مرحوم آخوند سپس امر دیگری را بیان می كند و آن امر- كه در ضمن آن، بحث
عرض را اصلاً مطرح نكرده است- این است كه احتیاج به ماده، ممكن است از دو
جهت باشد: یك جهت احتیاج این است كه ماده «مرجح» وجود اموری است كه
نیاز به ماده دارند، یعنی همانكه ما از آن تعبیر به «شرط وجود» می كنیم. علت تامه،
تام الفاعلیه است ولی امر نیازمند به ماده، احتیاج دارد به شرطی كه آن شرط،
«مرجح وجود» آن باشد. وقتی این شرط، مرجح وجود شی ء شد، وجودش از ناحیه ی
واجب الوجود افاضه می شود. بنابراین اموری كه احتیاج به ماده دارند، چه عرض،
چه صورت و چه نفس، جهت نیازشان به ماده این است كه احتیاج به یك «مرجح
وجود» دارند.
علاوه بر این نیاز، صورت (و همچنین عرض) از یك جنبه ی دیگر به ماده نیاز دارند.
این جنبه ی دیگر همان بحثی است كه در اوایل طبیعیات
منظومه هم تحت عنوان
«تلازم ماده و صورت» آمده است. در آنجا بیان می كنند كه ماده و صورت هر كدام از
چه جهتی به یكدیگر نیاز دارند. می گویند صورت، مقوم است و بنابراین احتیاج
ماده به صورت در «تقوم» است، اما احتیاج صورت به ماده در «تشخص» است.
مقصود از «تشخص» در اینجا آن تشخص مصطلح نیست، بلكه مراد «عوارض
مشخِّصه» است. عوارضی كه برای صورت پیدا می شود تابع خصوصیات ماده است.
اینجا همین قدر می گوید كه پس همه ی این امور، نیازمند ماده هستند از جنبه ی مرجح
وجود بودن ولی صورت یك نیاز دیگری هم دارد و آن این است كه از جهت
تشخص هم نیازمند به ماده است. بعد ایشان می فرماید كه نفس فقط از جنبه ی اول نیاز
به ماده دارد و اضافه می كند كه نحوه ی احتیاج و تعلق نفس به بدن و رابطه ی میان نفس و
بدن از جمله مسائلی است كه در مباحث نفس خواهد آمد.
در آخر «تنبیه» اشاره می كنند به مطلبی كه چندان نیاز به توضیح نداشت و آن این
است كه امكانی كه ما در مورد مادیات گفتیم و اسمش را «امكان استعدادی»
گذاشتیم فقط در مادیات و در حادثات زمانی وجود دارد ولی در مبدعات و در
مجردات وجود ندارد. امكان در مجردات همان امكان ذاتی است كه صرفاً یك
مفهوم عقلی محض است و هیچ عینیت خارجی ندارد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 217