در
کتابخانه
بازدید : 322630تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand امكان شناخت امكان شناخت
Collapse ابزارهای شناخت ابزارهای شناخت
Expand منابع شناخت منابع شناخت
Expand مراحل و درجات شناخت مراحل و درجات شناخت
Expand مكانیسم تعمیم شناخت حسی مكانیسم تعمیم شناخت حسی
Expand شناخت آیه ای شناخت آیه ای
Expand روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای
Expand شناخت حقیقی شناخت حقیقی
Expand بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل
Expand اشكالات وارد بر «منطق عمل» اشكالات وارد بر «منطق عمل»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
علاوه بر حواس، انسان نیاز به یك امر و یا امور دیگری دارد. انسان برای شناختن، به نوعی تجزیه و تحلیل و گاهی به انواع تجزیه و تحلیل نیاز دارد. تجزیه و تحلیل، كار عقل است. تجزیه و تحلیل های عقلی، دسته بندی كردن اشیاء در مقوله های مختلف است. این كار به اصطلاح با تجزیه صورت می گیرد؛ و همچنین است تركیب كردن به شكل خاصی، كه منطق عهده دار كارهای تحلیلی و كارهای تركیبی است، و خود این داستانهایی دارد. مثلاً اگر ما فی الجمله با مسائل علمی آشنایی داشته باشیم، به ما اینطور می گویند كه فلان چیز از مقوله ی كمّیّت است، فلان چیز از مقوله ی كیفیّت است، در اینجا تغییر كمّی تبدیل به تغییر كیفی شده است، و از این نوع حرفها. این كمیت و كیفیت و امثال اینها یعنی چه؟ ما اشیاء را در مقوله های مختلف دسته بندی كرده ایم؛ مثلاً فاصله ها را بر حسب متر، وزنها را بر حسب كیلوگرم و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 358
مساحتها را برحسب مترمربع تعیین می كنیم و اینها را «كمّیّت» می گوییم. صدها هزار اشیاء را داخل در مقوله ی كمیت می كنیم. همچنین صدها هزار اشیاء دیگر را در مقوله ی كیفیت دسته بندی می كنیم. صدها هزار اشیاء دیگر را در مقوله ی اضافه (یا مقوله ی نسبتها) داخل می كنیم و می گوییم نه كمیت است نه كیفیت. صدها هزار شئ دیگر را می گوییم نه كمیت است نه كیفیت و نه اضافه، جوهر است، و یا به تعبیر غلط بعضی افراد، ذات است.

اینها دسته بندی هاست. انسان تا اشیاء را دسته بندی نكند نمی تواند آنها را بشناسد. هیچ مكتبی نیست كه قائل به مقولات اشیاء و قائل به دسته بندی كردن اشیاء برای شناسایی نباشد. البته گاهی درباره تعداد مقوله ها اختلاف نظر است، یكی می گوید ده تاست، دیگری می گوید پنج تاست، ارسطو برای خودش مقولاتی دارد، شیخ اشراق برای خودش مقولاتی دارد، كانت برای خودش مقولاتی دارد، هگل همین طور، و دیگران. ولی آنچه مسلّم است این است كه مقولات برای شناخت، یك امر ضروری است. اگر اشیاء مقوله مقوله نشوند، برای ما قابل شناخت نیستند. این مقوله مقوله شدن، یك كار عقلانی و فكری و یك تجزیه و تحلیل عقلی است.

اشیاء را به صورت جزئی احساس می كنیم، بعد به آنها تعمیم و كلّیّت می دهیم. «تعمیم» یك عمل عقلی است، كار عقل است، كار حس نیست.

یكی از كارهای فوق العاده ی ذهن انسان عمل «تجرید» است. تجرید یعنی چه؟ تجرید غیر از تجزیه است. «تجرید می كنیم» یعنی ذهن ما دو امری را كه در عالم عین یكی هستند، هرگز جدا نمی شوند و امكان جدا شدن ندارند، از یكدیگر جدا می كند، تجرید و مجرّد می كند. مثلاً شما هرگز عدد مجرد در خارج ندارید. شما در عالم عین یك پنج تا ندارید كه فقط پنج تا باشد، نه پنج تا گردو باشد، نه پنج تا درخت باشد و نه پنج تا چیز دیگر باشد. نمی شود در عالم عین «پنج تا» وجود داشته باشد بدون اینكه «پنج چیز» باشد. اگر پنج تایی باشد، اشیائی هستند كه پنج تا هستند، مثلاً انگشتی وجود دارد كه می گوییم پنج تا انگشت. ولی ذهن در عالم خودش، در عالم حساب و اعداد، آنجا كه می گوید «25 5؟ 5» هیچ ضرورتی ندارد كه اول گردو را در نظر بگیرد، بعد بگوید پنج تا پنج گردو (تازه مضروب فیه را گردو گرفته ولی باز مضروب را مجرّد گرفته است) [مساوی است با بیست و پنج گردو؛ بلكه می گوید] پنج پنج تا می شود بیست و پنج تا؛ یعنی ذهن تجرید می كند و چون تجرید می كند قادر بر تفكر و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 359
قادر بر شناسایی است. اگر ذهن قدرت تجرید نمی داشت نمی توانست تفكر كند.

این است كه برای شناسایی، ابزار حس شرط لازم است ولی شرط كافی نیست، یك نیرو و قوه ی دیگری هم هست؛ اسم آن قوه را هرچه می خواهید بگذارید: قوه ی فكر، قوه ی تفكّر، قوه ی اندیشه، قوه ی عاقله، آن قوه ای كه تجرید می كند، آن قوه ای كه تعمیم می دهد، آن قوه ای كه تجزیه و تركیب می كند، آن قوه ای كه حتی كلّیّات را تجزیه و تركیب می كند؛ ما به آن «قوه ی عاقله» می گوییم، شما می خواهی اسم دیگری روی آن بگذاری بگذار (گفت من آش را می پزم، تو اسمش را هرچه می خواهی بگذار) .

بنابراین حس یكی از ابزارهاست، آن قوه ی دیگری كه اسمش عقل، اندیشه، فكر، فاكره یا هر نام دیگری است، ابزار دیگری است؛ این هر دو برای شناختن ضرورت دارد و ما از اینها بی نیاز نیستیم.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است