بعد مرحوم آخوند بحثی تحت عنوان «تنبیه» مطرح می كنند. این «تنبیه» تذییلی بر
همین فصل است. در این فصل همین قدر در ضمن مثال گفته شد كه آن چیزهایی كه
حادث است نفس، صورت و عرض است. ایشان در این «تنبیه» می خواهد به فرق
میان صورت و نفس اجمالاً اشاره ای داشته باشد. مرحوم آخوند بحث عرض را در
اینجا اصلاً مطرح نمی كند ولی در جای دیگر بیان خواهد شد كه فرق میان عرض و
صورت چیست. عرض و صورت این وجه اشتراك را دارند كه حالّ در ماده و به
تعبیر دیگر حالّ در یك موضوع هستند و وجودشان نحوه وجودی است كه نیازمند
به یك موضوعی است ولی در عین حال با یكدیگر متفاوتند. عرض نیاز دارد به
موضوعی كه آن موضوع از آن بی نیاز است ولی صورت در موضوعی حلول دارد كه
آن موضوع هم به آن نیازمند است و بلكه نیاز موضوع صورت به صورت، از نیاز
صورت به موضوعش بیشتر است.
فرق میان صورت و نفس چیست؟ با اینكه نفس هم خودش به اعتباری صورت
است اما با صورت متفاوت است. این تفاوت را با این تعبیر بیان می كنند كه صورت،
فعلیتی است كه برای ماده پیدا می شود و در ماده است. صورت در ماده حلولِ
سریانی دارد به این معنا كه به سریان خود ماده و به تبع خود ماده، در ماده ساری
است. ولی نفس در عین اینكه تعلق به ماده دارد در ماده نیست. اینجا همین مقدار
فقط اشاره می كنند ولی مرحوم آخوند در مباحث جواهر و اعراض
اسفار فصلی باز
كرده اند و در آنجا این مسئله مطرح است- و این مسئله در مباحث نفس هم آمده
است- كه نحوه ی تعلق نفس به ماده ی خودش كه همان بدن است چگونه است. صورت
كه به ماده تعلق دارد «فی الماده» است، ولی نفس كه به ماده تعلق دارد فقط «مع
الماده» است؛ به بیان دیگر در مورد رابطه ی نفس و ماده ی آن یعنی بدن رابطه ی «فیئیّت»
صدق نمی كند بلكه «معیّت» صدق می كند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 216