می خواهند بگویند استخدام یك امر فطری است، در عین حال عدالت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 727
اجتماعی هم یك امر فطری است، ولی این فطرتی است كه با فطرت دیگر تعدیل شده، كه یك فطرت را كنار فطرت دیگر قرار داده اند و یك امر فطری یك امر فطری دیگری را تعدیل می كند؛ و گاهی در تفسیر تصریح می كنند كه انسان مدنیّ بالطبع نیست بلكه مدنیّ بالتبع است. در اینجا می گویند انسان مدنیّ بالطبع است ولی طبعی كه اینجا می گویند همان تطبّعی است كه جاهای دیگر می گویند، یعنی قبول ندارند این مطلب را كه انسان به حسب غریزه اجتماعی آفریده شده باشد، اجتماعی بودن را نتیجه ی تعادل و تزاحم دو غریزه می دانند. در این جهت حرف ایشان تا اندازه ای شبیه حرف پیروان نظریه ی تكامل و داروینیستهای امروز می شود كه اصل در انسان و حیوان تنازع است. همین اصل استخدام بالاخره صورت محترمانه ای از تنازع بقاست كه اصل در انسان تنازع است و تعاون در اثر تنازع پیدا شده است؛ انسان به حسب غریزه برای بقا تنازع می كند، ولی دشمن كه همیشه یك چیز نیست، چند تا انسان وقتی در مقابل دشمن مشترك قرار می گیرند، با عقل خودشان احساس می كنند كه به تنهایی نمی توانند با او معارضه كنند و یگانه راه تقاومشان همدست شدن با دیگران است و از اینجاست كه اساس تعاون به وجود می آید، مثل پیمانهای سیاسی كه دولتها با یكدیگر می بندند. این پیمانها كه روی حس انسانی نیست، تنها برای دفع خطر مشترك است، و در حقیقت این تعاون ناشی از تنازع است، و لهذا دشمن مشترك كه از بین برود جنگ بین دوستها شروع می شود، و باز پس از مدتی میان گروه غالب اختلاف پیدا می شود و جنگ در می گیرد و همچنین؛ و اگر در نهایت امر دو نفر باقی بمانند، بین آنها هم جنگ واقع می شود. و هرچه كه دستورهای اخلاقی در مورد تعاون و دوستی و یگانگی و اینها داریم، اگر ریشه اش را بگردیم از تنازع ناشی می شود، و معنایش این است كه اگر می خواهی در مقابل دشمن باقی بمانی، راهش راستی و درستی و نظایر این دستورات است. این حرف پیروان نظریه ی تكامل است و می شود چنین حرفی را از كلمات ایشان (علاّمه طباطبائی) استنباط كرد. هرچند صریحا چنین حرفی را نزده اند ولی لازمه ی حرفشان این است.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است