آخرین مطلب از سه مطلبی كه مرحوم آخوند در اینجا بیان می كند درباره ی ویژگی
خاص حركت است. آیا شی ء در حال حركت باقی است یا باقی نیست؟ واحد است
یا كثیر؟ بالقوه است یا بالفعل؟ من مطلب را به بیان دیگری می گویم بعد بیان مرحوم
آخوند را عرض می كنم.
در گذشته گفتیم حركت دو اعتبار دارد، اعتبار توسط و اعتبار قطع. حركت به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 404
اعتبار توسط امری آنیّ الحدوث و مستمرّالبقاء است و به اعتبار قطع یك امر ممتد،
متصرم و متجددالوجود است كه آناً فآناً حادث شده و زایل می شود. چون مقوله با
حركت متحد است مقوله ای هم كه حركت در آن واقع می شود به اعتبار انطباقش بر
حركت توسطی یك امر آنیّ الحدوث و مستمرّالبقاء است و به اعتبار انطباقش بر
حركت قطعی یك امر ممتد و متجدد الوجود است كه دائماً در حال حدوث و
فناست. ولی گفتیم كه حركت قطعی و حركت توسطی دو امر جدا نیستند بلكه دو
اعتبار از شی ء واحد هستند.
لازمه ی این حرف این است كه وقتی شی ء مثلاً در مقوله ی كیف حركت می كند، هم
درست است كه بگوییم یك كیف واحد از ابتدا تا انتهای حركت وجود دارد و هم
درست است كه بگوییم یك امر واحد ممتد وجود دارد كه مراتبش موجود می شوند
و فانی می شوند. پس اگر بگوییم یك امر باقی مستمر در عالم طبیعت و عالم حركت
داریم درست گفته ایم و اگر بگوییم هیچ امر باقی در عالم حركت نداریم باز هم
درست گفته ایم، زیرا آن امر باقی همان كلی طبیعی است كه از مراتب این امر متجدد
انتزاع می شود و گفتیم كه در نهایت امر، مرحوم آخوند آن را یك امر مجازی
می داند.
مرحوم آخوند می گوید: «فماأعجب حال مثل هذا الوجود! » . گویی امور متناقض
درباره ی حركت صادق است. اگر بگوییم در این «آن» موجود است درست گفته ایم و
اگر بگوییم معدوم است باز درست گفته ایم؛ اگر بگوییم باقی است درست گفته ایم و
اگر بگوییم زایل است درست گفته ایم؛ اگر بگوییم واحد است درست گفته ایم و اگر
بگوییم كثیر است باز هم درست گفته ایم و اینها با یكدیگر تناقض ندارند. وحدت
حركت نوعی وحدت است كه با نوعی كثرت مغایرت ندارد. حركت، كثیری است در
عین واحد و مستمری است در عین سیلان، و زوال بالقوه ای است در عین فعلیت، و
موجودی است در عین معدومیت. مرحوم آخوند می گوید این چقدر عجیب و
شگفت است و عجیب تر این است كه ما خودمان مصداق آن هستیم. خودمان
موجودی باقی و زایل هستیم، موجودی واحد و كثیر هستیم؛ موجودی هستیم كه در
عین موجودیت معدوم است.
مرحوم آخوند پس از فارغ شدن از این سه مطلب می گوید: «ولْنصرف العنان الی
إثبات الحركة فی الجوهر» . ظاهر عبارت این است كه ایشان می خواهد وارد براهین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 405
حركت در جوهر شود در حالی كه چنین نیست. تا اینجا یك برهان از براهین
حركت در جوهر ذكر شده و آن برهان ربط متغیر به ثابت است و براهین دیگر بعداً
اقامه می شود. مقصود مرحوم آخوند این است كه می خواهد در مورد حركت در
جوهر رفع اشكال كند. آنچه تا به حال در این فصل آمده مقدمه ای است به منظور
رفع اشكال از حركت در جوهر.
ایشان می گوید ما مطلب را در باب اشتداد و از جمله اشتدادهای عرضی بیان
كردیم و گفتیم در آنجا انواع، غیرمتناهی است و این انواع بالقوه هستند ولی یك امر
بالفعل وجود دارد و آن وجود است. در اشتدادهای عرضی دائماً انقلاب ذات
صورت می گیرد و بنابراین تحلیل دقیق و صحیح از حركات اشتدادی عرضی، راه را
برای حركت جوهری هموار می كند چون در حركت جوهری به دو چیز احتیاج
داریم: یكی اینكه برای حركت در جوهر برهان اقامه كنیم و دیگر كه مهمتر است این
است كه اشكالاتی كه امثال بوعلی بر حركت جوهری وارد كرده اند رفع كنیم.
مرحوم آخوند می گوید با تحلیلی كه ما از حركات اشتدادیِ عرضی كردیم
مشكلات را از سر راه حركت در جوهر برداشتیم. معلوم شد در حركات اشتدادی
عرضی هم انواع، غیرمتناهی است و این انواع غیرمتناهی، بالقوه اند نه بالفعل و منشأ
انتزاعشان هم وجود است. همچنین گفتیم كه در حركات اشتدادی عرضی دائماً
انقلاب ذات صورت می گیرد.