در
کتابخانه
بازدید : 321614تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse امكان شناخت امكان شناخت
Expand ابزارهای شناخت ابزارهای شناخت
Expand منابع شناخت منابع شناخت
Expand مراحل و درجات شناخت مراحل و درجات شناخت
Expand مكانیسم تعمیم شناخت حسی مكانیسم تعمیم شناخت حسی
Expand شناخت آیه ای شناخت آیه ای
Expand روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای
Expand شناخت حقیقی شناخت حقیقی
Expand بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل
Expand اشكالات وارد بر «منطق عمل» اشكالات وارد بر «منطق عمل»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مگر دكارت [1]اینطور نبود؟ دكارت هم جهان بینی خودش را ارزیابی كرد، عقاید مذهبی و فكر و اخلاق و اعتقادات و فلسفه ی خویش را [بازنگری كرد] ، یكدفعه روی مسئله ی شناخت لغزید، گفت: این كه من می گویم عالم چنین است، خدا وجود دارد، نفس وجود دارد، روح وجود دارد، دنیا وجود دارد، پاریس وجود دارد، مذهب مسیح چنین است، به چه دلیل می گویم؟ رفت سراغ ابزارهای شناخت، دید همه قابل مناقشه است، خواست روی حواس تكیه كند، دید كه حواس از همه چیز پایه اش لرزان تر است، خواست روی عقل تكیه كند دید عقل نیز لرزان است، یكدفعه دید زیر پایش خالی است، در همه چیز شك می كند و اصلا هیچ چیز برایش باقی نماند. در همین حال كه در فضا معلّق شده بود و زیر پایش هیچ چیز نمانده بود و در همه چیز شك می كرد، یكمرتبه متنبّه این نكته شد، گفت: ولی اگر در همه چیز شك می كنم، در اینكه شك می كنم شك نمی كنم. در وسط زمین و آسمان روی یك صخره ایستاد، گفت: یك جا پیدا كردم: [اینكه ] در حواسّ خودم شك می كنم راست است، در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 346
معقولات خودم شك می كنم راست است، حتی در وجود خودم شك می كنم راست است، در خدا شك می كنم راست است، در جهان و در مذهب و زندگی شك می كنم راست است، ولی در یك چیز هر چه بخواهم شك كنم شك نمی كنم و آن این است كه در اینكه شك می كنم شك نمی كنم، چون اگر شك كنم باز می دانم كه دارم شك می كنم. در وسط زمین و آسمان روی این نقطه ایستاد، یعنی یك مركز و یك پایگاه برای شناخت پیدا كرد. تا این پایگاه را پیدا كرد، فورا روی این پایگاه یك آجر گذاشت و گفت: من شك می كنم و چون شك می كنم پس وجود دارم كه شك می كنم، پس من هستم. روی صخره ی اولی كه پیدا كرد یك سنگ گذاشت و آن اینكه «من وجود دارم» ؛ در اینكه شك می كنم شك نمی كنم و در اینكه خودم وجود دارم شك نمی كنم. از اینجا شروع به حركت كرد. حال آیا حرف دكارت درست است یا نه؟ مچ دكارت را اینجا گرفته اند. بوعلی هفتصد سال قبل از دكارت همین حرف دكارت را مطرح كرده و مچ او را گرفته است كه حال نمی خواهیم آن را طرح كنیم.


[1] . Descartes .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است