در
کتابخانه
بازدید : 322476تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand امكان شناخت امكان شناخت
Expand ابزارهای شناخت ابزارهای شناخت
Collapse منابع شناخت منابع شناخت
Expand مراحل و درجات شناخت مراحل و درجات شناخت
Expand مكانیسم تعمیم شناخت حسی مكانیسم تعمیم شناخت حسی
Expand شناخت آیه ای شناخت آیه ای
Expand روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای
Expand شناخت حقیقی شناخت حقیقی
Expand بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل
Expand اشكالات وارد بر «منطق عمل» اشكالات وارد بر «منطق عمل»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
جوانان ما به حق و به طور شایسته به نهج البلاغه احترام می گزارند. نهج البلاغه چگونه كتابی است؟ از نظر شما كتابی درون گراست یا بیرون گرا؟ خودتان می دانید كه نهج البلاغه تا چه حد بیرون گراست، اما جنبه های درون گرایی نهج البلاغه را می دانید یا نه؟ عالی ترین و دقیق ترین و ظریف ترین درون گرایی ها در همین نهج البلاغه است: «قد احیی عقله و امات نفسه حتّی دقّ جلیله و لطف غلیظه و برق له لامع كثیر البرق فابان له الطّریق و سلك به السّبیل و تدافعته الابواب الی باب السّلامة و دار الاقامة» [1]. یك مرد عارف و تزكیه شده را توصیف می كند: عقل خودش را زنده كرد، نفس امّاره اش را میراند، غلظتهای وجودش را رقیق كرد، چه غلظتهای جسمانی و چه غلظتهای روحانی (آدمی كه یك عمر خورده و خوابیده و چربی در بدنش جمع شده هیچوقت آدم نمی شود) ، این غلظتها را از بین برد، با یك ریاضت معنوی خودش را پاك كرد، آلودگیها را كه در اثر ترفها و تنعّمها در وجودش پیدا شده بود زدود، همه ی غلظتهایی را كه در روحش بود از بین برد و بدنش را نازك كرد(دقّ جلیله و لطف غلیظه) تا آنجا كه یك برق از درونش جهید(و برق له لامع كثیر البرق)برق جهید و راه را برایش روشن كرد؛ بعد، از یك در وارد شد، او را از این در به آن در بردند و از آن در به در دیگر، تا به آن محلّ نهایی رسید، آنجا كه بارگاه الهی و بارگاه ربوبی است.

اكنون نمی خواهم اینها را شرح كنم. باور كنید كه در طول هزار و سیصد سال عرفان و این همه عرفای بزرگی كه ما داشته ایم- كه در دنیا عرفای اسلام نظیر ندارند - یك عارف نتوانسته جملاتی نظیر این سه سطر نهج البلاغه بیاورد.

این همان علی میدان جنگ است، این همان علی است كه از شمشیرش در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 382
میدان جنگ خون می چكد، این همان علی است كه شبها بیدار است و به در خانه ی آن یتیم و آن بیوه زن می رود، همان علی است كه وقتی چشمش به یك یتیم می افتد اصلا تاب ندارد، همان كسی است كه در همان زمان درباره اش گفته اند هم گریان گریان است و هم خندان خندان؛ در میدان جنگ وقتی با دشمن روبرو می شود چهره اش باز می شود و می خندد، و در محراب عبادت با خدای خودش راز و نیاز می كند و می گرید.

مگر نهج البلاغه نیست كه می گوید:

انّ اللّه سبحانه و تعالی جعل الذّكر جلاء للقلوب تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوة و تنقاد به بعد المعاندة و ما برح للّه- عزّت الاؤه- فی البرهة بعد البرهة و فی ازمان الفترات عباد ناجاهم فی فكرهم و كلّمهم فی ذات عقولهم [2].
جمله های عجیبی است. نمی خواهم درباره ی این موضوع زیاد بحث كنم، همین قدر می خواستم كه بدانید نظر قرآن این است، اسلام حرفش این است، پیغمبر (ص) و علی (ع) حرفشان این است.

در آیات قرآن و كلمات پیامبر اكرم (ص) و ائمه ی اطهار در این زمینه اینقدر مطلب هست كه الی ماشاءاللّه. شیعه و سنی بالاتفاق این موضوع را روایت كرده اند كه پیغمبر فرمود: «من اخلص للّه اربعین صباحا جرت ینابیع الحكمة من قلبه علی لسانه» [3]اگر بشر بتواند چهل صباح خود را خالص از هر انگیزه ای جز خدا كند، درونش فقط با خدا زندگی كند و بس، و با هیچ چیز دیگر جز خدا نباشد- برونش با عالم و طبیعت است، با جامعه و انسانها است ولی در درون خودش با شكم و شهوت و مقام زندگی نكند و هیچ انگیزه ای جز خدا نداشته باشد- چشمه هایی از حكمت از قلبش به زبانش جاری می شود. بعد ببینید در ادبیات اسلامی- چه فارسی و چه عربی- راجع به همین جمله ی پیامبر چه شعرها و جمله ها به وجود آمده است، مانند شعر معروف حافظ كه حدیث پیغمبر را با زبان تغزّل می گوید:

سحرگه رهروی در سرزمینی
همی گفت این معمّا با قرینی
كه ای صوفی شراب آنگه شود صاف
كه در شیشه بماند اربعینی
نه حافظ را حضور درس خلوت
نه دانشمند را علم الیقینی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 383
پس اسلام جزء گروهی است كه منبع «دل» و ابزارش را كه «تزكیه نفس» است به رسمیّت می شناسد.


[1] . نهج البلاغه عبده، خطبه ی 218.
[2] . نهج البلاغه، خطبه ی 220.
[3] . بحار الانوار، ج /70ص 242، با اندكی اختلاف.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است