حال وارد توضیح مطالب این فصل می شویم. مرحوم آخوند از اینجا شروع می كند
كه ما در باب تعریف حركت گفتیم كه «هی فعل او كمال اول للشی ء الذی هو بالقوة من
جهة ما هو بالقوة» . قبلاً اشاره كردیم كه اصلاً حركت ملازم با قوه است (قوه ی در مقابل
فعلیت) ؛ یعنی هرجا كه حركت هست مادامی كه شی ء متحرك است بالقوه است و
شی ء متحرك نمی تواند بالقوه نباشد. پس در هر شی ء متحركی قوه و استعداد وجود
دارد.
بعد می گوید حركت از آن جهت كه یك وصف امكانی است نیازمند به قابل است.
در اینجا اگر امكان ذاتی بگوییم به یك معنا درست است و اگر امكان استعدادی هم
بگوییم به معنای دیگر درست است
[1]. هر صفت وجودی امكانی اگر بخواهد
وجود پیدا كند یك محل قابل لازم دارد تا در آن پدید آید. در فصول بعد خواهیم
خواند كه «كل حادثٍ مسبوقٌ بقوة و مادة تحملها» . هر صفت امكانی نیازمند به یك
ماده ی حامل است. پس حركت از آن جهت كه یك صفت وجودی امكانی است نیاز
دارد به محلی كه قابل باشد و از آن حیث كه حادث است بلكه عین حدوث است
نیازمند به فاعل است، چون هر حادثی نیازمند به محدث است. این، برهانی است بر
اصل اول ارسطو كه حركت نیازمند به محرك است. پس حركت نیازمند به دو چیز
است: متحرك و محرك. ولی بحث ما درباره ی محرك است و در مورد متحرك كسی
بحث ندارد. پس هر حركتی نیازمند به محركی است كه آن محرك غیر از متحرك
باشد.
[1] . [این مطلب در مباحث مربوط به فصل 16
اسفار تفصیلاً مورد بحث قرار می گیرد. ]