حاجی فی الجمله از این حرفها منافات فهمیده و در مقام توجیه برآمده است.
می گوید هیولای اولی را نمی شود شر محض دانست، چون همان طور كه اگر هیولای
اولی نبود شری نبود، همچنین اگر هیولایی نبود خیرات عالم طبیعت هم نبود. بركات
و خیرات هم كه در این عالم پیدا می شود، به علت همین استعداد است؛ یعنی اگر در
موجودات، قوه و استعداد دگرگون شدن نمی بود، عالم به همان حالت یكنواخت
خودش بود و هیچ خیر و فیضی و هیچ امر جدیدی در آن پیدا نمی شد. دیگر نه
موجودی رشد می كرد و نه علمی در این عالم پیدا می شد. علت اینكه این همه
خیرات و فیضها پیدا می شود باز همین هیولای اولی است. پس به عقیده ی حاجی ما
هیولای اولی را نمی توانیم شر مطلق بدانیم.