در
کتابخانه
بازدید : 322489تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand امكان شناخت امكان شناخت
Expand ابزارهای شناخت ابزارهای شناخت
Expand منابع شناخت منابع شناخت
Collapse مراحل و درجات شناخت مراحل و درجات شناخت
Expand مكانیسم تعمیم شناخت حسی مكانیسم تعمیم شناخت حسی
Expand شناخت آیه ای شناخت آیه ای
Expand روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای
Expand شناخت حقیقی شناخت حقیقی
Expand بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل
Expand اشكالات وارد بر «منطق عمل» اشكالات وارد بر «منطق عمل»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال برای اینكه مرحله ی تعقل را كه آنها قبول دارند و ما هم قبول داریم یك مقدار تشریح كنیم- كه برای مسائل بعدی ما نافع است- ناچاریم یك سلسله بحثها را در اینجا مطرح كنیم. عجالتا از آن مكتبهایی كه پیرو ندارند می گذریم و راجع به مكتبهایی صحبت می كنیم كه پیرو دارند.

در این مكتبها احساس، یك مرحله از شناخت است كه آن را «شناخت ظاهری» ، «شناخت سطحی» یا «شناخت غیر عمقی» می گویند، و تعقل را مرحله ی دوم شناخت می دانند.

شناخت سطحی یعنی دیدن این فضا، شنیدن آواز، استشمام بو و مانند آن، كه همان شناخت مشترك انسان و حیوان است. البته اختلافاتی هست كه این جهت را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 398
توجه دارم: بعضی حیوانها چیزهایی را می بینند كه انسان نمی بیند، صداهایی را می شنوند كه انسان نمی شنود، یا رنگهایی را انسان می بیند كه حیوان نمی بیند. اینطور كه می گویند سگ تمام رنگها را خاكستری می بیند، بنابر این تجزیه ی نور كه برای انسان حاصل می شود برای سگ حاصل نمی شود. بسیاری از بوها برای حیوان بوی خوش و برای انسان بوی ناخوش است، مثل بوی مردار كه برای انسان بوی نامطبوع و برای سگ و بعضی حشرات بوی مطبوع است (سگ در بوها فوق العاده حساس است، حساسیتی كه هیچ وقت انسان نمی تواند به اندازه سگ در شامّه دقیق باشد) . سگ را می بینید كه لاشه ی متعفّن را با لذّت می خورد. چشم عقاب تیزبین تر از چشم انسان است. شامّه مورچه و شامّه سگ قوی تر از شامّه انسان است. بعضی از حیوانات را می گویند از حس رادار برخوردارند. ظاهراً شب پره با اینكه چشم ندارد وقتی به طرف دیوار می رود با یك حسی از نوع حس رادار احساس می كند كه در مقابلش مانعی است و برمی گردد. اینها را توجه دارم ولی به طور كلی عرض می كنم كه در شناخت سطحی، انسان و حیوان مشتركند؛ اختلافاتی اگر دارند در این است كه در بعضی از حواس، انسان حساس تر است و در بعضی حیوان، ولی به هر حال عالم شناخت احساسی میان انسان و حیوان مشترك است.

در مرحله ی شناخت احساسی كه انسان و حیوان در آن مشترك هستند، همه ی شناختها جزئی است، یعنی به صورت تك تك و فرد فرد است، مثل یك كودك كه فرد فرد را می شناسد، پدر، مادر، خواهر، برادر و خاله اش را می شناسد، خانه اش را می شناسد، از همه ی اینها به صورت جزئی تصور دارد اما برای او خانه یا انسان به مفهوم كلی وجود ندارد، رنگ به معنای كلی وجود ندارد؛ چنانكه حیوان هم همین طور است. بنابر این یكی از خصوصیات شناخت حسی، جزئیّت و فردیّت است، یعنی باید گفت شناخت حسی به اصطلاح اندیویدیوآلیست [1]است، فردی است، به فرد تعلّق می گیرد.

ویژگی دوم شناخت حسی این است كه شناخت حسی، ظاهری است، عمقی نیست، ظواهر را می بیند: چشم رنگها و حجمها را می بیند، گوش آوازها را می شنود، . . . ولی عمقی نیست كه به ماهیّت اشیاء بتواند پی ببرد و روابط درونی اشیاء
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 399
را درك كند. شناخت حسی نمی تواند به رابطه ی علّیّت و معلولیّت، ضرورت حاكم میان علت و معلول- كه وقتی علت هست به حكم ضرورت معلول باید وجود داشته باشد- پی ببرد؛ یعنی در شناخت حسی، انسان ظواهر را می شناسد بدون اینكه بتواند با حواس خود به روابط و عمق پدیده ها و به ذاتها و جوهرها و باطنها پی ببرد. ولی انسان به بواطن هم می رسد كه مثالهایش را عرض خواهم كرد.

مشخّص دیگر شناخت حسی این است كه شناخت حسّی، حالی است، یعنی به زمان حال تعلّق دارد، نه به گذشته و نه به آینده، چون انسان با حواس خودش فقط اشیاء زمان حاضر را احساس می كند. انسان با چشم خودش حوادثی را كه قبل از تولد او وجود داشته است نمی بیند [2]، و آینده را نیز نمی تواند با حواس ظاهری خود احساس كند، با چشم بالفعل ببیند، با گوش بشنود یا با شامّه ی خود استشمام كند. شناخت حسی، حالی است، پس به گذشته و آینده تعلق نمی گیرد.

خصوصیت چهارم شناخت حسی این است كه این نوع شناخت، منطقه ای است، یعنی محدود به منطقه ی خاصی است. انسان یا حیوان، در هر منطقه و جوّی كه هست اشیاء همان منطقه و جوّ را احساس می كند؛ اگر در تهران است تهران را احساس می كند، اگر در لندن است لندن را احساس می كند، اگر در تهران بزرگ شده و لندن نرفته باشد محال است آنجا را ببیند، اگر توكیو نرفته است توكیو را نمی بیند؛ توكیو را می داند ولی نمی بیند [3]. این چهار خصوصیت برای مرحله ی شناخت حسی است.


[1] . individualist .
[2] . نگویید فیلمش را می بیند. فیلم مربوط به این زمان است؛ فیلم را می بیند، خود او را كه نمی بیند.
[3] . نگویید كه در تلویزیون می بیند، تلویزیون كه عكس را به شما نشان می دهد، خود توكیو را عرض می كنم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است