كسی ممكن است به فخر رازی نقض وارد كرده بگوید: گیریم شما این سخن را در
باب رنگها بگویید. آیا در مورد همه ی حركات اشتدادی می توانید همین را بگویید؟
مثلاً اگر شی ء از درجه ی حرارت صفر به درجه ی حرارت صد حركت می كند آیا
می توانید بگویید كه یكی از این درجات، حرارت است و درجات دیگر از حرارت
در واقع مخلوطی از حرارت و چیز دیگری- مثلاً برودت- است؟ .
در مورد رنگها كه اضداد وجودی هستند در بعضی موارد حق با فخر رازی است
یعنی رنگها مخلوطند و ایرادی ندارد كه دو امر وجودی با یكدیگر مخلوط باشند. به
هرحال این یك جواب نقضی است كه می توان در جواب فخر رازی مطرح كرد
[1].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 303
مرحوم آخوند به گونه ی دیگری جواب می دهد. می گوید این حرف از فخر رازی
عجیب است. یعنی چه كه یكی از این مراتب، سواد است و بقیه سواد نیست؟ این
كدام مرتبه است كه سواد است؟ فخر رازی كه می گوید یك مرتبه ی «خفی» سواد است
و مراتب دیگر سواد نیست، این مرتبه ی خفی كدام مرتبه است؟ از میان این مراتب
كدام را باید سواد بنامیم و كدام را سواد ننامیم؟ .
مرحوم آخوند همچنین می گوید اگر حركت در هریك از مراتب خود متوقف
شود آیا آن مرتبه ای كه حركت در آن متوقف شده سواد نیست؟ شما باید بگویید
تنها اگر حركت در مرتبه ی خاصی متوقف شود در سواد متوقف شده ولی اگر قبل از آن
یا پس از آن متوقف شود در سواد متوقف نشده است، در صورتی كه ما می دانیم در
هر مرتبه ای كه شی ء متوقف شود در سواد متوقف شده است.
مرحوم حاجی در اینجا سخنی دارد كه مكمل نظر مرحوم آخوند است. ایشان
می گوید كسانی كه می گویند وقتی یك شی ء سیاه است و دائماً سیاهتر می شود
نوعی به نوع دیگر تبدل پیدا می كند، معنای سخنشان این است كه خود سواد نوع
نیست بلكه جنس است؛ یعنی روی جنسی كه انواع سواد تحت آن قرار می گیرد نام
سواد گذاشته اند. وقتی طبیعت در حركات اشتدادی آناً فآناً نوعی را رها می كند، این
همان است كه ما نام آن را مثلاً سواد گذاشته ایم و سواد در حركات اشتدادی در
زمانی متوالی ادامه پیدا می كند.
[1] . ممكن است كسی بخواهد نظریه ی فخر رازی را براساس نظریه ی فیزیك امروز در مورد رنگها تفسیر
كند. طبق نظریه ی جدید، رنگ واقعاً كیفیت جسم نیست و بنابراین از بحث خارج است. ولی مسلّماً
سخن فخر رازی ناظر به مطلبی كه علم امروز كشف كرده نیست، بلكه براساس همان نظریه ای است
كه رنگها را كیفیت می داند.