در
کتابخانه
بازدید : 322548تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand امكان شناخت امكان شناخت
Expand ابزارهای شناخت ابزارهای شناخت
Expand منابع شناخت منابع شناخت
Expand مراحل و درجات شناخت مراحل و درجات شناخت
Collapse مكانیسم تعمیم شناخت حسی مكانیسم تعمیم شناخت حسی
Expand شناخت آیه ای شناخت آیه ای
Expand روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای
Expand شناخت حقیقی شناخت حقیقی
Expand بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل
Expand اشكالات وارد بر «منطق عمل» اشكالات وارد بر «منطق عمل»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
فیلیسین شاله [1]كه از كسانی است كه متوجه اشكال شده ولی در اشكال درمانده است، این مطلب را با چنین تعبیری بیان می كند: «عقل انسان حكم می كند كه طبیعت جریان متحدالشكلی را طی می كند» [2]. این اصلی است كه شما هم كه اینجا نشسته اید قبول دارید، خود ماركسیستها هم قبول دارند. مثلاً اگر به یك ماركسیست بگوییم كه شوروی در فلان شرایط قرار گرفت و نظامش از نظام سرمایه داری (كه تازه سرمایه داری هم نبود) به نظام سوسیالیستی تبدیل شد، یك كشور دیگری هم در دنیا وجود دارد كه شرایطش كاملا مشابه شرایط شوروی است، شرایط اقتصادی، جغرافیایی، انسانی و فرهنگی آن مو به مو مانند شوروی است و به اندازه ی یك سر سوزن هم فرق نمی كند، حال از نظر شما این كشور تبدیل به كشور سوسیالیستی خواهد شد؟ می گوید: قطعا؛ محال است كه طبیعت در وضعهای صددرصد مشابه، جریان متحدالشكلی را طی نكند. اگر اینطور نباشد اساساً قانون علمی در دنیا معنا ندارد. معنای قوانین علمی این است كه طبیعت جریان متحدالشكلی را طی می كند. در قوانین اجتماعی هم همین طور است.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 414
فیلیسین شاله می گوید ما ده مورد، بیست مورد، هزار مورد را تجربه می كنیم، می بینیم كه در این موارد [فلان پدیده ] به این صورت است، بعد به اتكای این اصل كه «طبیعت جریان متحدالشكلی را طی می كند» آن را تعمیم می دهیم. می رویم سراغ خود این قانون كه یك قانون كلّی است؛ این قانون كلّی از كجا به دست آمده؟ خودش متوجه این نكته هست: اگر بگوییم خود این قانون هم یك قانون تجربی است پس تعمیم دادن آن با كمك چه قانونی بوده است؟ آیا خودش را به كمك خودش تعمیم داده ایم؟ می گوید چنین چیزی كه دور و محال است، پس این معمّای علم حل نمی شود.

خیر، این معمای علم حل شده است. ما می گوییم در خلال و لابلای هر شناسایی منطقی تجربی (همین كه همه قبول دارند) یك شناسایی تعقلی قیاسی استدلالی محض وجود دارد كه آن، تكیه گاه شناسایی تجربی است. بنابر این عقل بر تجربه تقدّم پیدا می كند، یعنی اگر شناسایی عقلی برهانی كه متكی بر بدیهیّات اولیه است نبود، شناسایی تجربی منطقی محال بود وجود پیدا كند. اینجاست كه ما در مسأله ی شناسایی به یك نكته ی بسیار پر ارزشی می رسیم كه عده ی كمی از فیلسوفان دنیا به آن توجه كرده اند و آن راه حل این مسأله است كه چگونه شناسایی احساسی و سطحی به شناسایی منطقی تبدیل می شود؟ یكی می گوید گذار از كمّیت به كیفیت است، كه معنایش هیچ و پوچ [و ایده آلیسم مطلق ] است. دیگری می گوید به اتكای این قانون است كه «طبیعت جریان متحدالشكلی را طی می كند» بعد خودش از خودش سؤال می كند كه خود این قانون از كجا تعمیم پیدا كرده است؟ به كمك خودش؟ اینكه دور است! پس این معما لاینحل باقی می ماند.

از این آقای فیلیسین شاله یك سؤال دیگر باید كرد: شما می گویید خود این قانون به اتكای خودش نمی تواند تعمیم پیدا كند، چرا نمی تواند؟ می گویید دور است. آقای فیلیسین شاله! چرا دور اشكال داشته باشد؟ مگر «دور محال است» خودش یك قانون تجربی است؟ آیا ما تجربه كردیم و دیدیم دور محال است؟ اصلا محال قابل تجربه است؟ محال یعنی آنكه وجود ندارد و محال است كه وجود پیدا كند و امكان وجودش هم نیست. شیئی تجربه می شود كه وجود داشته باشد. اینكه تو خودت در این معمّا گیر كرده ای به اتكای یك قانون عقلی محض است و آن اینكه «دور محال است» . نمی توانی بگویی دور محال نیست، پس «دور محال است» را از كجا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 415
آورده ای؟ اینها لغزشگاههای این دانشمندان است. از این قلّه ها مقدار زیادی بالا رفته اند، به خیلی چیزها رسیده اند (ما از این جهت برای حرفهایشان احترام قائل هستیم كه مثلاً فیلیسین شاله لااقل تا اینجا رسیده است) ولی به اینجا كه رسیده اند از قلّه پرت شده اند. سخن این فرد در مقابل كسانی كه اصلا متوجه این مسائل و اشكالات نیستند بسیار ارزش دارد. یك عده همین طور می گویند كه ذهن تعمیم می دهد و دیگر مشكل حل شده است؛ یك آقای عكاس می آید از ده نفر عكس برمی دارد و بعد هم عكس همه ی مردم را در تاریكخانه ی خودش برمی دارد و همه هم مطابق واقع است! مگر چنین چیزی می شود؟ !
تازه این یك عمل شگفت انگیز و اعجاب آور و دقیق ذهن است كه ذهن می تواند شناخت را توسعه و گسترش دهد و منبسط كند. از این حیرت انگیزتر و اعجاب آورتر این است كه ذهن نه تنها در ابعاد طول و عرض، شناخت را گسترش می دهد، بلكه قدرت دارد در یك بعد دیگر نیز شناخت را توسعه دهد كه ما آن را «شناخت عمقی» اصطلاح می كنیم، همان كه اسمش را «شناخت استنباطی» گذاشتیم. مسأله ی خداشناسی در این بعد از شناخت توجیه می شود كه ان شاء اللّه این مطلب را جلسه ی بعد به عرض شما می رسانم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 417

[1] . Felicien Challaye .
[2] . تعبیر اسلامی اش چنین است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است