در
کتابخانه
بازدید : 322512تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand امكان شناخت امكان شناخت
Expand ابزارهای شناخت ابزارهای شناخت
Expand منابع شناخت منابع شناخت
Expand مراحل و درجات شناخت مراحل و درجات شناخت
Expand مكانیسم تعمیم شناخت حسی مكانیسم تعمیم شناخت حسی
Expand شناخت آیه ای شناخت آیه ای
Expand روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای
Collapse شناخت حقیقی شناخت حقیقی
Expand بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل
Expand اشكالات وارد بر «منطق عمل» اشكالات وارد بر «منطق عمل»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
نظریه ی چهارمی هست كه از نظریه ی سوم دقیق تر و بهتر است و بسیاری از اوقات ماتریالیستها این نظریه را ابراز می دارند. این نظریه نه تنها نظریه ای است كه ماتریالیستها می گویند بلكه نظریه ای است كه بعضی غیر ماتریالیستها- مثل بسیاری از الهیّون- نیز آن را قبول دارند و هنوز هم بسیاری از الهیون نظرشان همین است، گو اینكه ما این نظریه را قبول نداریم كه علتش را عرض خواهم كرد.

بسیاری از ماتریالیستها به این نظریه چسبیدند و گفتند تعریف حقیقت هیچكدام از اینها نیست؛ تعریف حقیقت این است: هر اندیشه ای كه تجربه و عمل آن را تأیید كند حقیقت است، و هر اندیشه ای كه تجربه و عمل آن را تأیید نكند حقیقت نیست [1].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 455
هر فرضیه ای كه یك دانشمند ابراز می دارد اگر در مقام عمل، خوب جواب داد حقیقت است چون در عمل خوب جواب داده است. زمانی نیوتون [2]فرضیه ای ابراز داشت به نام فرضیه ی «جاذبه ی عمومی» . او مكانیسم حركت كرات و همه ی اجسام را براساس یك فرمول كه اسم آن «قانون جاذبه ی عمومی» است بیان كرد؛ گفت اجسام به گونه ای هستند- و خودش می گفت حقیقت این حالت را نمی دانم چیست- كه یكدیگر را جذب می كنند و مقدار این جذب به جرم و فاصله ی آنها بستگی دارد. تجاربی كه بسیاری به مدت صد سال، دویست سال می كردند با اساس قانون جاذبه ای كه نیوتون ابراز داشته بود تطبیق می كرد، یعنی این قانون راهنما بود و تمام تجارب، آن را تأیید می كرد؛ پس حقیقت آن بود. بعد دانشمندان دیگری پیدا شدند و نظریات جامع تری پیدا كردند. نظریه ی «نسبیت عامّه» پیدا شد. این قانون در تجربیّات وسیع تری قابل انطباق بود و قانون نیوتون را [از عمومیّتش ] نقض كرد و به جای آن نشست. آن حقیقت بود، این هم حقیقت است، چون آن را تجربه های زمان خودش تأیید می كرد و این را تجربه های زمان خودش بیشتر تأیید می كند؛ حقیقت هم جز این نیست كه تجربه تأیید كند. اگر فردا نظر دیگری پیدا شود كه باز تجربه های وسیع تری آن را تأیید كند و آن تجربه های وسیع تر نتواند نسبیّت عامّه را تأیید كند، آن هم حقیقت است و از این حقیقت تر است.

اینها یك سلسله تعریفها در زمینه ی شناخت راستین است. چهار تعریف اساسی در اینجا عرض كردیم كه با تعریفی كه علمای قدیم می كردند- كه حقیقت یعنی اندیشه ی مطابق با واقع و نفس الامر- در مجموع پنج تعریف عجالتا برای حقیقت به دست آوردیم. حال كدامیك از این تعریفها درست است و كدامیك غلط؟ اجازه بدهید كه ما بحث دوم خودمان را هم مطرح كنیم، بعد اگر فرصتی بود آن را هم برایتان طرح می كنیم [3].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 456
گفتیم مسئله ی «تعریف شناخت» كه همان ملاك حقیقت است یك مسئله است و مسئله ی «معیار شناخت» مسئله ای دیگر. [سؤال این است: ] تعریف حقیقت را هرچه دانستیم، از چه راه به دست بیاوریم كه یك شناخت، راستین است یا راستین نیست؟ اینجا یك اختلاف نظر بسیار اساسی و اصولی میان علمای اسلامی از یك طرف و بسیاری از علمای جدید اعمّ از الهی و مادی از جانب دیگر وجود دارد. علمای اسلامی معتقد بودند كه همیشه معیار شناخت از نوع شناخت است؛ یعنی علم، معیار علم است. اینجا بود كه علم را تقسیم به علم بدیهی و علم نظری می كردند و علم بدیهی را معیار علم نظری می گرفتند. علمای جدید گفتند علم، معیار و محك علم نیست، «عمل» معیار و محك علم است؛ یعنی هر علمی، هر اندیشه ای و هر شناختی كه در عمل بشود آن را پیاده كرد [حقیقی و راستین است و این امر] معیار حقیقی بودن و راستین بودن آن است؛ و اگر در عمل پیاده نشد به دو شكل فرض می شود: یك وقت قابل پیاده كردن نیست به این معنا كه نمی شود بشر آن را پیاده كند [4]؛ در این صورت نشناختنی است؛ و یك وقت قابل پیاده كردن نیست به این معنا كه در عمل ضدّش ثابت می شود، در این صورت باطل است.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 457
اینجاست كه مسئله ی عمل به شكل خاصی مطرح می شود: مسئله ی اینكه عمل معیار اندیشه است، مسئله ی اینكه عمل كلید اندیشه است و مساله ی اینكه عمل عامل پیشرفت اندیشه است، كه بسیاری از این مسائل درست است.


[1] . اشتباه نشود؛ نه اینكه حقیقت آن است كه مطابق با واقع است و هرچه كه مطابق با واقع است در تجربه ی عملی خوب از آب درمی آید؛ نه، می گویند اصلا «مطابق با واقع» را رها كن.
[2] . Newton .
[3] . امشب آخر آن هشت شبی است كه بنا بود در اینجا صحبت كنم، و خیال می كردم كه شاید بتوانم در هشت شب همه ی مسائل بحث شناخت را بیان كنم ولی بعد دیدم دامنه ی بحث گسترده تر است. ما تا این جلسه، هشت مبحث از مباحث شناخت را گفتیم كه بعضی را به اختصار بیان كردیم: تعریف شناخت، ارزش و اهمیت شناخت، امكان شناخت، منابع شناخت، ابزار شناخت، مراحل شناخت، و مسئله ی ملاك و معیار شناخت كه در این جلسه عنوان كردیم. به اندازه ی همین مقدار هنوز مسئله داریم كه بعضی از این مسائل لااقل از بعضی مسائل گذشته اهمیتش بیشتر است و كمتر نیست، مثل مسئله ی محتوای شناخت، مسئله ی انگیزه ی شناخت، متد شناخت، موضوعات شناخت، انواع شناخت (شناخت به اصطلاح استاتیك و شناخت دینامیك، شناخت جامد و شناخت پویا و متحرك كه امروز مطرح كرده اند) ، ثبات و تغییر شناخت (آیا شناخت ثابت است یا متغیّر؟ ) ، تكامل شناخت، و موقت بودن یا نبودن شناخت. این مسائل همه می ماند و چون بسیاری از دوستان هم مایل بودند كه این بحثها به اتمام برسد بلكه همه ی اینها ان شاء اللّه به صورت یك بحث كاملی بعداً چاپ شود، قرار بر این شد كه در شبهای شنبه این بحثها ادامه پیدا كند.

بار دیگر به همه ی جوانان، دانشجویان- بخصوص دانشجویان مسلمان زاده اعمّ از آنكه الآن افكار اسلامی داشته باشند (كه چه بهتر) و یا دچار یك نوع شكها، شبهه ها و یا خدای ناخواسته انحرافها در این مسائل هستند- اعلام می كنم كه با كمال صمیمیّت از آنها در اینجا پذیرایی می كنم، یعنی آماده هستم سؤالات آنها را در اینجا گوش كنم. سؤالات و مسائلشان را- و در درجه ی اول مسائلی كه فعلا به این بحث مربوط است- مطرح كنند و سؤالاتی را كه به بحث ما مربوط نمی شود بایگانی می كنیم و در فرصت مناسب آنها را هم طرح می كنم. امیدواریم كه با لطف خدای متعال این مباحث برای همه ی ما مفید واقع شود و سبب روشنی افكار و آشنایی بیشتر با معارف اسلامی گردد.
[4] . مثل اینكه آیا جهان ازلی است؟ یا نه، از عمر جهان میلیونها یا میلیاردها سال می گذرد ولی بالأخره ازلی نیست؟ برای نهایت جهان و ابدی بودن آن نیز [نظیر این سؤال را می توان مطرح كرد] . اینها را كه نمی توان تحت تجربه و آزمایش درآورد، قابل آزمایش نیست و آنچه قابل آزمایش نیست نشناختی است. این قبیل مسائل و همچنین مسائل مربوط به الهیات از نظر این دانشمندان مسائل نشناختنی است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است