در
کتابخانه
بازدید : 322477تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand امكان شناخت امكان شناخت
Collapse ابزارهای شناخت ابزارهای شناخت
Expand منابع شناخت منابع شناخت
Expand مراحل و درجات شناخت مراحل و درجات شناخت
Expand مكانیسم تعمیم شناخت حسی مكانیسم تعمیم شناخت حسی
Expand شناخت آیه ای شناخت آیه ای
Expand روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای
Expand شناخت حقیقی شناخت حقیقی
Expand بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل
Expand اشكالات وارد بر «منطق عمل» اشكالات وارد بر «منطق عمل»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
«لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» این خیلی مهم است: باشد كه شما سپاسگزاری كنید. یعنی چه؟ ممكن است بگویید یعنی «خدایا شكرت كه به ما چشم و گوش دادی» . نه، اتفاقا یكی از لغات قرآن كه شناختن آن خیلی لازم است لغت «شكر» است. اصلا لغت «شكر» معنایش تقدیر است، یعنی قدردانی كردن؛ شكر یعنی قدردانی. به همین دلیل به خدا «شكور» گفته می شود. چرا به خدا «شكور» می گویند؟ آیا یعنی خدا خودش را شكر می كند؟ ! این كه غلط است و معنا ندارد، یا مثلاً به بندگانش می گوید من از شما تشكر می كنم؟ ! [خیر، ] خدا را به حكم اینكه تقدیر و قدردانی می كند، «لا یُضِیعُ أَجْرَ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 362
اَلْمُحْسِنِینَ» [1]، ارزش شناسی می كند «شكور» می گویند؛ یعنی اعمال نیك و بد، عمل صالح و فاجر را در یك میزان نمی گذارد: «أَمْ نَجْعَلُ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِینَ فِی اَلْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ اَلْمُتَّقِینَ كَالْفُجّارِ» [2]آیا ما چنین هستیم كه هر دو را یك جور حساب كنیم؟ «هَلْ یَسْتَوِی اَلَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ اَلَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» [3] [آیا كسانی كه می دانند با كسانی كه نمی دانند مساوی هستند؟ ] نه، چنین چیزی نیست. از این جهت كه خدا فضیلت و كوشش و حركت بشر را، حسن نیّت و خلوص بشر را قدردانی می كند [به خدا «شكور» می گویند. ]
بنده ی شكور یعنی چه؟ یعنی بنده ای كه خدا نعمتی را به او داده است و او آن نعمت را تقدیر می كند. تقدیر نعمت یعنی چه؟ قدر نعمت را بشناسد یعنی چه؟ این مسئله ای است كه از قدیم مطرح بوده و همه اینطور تعریف كرده اند و تعریفش هم خیلی روشن است؛ یعنی آن نعمت را در مسیری كه برای آن آفریده شده است به كار برد. «شكر» یعنی به كار بردن نعمت حق در مسیری كه خدای متعال آن نعمت را برای آن آفریده است. شكر نعمت دست، گفتن «الهی شكر» نیست، الهی شكر خبر از شكر است نه خود شكر؛ مثل اینكه «استغفراللّه ربّی و اتوب الیه» صیغه ی توبه است نه خود توبه. برخی میان صیغه ی توبه و خود توبه اشتباه می كنند. توبه یعنی پشیمانی شدید از گناه، تصمیم اكید بر تكرار نكردن گناه و بازگشت به سوی حقیقت. این، یك لفظ بیانگری دارد كه می گوییم: «استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه» ، ولی خود این كه توبه نیست. من اگر یك تسبیح دستم بگیرم، نه صد بار بلكه هزار بار این جمله را بگویم در حالی كه پشیمان از گناه نیستم و تصمیم به اینكه دیگر گناه نكنم ندارم و اگر باز هم گناه پیش بیاید انجام می دهم، این صد هزار بار گفتن، توبه نیست، این نگفتنش بهتر از گفتنش است، این صیغه ی توبه است نه خود توبه. «الهی شكر» صیغه ی شكر است نه خود شكر. خود شكر یعنی حركت كردن، عمل كردن، به كار انداختن نعمت در مسیری كه خدا این نعمت را برای آن مسیر آفریده است. دست را خدا برای چه آفریده است؟ پا را برای چه آفریده؟ مغز را برای چه آفریده؟ گوش را برای چه آفریده؟ عقل را برای چه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 363
آفریده؟ به كار انداختن همه ی اینها در مسیر خود، شكر است. پس شكر سمع و بصر چیست؟ «قُلِ اُنْظُرُوا ما ذا فِی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ» [4]شكر چشم، مطالعه ی عالم است؛ شكر گوش، حقایق را شنیدن؛ شكر دل، فكر كردن، اندیشه كردن، تجزیه و تحلیل كردن، تجرید كردن، تعمیم دادن و استدلال كردن است.

پس معنی آیه چه شد؟ «وَ اَللّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً» [5]بشر! مسیر خودت را بدان، خدا تو را در این مسیر حركت داده است، یعنی اینها نظام الهی است، سنّت و مشیّت الهی است، مظاهر اراده ی اوست كه تو آمدی؛ وقتی كه آمدی هیچ چیز نمی دانستی؛ به تو چشم داد، به تو گوش داد، به تو دل داد، برای اینكه شكر كنی، برای اینكه اینها را به كار اندازی، یعنی برای اینكه بشناسی، برای اینكه چشم و گوش و دل را برای شناخت به كار بیندازی. این چشم و گوش تو، لامسه و ذائقه ی تو، ابزار شناخت است. هر حس ظاهر و باطنی كه داری ابزار شناخت است. آن فكر و لبّ و قلب تو، عقل و اندیشه و حجر تو، سرّ و خفیّ و اخفای تو، همه ی اینها ابزار شناخت است. خدا اینها را آفریده برای اینكه جهان را بشناسی. بنابر این قرآن این دو ابزار را صریحا به رسمیّت می شناسد. پس تا اینجا ما از نظر قرآن به دو وسیله ی شناخت قائل هستیم. البته قرآن به ابزار دیگری هم قائل است كه عرض خواهم كرد.

در اینجا نظریه های دیگری است كه باید با آنها آشنا شویم. شاید شناخت شناسی را در كتابهای فلسفی- مثل كتابهای «كلّیات فلسفه» - خوانده باشید. برخی مثل افلاطون فقط عقل را ابزار شناخت می دانند و بس [6]. بعضی برای عقل ارزش زیادی قائل نیستند، ابزار شناخت را فقط حواس، و نقش عقل [7]را بسیار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 364
ضعیف می دانند، می گویند هرچه نقش هست مربوط به حس است؛ مثل فیلسوفان حسی اروپایی كه چنین نظریه ای دارند. هیوم [8]در رأس آنها قرار دارد. جان لاك [9] انگلیسی از رؤسای حسّیّون است. هابز [10]نیز از حسّیّون است.

یكی دیگر از ابزارها- كه به یك معنا همان ابزار حس است و به یك معنای دیگر باید حسابش را جدا كرد- عمل است. تا وقتی كه ما سروكارمان فقط با حس محض باشد و پای عمل در كار نباشد اسمش «استقراء» است (از نظر منطقی «استقراء» می گویند) ، وقتی پای عمل نیز در میان بیاید كه پای عقل هم بیشتر در كار می آید اسمش «آزمون» یا «تجربه» و یا «آزمایش» است.

یكی از اشتباهات بسیار بزرگ كه در میان فیلسوفان اروپایی وجود دارد، تفكیك نكردن میان استقراء و تجربه است، در صورتی كه فیلسوفان ما ایندو را از یكدیگر تفكیك می كنند و باید هم تفكیك شود. استقراء اعتبار ظنّی و گمانی دارد ولی تجربه اعتبار یقینی و برهانی دارد. این است كه عرض می كنیم از نظر دیگر، عمل را باید جدا از حواس بگیریم، چون فرق است میان احساس ساده (كه استقراء است) با احساسی كه توأم با یك نوع عمل باشد (كه تجربه است) و آن عمل ما چیزی نظیر عمل عقلی است؛ چنانكه در عقل تجزیه و تركیب می كنیم، در خارج تجزیه و تركیب می كنیم، جدول بندی ها می كنیم، كم و زیاد می كنیم، كه اینها هم برای ما مفید است.


[1] . توبه/120.
[2] . ص/28.
[3] . زمر/9.
[4] . یونس/101.
[5] . نحل/78.
[6] راجع به اینكه آیا افلاطون به ابزار دل به آن معنا كه اهل عرفان ابزار شناخت می دانند قائل است یا نه، من شخصا تردید دارم. اگرچه در دنیا معروف است كه افلاطون یك فیلسوف اشراقی بوده ولی هنوز برای من این مسئله ثابت نیست و من فكر می كنم كه این یك اشتباه است كه كرده اند. حتی فیلسوفان قدیم خودمان- غیر از شیخ اشراق، و قبل از شیخ اشراق مثل بوعلی، و همچنین تاریخ فلسفه نویس های ما- هیچ گاه به این معنا افلاطون را فیلسوف اشراقی نمی دانند.
[7] . اینكه من نقش عقل عرض كردم، همه نقشهای آن را ذكر نكردم، اگر گفتم تجزیه، تجرید، تعمیم، تحلیل، استدلال، عقل نقشهای دیگری هم دارد كه از قویترین نقشهای عقل در شناخت، نقش عقل در آن چیزی است كه آن را «انتزاع» می نامند.
[8] . Hume .
[9] . JohnlocK .
[10] . Hobbes .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است