در
کتابخانه
بازدید : 322550تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand امكان شناخت امكان شناخت
Expand ابزارهای شناخت ابزارهای شناخت
Collapse منابع شناخت منابع شناخت
Expand مراحل و درجات شناخت مراحل و درجات شناخت
Expand مكانیسم تعمیم شناخت حسی مكانیسم تعمیم شناخت حسی
Expand شناخت آیه ای شناخت آیه ای
Expand روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای
Expand شناخت حقیقی شناخت حقیقی
Expand بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل
Expand اشكالات وارد بر «منطق عمل» اشكالات وارد بر «منطق عمل»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی از منابع شناخت، طبیعت است. طبیعت یعنی عالم جسمانی، عالم زمان و مكان، عالم حركت، همین عالمی كه در آن زیست می كنیم و با حواس خودمان با آن در ارتباط هستیم. كمتر مكتبی است كه طبیعت را به عنوان یك منبع شناخت قبول نداشته باشد، ولی هم در قدیم و هم در حال حاضر علمایی بوده و هستند كه طبیعت را منبع شناخت نمی دانند. افلاطون طبیعت را منبع شناخت نمی داند، چون رابطه ی انسان با طبیعت از طریق حواس است و جزئی است و او جزئی را حقیقت نمی داند. او منبع شناخت را در واقع همان عقل می داند با نوعی استدلال، كه خود افلاطون این متد و روش را «دیالكتیك» می نامد.

شاید تعجب كنید كه حتی دكارت كه یكی از دو فیلسوفی [1]است كه علم را در مسیر جدید انداختند، با اینكه یك فیلسوف طبیعت گراست و با اینكه یك مردی است كه بشر را دعوت به مطالعه ی طبیعت كرده است [2]، برای طبیعت از نظر منبع شناخت بودن و برای حواس از نظر ابزار شناخت بودن ارزشی قائل نیست. می گوید طبیعت را باید مطالعه كرد و از طریق حواس هم باید مطالعه كرد ولی این ما را به حقیقتی نمی رساند، علمی به ما می دهد كه به كار ما می خورد بدون اینكه بتوانیم مطمئن باشیم كه آن چیزی كه ما می شناسیم همان طور است كه ما می شناسیم؛ ارزش عملی دارد نه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 373
ارزش نظری و شناختی [3].

ولی اینها در میان صاحبنظران جهان كم هستند؛ اكثر صاحبنظران، طبیعت را منبعی برای شناخت می دانند.

حال آیا علم جدید كه انسان می بیند از نظر فنی و صنعتی و تكنولوژی اینقدر پیشرفت كرده است، از نظر شناخت به معنی واقعی آن هم همین طور است؟ یعنی جهان را، واقعیّت و عین را آنچنان كه هست به ما ارائه می دهد؟ یا همان حرف دكارت درست است: به ما قدرت و توانایی می دهد، ارزش عملی برای ما دارد بدون اینكه ما بتوانیم مطمئن باشیم كه علم امروز بشر، واقعیت را همان طور كه هست نشان می دهد. برتراند راسل [4]كتابی دارد به نام «جهان بینی علمی» . او در این كتاب (كه بحثهای خیلی جالبی هم كرده است) تحت عنوان «خصلت روشهای علمی» یا «محدودیتهای روشهای علمی» - كه در واقع خدشه كردن در ارزش نظری و شناختی روشهای علمی است- با كمال صراحت این مطلب را می گوید كه شگفت این است كه روزبه روز بر ارزش عملی علم امروز افزوده می شود و این علم بیشتر به بشر قدرت و توانایی و تسلّط بر طبیعت می بخشد، ولی همچنین روزبه روز از ارزش نظری و ارزش شناختی و اینكه جهان آنچنان است كه این علم نشان می دهد كاسته می شود، به طوری كه بدیهی ترین مسائل كه برای علمای گذشته و برای مردم عادی یك امر مسلّم بوده است، از نظر یك فیزیكدان امری مشكوك است. می گوید اگر از من با زبان علمی بپرسی این جهان واقعیت چیست؟ و آیا نظامی هست؟ نمی دانم، نقطه هایی اجمالاً هست، یك حوادث پراكنده در عالم هست، نه نظامی و نه ضرورتی و نه اساس و اصلی.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 374
می گوید علم امروز هیچ چیز را نمی تواند ثابت كند، باید آنها را به صورت یك امور مفروض قبول كند.

ولی با اینكه فیلسوفان مادی مثل خود راسل این اساس فكر فلسفی او را متزلزل می كنند ولی عرض كردم كه چون فیلسوف آزاد فكری است و افكارش دیكته ای نیست، چیزی را كه می فهمد و درك می كند می گوید ولو اینكه برخلاف اساس فكر و مكتب خودش باشد. ما فعلا وارد این بحث كه چرا علم امروز ارزش نظری و شناختی خود را از دست می دهد و ریشه ی قضیه چیست، نمی شویم، چون خودمان این مطلب را قبول نداریم.

فعلاً فرض بر این است كه طبیعت یكی از منابع شناخت است. البته اگر شناخت را به معنی اعم بگیریم [یعنی ] آن شناختی كه به ما قدرت و توانایی عملی می دهد یا شناختی كه واقعیت را آنچنان كه هست به ما ارائه می دهد، دیگر شك و تردیدی در آن نیست. ماتریالیستها- چه ماتریالیستهای آزاد و چه ماتریالیستهای به اصطلاح وابسته به یك سیاست و غیر آزاد- عجالتا این را پذیرفته اند.


[1] . دكارت و بیكن.
[2] . زمانی كه دكارت افكارش را منتشر می كرد مردی به سراغش رفت و به او گفت: تو این افكار تازه را از كجا و از چه كتابی به دست آورده ای؟ من می خواهم كتابخانه ی تو را ببینم. دكارت او را به باغچه ای كه پشت دفترش قرار داشت و در آن گوساله ای را تشریح كرده بود برد، گوساله را به او نشان داد و گفت: این است كتابخانه ی من!
[3] . برگسون هم برای حواس و حتی برای قوه ی استدلال و تعقل و قیاس، ارزش عملی قائل است، ارزش نظری قائل نیست.
[4] . راسل با اینكه یك فیلسوف ماتریالیست است و با اینكه متأسفانه یك خصلت روحی دارد كه شأن یك فیلسوف دانشمند نیست، یعنی وقار یك دانشمند و فیلسوف در او نیست (در نوشته هایش با هر كس كه طرف می شود حرفهایش را با طنز و مسخرگی و دلقك بازی بیان می كند) ولی شك نداریم كه مرد دانشمند و ریاضی دانی است، مردی است كه در منطق جدید و منطق ریاضی شأن فوق العاده ای دارد، یكی از فیلسوفان بزرگ دنیاست و چون یك فیلسوف ماتریالیستی كه وابسته به یك حزب یا سیاست باشد نیست كه افكارش جنبه ی دیكته شدن داشته باشد و مجبور باشد مطابق مصالح حزبی و سیاسی و مصالح آن كشوری كه وابسته به آن است به صورت قالبی، دستوری و تلقینی حرف بزند، تا حدّ زیادی مرد آزاد فكری است و گاهی نظریاتی برخلاف فلسفه ی خودش می گوید.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است