فلاسفه چه برهانی بر این مطلب دارند؟ چه مانعی دارد كه یك موجود مفارق و
مجرد مستقیماً تمام كارهای این عالم را انجام دهد؟ مثلاً بگوییم فرشته ای كه مفارق.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 185
یعنی مجرد است زمین را دائماً به دور خورشید حركت می دهد. (در اصطلاح دینی
می گوییم ملك و در اصطلاح اینها می گوییم مفارق) . در مورد حركت وضعی زمین
چه مانعی دارد بگوییم ملك مجردی زمین را به دور خود می چرخاند همان طور كه
ما با دست خود سیب را می چرخانیم؟ .
البته باید توجه داشت كه بحث روی مفارق و مجرد است. ممكن است كسی
تصورش از ملك یك امر مادی باشد. در این صورت اسم یك موجود مادی را
«ملك» گذاشته است. به این معنا ما هم قوای طبیعی را می گوییم ملك. بحث درباره ی
یك حقیقت مجرد از ماده است
[1].
از خواص یك امر مجرد و یك حقیقت غیر مادی این است كه زمانی و مكانی
نیست یعنی نسبتش با همه ی زمانها و همه ی مكانها علی السویه است. نسبت او با همه
علی السویه است، این نسبت اشیاء با اوست كه متفاوت است. اگر ملك مجرد داشته
باشیم كه داریم، برای آن ملك مجرد تمام عالم طبیعت یكسان است. این نقطه برای
او همان نسبت را دارد كه آن دورترین كهكشانها. این است كه عزرائیل بر عالم
آنچنان تسلط دارد كه انسان بر كف دست. جبرئیل هم همین طور است. جبرئیل در
یك نقطه ی معین عالم نیست كه از آنجا بخواهد بیاید. انسانی كه با جبرئیل اتصال پیدا
می كند است كه با انسانهای دیگر فرق می كند، یعنی نسبت از ناحیه ی انسان متفاوت
می شود كه یك انسان وحی را می گیرد و انسان دیگر وحی را نمی گیرد، نه اینكه
نسبت از ناحیه ی جبرئیل فرق می كند كه اینجا می آید چون با این انسان میانه ی خوبی
دارد، و آنجا نمی رود چون با آن انسان میانه ی خوبی ندارد.
حال كه از خصوصیات امر مفارق و مجرد این است كه نسبتش با همه ی اشیاء
علی السویه است می گوییم مبدأ حركات مخصوص، مثل حركت رو به پایین سنگ و
حركت رو به بالای دود، نمی تواند امر مجرد باشد زیرا امر مجرد كه نسبتش با همه ی
اجسام علی السویه است باید در همه ی اجسام حركات یكسان ایجاد كند. پس اگر امر
مجرد علت این حركات است این اختلاف و تنوع از كجاست؟ .
منشأ این حركات، ذات مفارق نیست. گرچه مفارق در این عالم تأثیر دارد و.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 186
طبیعت مسخّر ماورای طبیعت است و از ماورای طبیعت مدد می گیرد ولی منشأ
اختلاف قوه ای است كه در خود اجسام است. اگر این را بگویید این همان است كه
فلاسفه می گویند كه اجسام گرچه در جسمیت با یكدیگر شریكند، در صورت منوع
یعنی در آنچه كه قوه یا طبیعت می نامیم، با یكدیگر اختلاف دارند
[2].
[1] . مرحوم آقابزرگ حكیم، حكیم معروف خراسان، گاهی كه دیده بود تصویر مثلاً جبرئیل را به
صورت انسانی می كشند كه دو بال دارد و فقط شلوار پایش نیست، گفته بود تصور بعضی از مردم از
مجرد، «مجرد از تنبان» است؛ تنبان كه نداشته باشد مجرد است!
[2] . سؤال: ممكن است منشأ همان امر مجرد باشد ولی همچنان كه جبرئیل رابطه اش با انسانها مختلف
است به خاطر اختلافی كه در انسانهاست، در اشیاء هم تأثیر امر مجرد به خاطر اختلاف اشیاء متفاوت
باشد.
استاد: در این صورت باز اختلاف حركت از جنبه ی اختلاف اشیاء می شود و این اختلاف اشیاء بالاخره
برمی گردد به اختلافی كه در ماهیت اشیاء و یا در اعراضشان است. اگر بگویید اختلاف حركت
به خاطر اختلافی است كه در اعراض اشیاء است، اختلاف اعراض باید برگردد به اختلاف در ماهیت.
پس باز به یك نوع اختلافی برمی گردد كه در جوهر اشیاء است. این همان مسئله است كه ما
می گوییم.