فخر رازی سپس می گوید بوعلی در
تعلیقات حرفی زده است كه درست نیست.
بوعلی گفته است اینكه می گوییم شی ء در هر آن دارای یك مقدار است، این مقادیر،
بالقوه است نه بالفعل. فخر رازی پاسخ می دهد كه «این مقادیر بالقوه است نه بالفعل»
یعنی چه؟ ! می پرسیم آیا مقدار جسم تغییر می كند یا نه؟ اگر تغییر نمی كند، پس
«بالقوه است» یعنی این مقادیر برایش فعلیت پیدا نكرده اند. پس هر جسم غیرنامی،
بالقوه می تواند رشد پیدا كند. آیا بالقوه رشد كردن، حركت در كم است؟ اما اگر
بگویید این مقادیر، بالفعل است یعنی در این آن، این مقدار را دارد و در آنِ دیگر
مقدار دیگر، پس مقادیر به دنبال هم در آنات متتالی پدید می آیند كه گفتیم محال
است.
پاسخ ایراد فخر رازی همان است كه مرحوم آخوند قبلاً بیان كرد. شی ء وقتی
حركت كمّی می كند دارای مقدار بالفعل نیست بلكه دارای مقدار بالقوه است،
همان كه در مورد ماهیت گفتیم. مقدار یعنی حد، یعنی كمیت محدود. مثلاً وقتی
می گوییم امتداد یك شی ء دو متر است، مقدار یعنی دو متر بودن. زمانی كه شی ء
حركت كمّی می كند «كمیت» دارد ولی «مقدار» ندارد یعنی كمیت متعین ندارد مگر
بالقوه. بالقوه در اینجا یعنی در هر آن یك كمیت محدود از آن قابل انتزاع است و یا.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 311
در هر آنی كه ساكن شود یك كمیت محدود خاص دارد.
مرحوم آخوند می گوید شما (فخر رازی) معنای كلمه ی بالقوه را در عبارت شیخ
نفهمیده اید. كلمه ی «بالقوه» در اینجا به معنای «بالاجمال» است نه بالقوه ای كه به
معنای بالامكان در مقابل بالفعل به كار می رود. اگر می گوییم مقادیر، بالقوه هستند یا
می گوییم ماهیات، بالقوه هستند یعنی بالاجمال هستند نه بالتفصیل. این به چه
معناست؟