قول سوم این بود كه مقوله به منزله ی جنس است. همین قدر گفته اند كه مقوله به منزله ی
جنس است، ولی توضیح نداده اند كه حركت به منزله ی نوع مقوله است یا به منزله ی
فصل مقوله؟ به هرحال مقوله قهراً تقسیم می شود به حركت و غیر حركت، همان طور
كه سایر تقسیمات در مقولات جاری می شود. مثلاً جوهر به پنج قسم عقل، نفس،
جسم، صورت و ماده تقسیم می شود و جسم به نامی و غیرنامی. پس مقولات به
انواع و فصول تقسیم می شوند و بنابراین می توان گفت كه مثلاً «الأین علی قسمین:
منه قارٌّ و منه غیر قارّ» . أین قار عبارت است از سكون شی ء در مكان، و وقتی شی ء
در مكان حركت می كند، أینِ آن غیر قارّ است. كیف هم همین طور است. اگر كیفیت
شی ء، غیر متغیر باشد، می گوییم این كیف، قارّ است و اگر كیفیت آن متغیر باشد
می گوییم غیر قارّ است.
مرحوم آخوند به این سخن این طور جواب می دهد كه لازمه ی حرف شما این
است كه ما حركت را [امر] غیر قارّ بدانیم. شما می گویید: «الأین منه قارّ و هو غیر
الحركة، و منه غیر قارّ و هو الحركة» پس حركت أین غیر قارّ است. جواب این است
كه حركت نه قارّ است و نه غیر قارّ، حركت نفس عدم القرار است؛ همان طور كه در
باب سكون، نادرست است كه بگوییم سكون عبارت است از «أین قارّ» (اگر تعبیر
صحیحی در اینجا باشد این است كه سكون «قرار الأین» است) . در مورد حركت كه
مقابل سكون است باید گفت كه حركت «تجدد أین» و یا «عدم قرار أین» است نه
اینكه حركت «أین غیر قار» است. مكرر گفته ایم كه حركت نفس تجدد است نه شی ء
متجدد؛ حركت خروج شی ء از قوه به فعل است نه «خارج» از قوه به فعل. آنچه كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 315
خارج از قوه به فعل است موضوع حركت است نه خود حركت. شما اگر
می خواستید مقولات را جنس حركت و سكون بدانید (این را مرحوم آخوند تصریح
نكرده اند) این طور باید می گفتید كه «الأین علی قسمین: منه قرار و منه تجدد (عدم
القرار) و الكیف علی قسمین: منه قرار و منه تجدد» . آن وقت دچار اشكال می شدید
كه قرار، عین أین نیست زیرا قرار الأین غیر از این است كه أین، خودش قرار باشد؛
همچنان كه أین، عدم القرار هم نیست. پس این بیان هم بیان ضعیفی است.