حال باز می گردیم به سخن مرحوم آخوند كه گفتند چون مقوله ی أن یفعل و مقوله ی أن
ینفعل عین حركت است معنای حركت در این دو مقوله «حركت در حركت» است و
بنابراین حركت در این دو مقوله محال است
[1]. ممكن است كسی بگوید چه مانعی
دارد حركت در حركت هم داشته باشیم؟ حركت در أین جایز است، در جوهر، كیف،
كم و وضع جایز است، چرا در خود حركت جایز نباشد؟ اینجاست كه ایشان بیانی
كرده اند كه همه ی آن از خود ایشان نیست؛ یا از شیخ است و یا از بهمنیار در
التحصیل [2]. البته یك نوع بی نظمی در بیان مرحوم آخوند در اینجا هست و به همین
دلیل محشین، مطلب را به طور مختلف تقریر كرده اند. از كلام مرحوم آخوند
مجموعاً سه نكته بیرون می آید كه محشین در اینكه آیا می شود این سه نكته را به
یك مطلب تحلیل كرد و یا سه مطلب جداگانه در اینجا هست اختلاف نظر دارند.
مطلب اول این است كه حركت در حركت، از آن جهت جایز نیست كه معنی
حركت در یك شی ء- كه آن چیزی را كه حركت در آن واقع می شود «مسافت»
می نامیم- این است كه شی ء در هر آنی فردی از مسافت را دارد و آناً فآناً افراد
مسافت تغییر می كند. مثلاً وقتی جسمی حركت مكانی دارد، در هیچ جزء از اجزاء
مكان در دو آن نبوده و در هر آن فقط یك فرد از افراد مسافت را دارد. مكرر گفته ایم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 344
كه این افراد، بالقوه هستند نه بالفعل. این طور نیست كه شی ء در یك آن در این
مكان ساكن می شود و در آنِ دیگر در مكان دیگر، به نحوی كه مكانهای جدای از
یكدیگر پهلوی یكدیگر باشند، بلكه این به یك معنی یك مكان مستمر است، و در
هر آن یك فرد از مكان برای این شی ء قابل انتزاع است. پس آن شیئی كه حركت در
آن واقع می شود باید به نحوی باشد كه شی ء متحرك در هر آن یك فرد از آن را
داشته باشد. حال اگر چیزی نمی تواند فرد آنی داشته باشد، یعنی شی ء در «آن»
نمی تواند متلبس به افراد آن شود بلكه فرد آن باید در زمان یعنی در یك مقدار ممتد
باشد، قهراً حركت در آن محال است. چیزی كه بالقوه هم نمی تواند در یك آن یك
فرد داشته باشد، حركت در آن محال است. خود حركت از این قبیل است. طبیعت
حركت طبیعتی است كه افرادش زمانی هستند نه آنی، چون هر جزء حركت، هر قدر
هم كه آن را كوچك در نظر بگیریم باز مقداری از زمان را اشغال كرده است. پس
محال است كه حركت فرد آنی داشته باشد. این یك بیان.
[1] . چنانكه قبلاً عرض كردم معنای اینكه در مقوله ی أن یفعل و أن ینفعل حركت نیست و یا در مقوله ی
اضافه و نیز متی حركت نیست این نیست كه در عالم طبیعت در پنج مقوله ی جوهر، أین، وضع، كم و
كیف حركت واقع می شود ولی دیگر مقولات ثابت هستند، بلكه از باب این است كه آنها یا خودشان
عین ذات حركت هستند و یا وجودشان وجود انتزاعی است. پس نتیجه این نیست كه ما شی ء ثابتی
در عالم داریم.
[2] . این بار در تهران توفیق مطالعه از روی نسخه ی خودم را پیدا نكردم و اكنون یادم نیست كه در حاشیه ی
نسخه ی خودم چه نوشته ام ولی اینقدر می دانم كه این بیان در
التحصیل بهمنیار آمده است و گمان می كنم
اصل بیان از خود او باشد.