گفتیم كه این فصل علی رغم اینكه عنوان آن «فی دفع شكوكٍ. . . » است اول ایراد حجج
است و بعد دفع شكوك. ایشان می فرمایند شش برهان از حكما در اثبات این مدعا
رسیده است. اولین برهان این است كه «لو كان الشی ء متحركاً لذاته امتنع سكونه» یعنی
اگر شی ء، لذاته متحرك باشد یعنی خود، محرك خود باشد سكون برای آن ممتنع
است. بحث در این نیست كه متحرك محرك دارد یا ندارد، بحث در این است كه
خودْ محرك خود هست یا نیست. می گویند اگر خود ذات متحرك، موجد حركت
خود باشد، قهراً سكون برای جسم ممتنع است. این برای این است كه اگر مبدأ
حركت، «ذات متحرك بما هو هو» باشد، مادامی كه این ذات هست باید حركت
وجود داشته باشد؛ پس باید سكون برای این جسم محال باشد. هر جسمی كه
حركت می كند فرض این است كه ذات جسم، علت تامه ی حركت است و مادامی كه
علت تامه هست معلول هم باید باشد. پس محال است كه جسم ساكن باشد.
بنابراین ما نباید جسم ساكن در عالم داشته باشیم و حال آنكه ما می دانیم كه اجسام
گاهی متحرك هستند و گاهی ساكن، یعنی هم حركت برای آنها ممكن است و هم
سكون. پس این نشان می دهد كه حركت علتی دارد ماوراء ذات جسم. این یك
برهان
[1].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 126
[1] . سؤال: اگر بگوییم حركت، ذاتی شی ء است اشكالی كه فرمودید پیش می آید كه سكون برای شی ء
محال می شود. اما اگر بگوییم محرك شی ء، خودش است ولی حركت «ذاتی شی ء» نیست این اشكال
پیش نمی آید.
استاد: وقتی می گویید «محرك شی ء، ذات خودش است» معنایش این است كه حركت «ذاتی شی ء»
است.
سؤال: اگر جزء ماهیت باشد این اشكال پیش می آید و الاّ نه.
استاد: این ذاتی ای است كه از لوازم ذاتش است. ما ذاتی باب ایساغوجی لازم نداریم، ذاتی باب
برهان هم كافی است یعنی از لوازم لاینفك ذات است. وقتی كه معلولِ ذات شد و ذات علت تامه ی آن
شد، این می شود معلول برای آن ذات. بنابراین سكون ممتنع می شود.